Γ..🐹'' ⃝
【#نےنے_شو'👼🏻' 】
چِگَده گُشم اود💔 وهتی داستَم
به دُنا میومدم اژ هدای مهلبون دالم
هداحافژی میتونم🥺
ولی هَبل نداستم هدای مِهلَبونم
بلام تو این دُنای دیبا دوتا فِلسته دُداسته
که ملاگِبم باشن😍
الانم مامانیم🧕 پاهای توچولوم را توی دشتِش گلِفته که بهم بِده عاسِگَمه♥️🥰
____****
نوازش اهمیت دارد. انسانها به ویژه در دورهی نوزادی برای رشد بهینه احساسی، فیزیکی و شناختی به نوازش نیاز دارند. لمس و نوازش روزانه نقش مهمی در رشد اولیهی مغز کودک دارد. فقدان نوازش حتی میتواند باعث مرگ نوزادان شود. برخی کارشناسان بر این باورند که چهره نرم، گرد و جذاب نوزادان برای ترغیب مراقبان به نوازش تکامل یافته تا این نیازشان برای بقا برآورده شود.
.
.
اینژا گُردانِ کوشولوهاۍِ خوگشِلہ🤓👇🏻
Γ..🐹'' ⃝ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
❲ #آقامونه ⃟🍂 ❳
.
.
⃟ ⃟•👥 ای خوش آنها
که دمی لایق دیدار شدند🌱
⃟ ⃟•🌹 که به خالِ لبت
ای دوست گرفتار شدند😉
✍/ #قاسم_صرافان
.
.
• ✋ #لبیک_یا_خامنه_ای
•💎 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
•🌾 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖼 #نگارهٔ «1601»
- اۍبرقِخَندھھایتازآفتابخوشتر♡'
⃟🍁 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
#صبحونه 🌻⃟•°
.
•[💛🌿]•
مثلِ هر صبح تـو خورشیدی و من رویایت
•[👀🌍]•
در مدارِ تو و چشمت، همه دنیـاست
صبحتون سرشاااااار از مهر😍
•
.
↵ چھبِگویمسَحرتخیر؟!
طٌخودتـصٌبحجَهانۍـ 🤩👇🏻
🌻⃟•°➩ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
#پابوس ✾͜͡♥️•°
.
.
پيامبر خدا(ﷺ):
دو ركعت نماز مختصر با تفكّر،
بهتر از يک شب به عبادت ايستادن است🌱
.
.
-چہچیزۍبِھازپیروۍِنور؟!✨👇🏻
✾͜͡♥️•° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
💍⃟°
#مجردانه°
🌿تنهایی را
قابل تحمل و خوشایند کنید!
تنهایی سبب ترس میشود.
برای آنکه تنهایی را بهتر تحمل کنید
و یا حتی آن را خوشایند کنید،
از آن یک دوست بسازید.
از لحظات تنهاییتان بهره ببرید، برای خودتان وقت بگذارید، یک استعداد هنری را در خودتان پرورش دهید، آشپزی کنید، کتاب بخوانید، یک فیلم خوب تماشا کنید.
خواهید دید کە دیگر از تنها ماندن در یک بعدازظهر روز تعطیل در زمستان دچار ترس نمیشوید. بە مرور زمان، این عمل بە یک تفریح و حتی بهتر از آن بە یک نیاز تبدیل میشود!
هَوادار وجودِ توام یکسرھ!☁️''
💍⃟° Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
#یانور_ڪلنور☀️ باطن قرآن🙂 • • ✤ با من بخوان؛ بـا مـن بمان •🌾' Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
#یانور_ڪلنور☀️
قرآن هست و چرا ما گردِ جهان میگردیم؟!
•
•
✤ با من بخوان؛ بـا مـن بمان
•🌾' Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀.• #پشتڪ
ديديدهنوزعشق،لشڪردارد
ديديدڪہاينقـافلـہرهبردارد
ا؎مـاندھنھروآنۍعھدشڪن
اينمُلڪعلۍمـٰالڪاَشتردٰارد!..🌸
⸤شِڪوھ از پیلھ مَکُـن؛
پروانگے آغاز کـُن..❥'⸣
🍀 ⃞.• Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
مداحی آنلاین - سجده های طولانی - استاد عالی.mp3
3.42M
🎵 ⃟💛
#ثمینه🎐•
.
🌱سلام بر سجده های تو و بلندای سجده گاهت که ماه و خورشید روی تاریکشان را از لمس نور آن روشن می کنند،
و سلام برشکوه رکوع تو که کائنات در برابر عظمتش خضوع میکنند.
.
نَوایت را در نِے خواندَم؛
جانـ♡ـ گرفـت.
•🎵 ⃟💛 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
°✾͜͡👀 #سوتے_ندید 🙊
.
.
💬 یه بار داشتم با مسئول آموزش
دانشگاهمون صحبت میکردم😌
خیلی هم باهاش رودرواسی داشتم!
آدامسم گوشه دهنم بود؛ یهو وسط
صحبتام آدامسه پرت شد رو میزش منم
با خونسردی برش داشتم و ادامه دادم🤦♀
.
.
''📩'' #ارسالے_ڪاربران [ 513 ]
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•⊰خاڪے باش تو خندیدنــ😅✋⊱•
°✾͜͡ 🍁 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
●•🌿☀️
|| #قرار_عاشقے 🕗'
به کرامات شما محتاجیم:)
•🌼؛ دلم بہ مِھرِ ٺو و
آستانِ ٺو بند اسٺ👇🏻
🌿☀️| Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
Γ..🐹'' ⃝
【#نےنے_شو'👼🏻' 】
خواهل جونم میتام بِجم هیلی دوشت دالم[❤️😍]
اژ هدای مهلبون هیلی منونم ته بهم آجی ژیبایی هدیه داده[🎁😇]
جلیه نتونی ها اجه لوزی تو همین ژیبا دلت جِلِفت[💔🙂]
بدون هودم حاضلَم دونم را فدات تونم[❤️🥰]
ـــــــ ـــ
معمولا رابطه بین فرزندان بسیار پر از افت و خیز است ساعتی با هم بسیار خوب و دوستانه برخورد می کنند و ساعتی بعد با هم دعوا می کند و حتی کار به کتک کاری هم می رسد. در چنین زمان هایی وظیفه ی شما به عنوان والدین چیست ؟
دعوا، یکی از مزایای داشتن خواهر و برادر است، چنین کودکی قبل از ورود به جامعه، خواهر و یا برادری دارد که با او اختلاف سلیقه و اختلاف نظر دارد، چنین کودکی فهمیده است در بعضی مواقع باید واقعاً از آن چیزی که دوست دارد بگذرد یا حتی آن را با کسی شریک شود. پس باید سعی کند مشکلاتش را حل کند. بهتر است والدین به فرزندان خود اجازه رویارویی با این مشکلات را بدهند.
.
.
اینژا گُردانِ کوشولوهاۍِ خوگشِلہ🤓👇🏻
Γ..🐹'' ⃝ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
❲ #آقامونه ⃟🍂 ❳
.
.
⃟ ⃟•💚 شاید اگر تو
نیز به دریا نمیزدی🌊
⃟ ⃟•💫 هرگز به این جزیره
کسی پا نمیگذاشت!😎
✍/ #فاضل_نظری
.
.
• ✋ #لبیک_یا_خامنه_ای
•💎 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
•🌾 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖼 #نگارهٔ «1602»
- اۍبرقِخَندھھایتازآفتابخوشتر♡'
⃟🍁 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
≈|🌸|≈
≈|#پابوس |≈
.
.
#حضرت_فاطمه (س):
بهترین شما کسی است که
در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد
و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که
با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.
دلال الامامه و کنزالعمال ، ج 7، ص 225
#السلامعلیكیافاطمهالزهرا
.
.
≈|💓|≈جانےدوبارهبردار،
با ما بیا بہ پابــوس👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
≈|🌸|≈
∫°🍁.∫
∫° #صبحونه .∫
.
.
↻🌥↻دیروز کیـلومترهاااا دور شدھ
⇦😍⇨و امࢪوز روزی جدید
با اهـداف نو برای محقق شدنـه
که منتظـرِ تلاش و نگاه مثبـت
توست دوسـتِ من😌🍃💕
صُبحِ اولیـن روز آبـان بخیـࢪ و خوشـے✋🏻🍀🧡
.
.
∫°🌤.∫ #صبح یعنے ،
تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍁.∫
◦≼☔️≽◦
◦≼ #مجردانه 💜≽◦
.
.
و #طُ آن شعر محالی که هنوز
با دو صد دلهره در حسرت آغاز توام
چشم بگشای و مرا باز صدا کن #ایعشق
که من از لهجه ی #چشمان تو شاعر بشوم
🤗🦋✍🏻
.
.
◦≼🍬≽◦ زنده دلها میشوند از ؏شق، مست👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◦≼☔️≽◦
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
👰🏻°• عــروسیمان
رنگ و بوی خاصی داشت.
مسئول تالار بہ آقا مرتضی گفت:
عروسی مذهبــی در این تالار زیاد برگــزار شده،
اما عروسـی شما خیلی متفاوت بود...
📜°• برگہ هایی را کہ در آن
احادیث و جملات بزرگان را نوشتہ بودیم، بین مهمــانها توزیع کردیم
😍°• و جالب اینکہ عــدهای بہ ما گفتند:
آن جملات، راه زندگیمان را عوض کرد..!
🌷شـهـیـد مـدافـع حـرم مـرتـضـی زارع
.
.
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
|• #مجردانه 😇.|
.
.
آدم باید توی زندگیش یکیو داشته باشه
که مثل چایی باشه☕️
هر روز و هر لحظه تازه و
شگفتانگیز باشه💫
و حضورش توی تمام موقعیتها
لازم و آرامشبخش باشه☺️💜
.
.
|•🦋.|بہ دنبال ڪسے،
جامانده از پرواز مےگردم👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|•👒.|
‡🎀‡
‡ #ریحانه ‡
.
.
میشه هم یڪ زن عفیف بودو هم فرزند و زندگی داشت ..↻⇩
هم آزادانه نخــــــ🧠ـــــبہ باشے✌️🏻.
.
.
‡💎‡چادرت،
ارزشاست، باورڪن👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡
Narimani _Qadam Mizanam.mp3
25.07M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
بھ خودت ببال 😌♡
بدان کھ میان عدهی ڪثیری
لیاقت داشتـے کھ مدافع چـادرِ مادر باشی :)
#سید_رضا_نریمانی 🎤
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
.
.
خودت باش...😘
.
.
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
وقتی با من سخن میگویی تمام
وجودم گوش میشوند (:
و از تک تک کلمههایت شعر
میسازند . . 💙
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》
[ #قسمت_اول ]
_ در رو پشت سرت ببند
با اشاره ی سر و دستش، بدون اینکه برگردد به من فهماند که متوجه شده و با ضربه ی محکمی در بسته شد. از صدای به هم خوردن در از جا پریدم و شدیدا صورتم جمع شد. انگار پتکی به سرم فرود آمد و اخمم تا نوک بینی ام کشیده شد و با دندان های روی هم فشرده چند تا فحش آبدار نثار افشین کردم که خنکی دلچسبی مرا به خودم آورد. پنجره باز بوده و باعث شده در محکم به هم کوبیده شود. بیچاره افشین...
توی خانه انگار بمب ترکیده بود. تکه های باقیمانده ی چیپس و پفک و ظرف های پاره شده ی ماست و پوست و هسته ی میوه های نیم خور شده حال آدم را به هم میزد. مسابقه ی فوتبال بارسا و رئال را مگر میشد تنها دید؟ افشین و دار و دسته ی ارازل همراهش هرازگاهی مهمان آپارتمان من بودند. راستش را بخواهید چندان با آنها خوش نبودم اما توی دوران تنهایی و به عبارتی بی کسی از هیچی بهتر بودند. حوصله تمیزی نداشتم. ساعت از ۲ بامداد می گذشت. پاکت سیگارم را برداشتم و به بالکن اتاق خوابم پناه بردم. آپارتمانم طبقه ی پنجم بود و به عبارتی آخرین طبقه. از آپارتمان های خیلی بلند و شلوغ خوشم نمی آمد اما هر خانه ای که اجاره می کردم باید آخرین طبقه باشد و همیشه این را سر لوحه ی انتخابم قرار داده بودم. محله ای که به تازگی در آن ساکن شده بودم تلفیقی بود از بافت قدیمی و جدید. جدید آن که مسلما خانه های بازسازی شده بودند که به دست پیمانکاران و برج سازان مثل قارچ از گوشه و کنار بافت سنتی سر برآورده بودند و بافت قدیمی شاید متعلق بود به کسانی که نمیتوانستند از گذشته و خاطرات دورشان دل بکنند و راضی به تخریب نمیشدند. درست پشت آپارتمان یعنی روبه روی بالکن اتاق خوابم کوچه باغی بود که حتی یک آپارتمان در آن پیدا نمی شد. همه خانه های تک واحدی و حیاط های پر از درخت کهنسال و پنجره ها و ایوان هایی از جنس خانه ی مادربزرگه. همه خواب بودند و سکوت خاصی، بخصوص روی آن کوچه حاکم بود. درست رو به رویم به ارتفاع پنج طبقه پایینتر و در یکی از آن خانه های قدیمی صدای جیر جیر باز شدن پنجره ای مرا متوجه کرد که پُک محکمی به سیگارم بزنم و ناخودآگاه دقیق شوم به سمت صدا...
#نویسنده_طاهره_ترابی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》 [ #قسمت_اول ] _ در رو پشت سرت ببند با اشاره ی سر و د
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #توبه_نصوح 》
[ #قسمت_دوم ]
من اصلا شخص کنجکاوی نبودم. تا به خاطرم هست همیشه سرم توی لاک خودم بوده و دوست نداشته ام از محیط پیرامونم فراتر روم. شاید به این خاطر که دلم نمیخواست کسی توی زندگی خودم سرک بکشد. اما نمی دانم چرا امشب همه تن چشم شده بودم و اصرار داشتم از ماهیت شخصی که پشت آن پنجره ی فرسوده قرار داشت با خبر شوم؟!
از همین فاصله می شد تشخیص داد که دختر جوانی توی آن تاریکی سرش را بلند کرده بود و به آسمان نگاه می کرد. لباسش را به خاطر نمی آورم و البته توی آن تاریکی سخت بود تشخیصش. فقط میدانم که روسری سفیدی به سر داشت. کمی بعد از در ایوان بیرون آمد و کمی خودش را کش آورد. مثل اینکه سجاده و چادر نمازی به دست داشت و مشغول پهن کردن سجاده و پوشیدن چادر شد. دختر به نماز ایستاد. چشم هایم از تعجب گشاد شد و ناخوآگاه قهقهه خنده ام بلند شد.
_ دختره پاک زده به سرش... شایدم خواب نما شده... الآن چه وقت نمازه آخه؟!
درست بود که از نماز به غیر از دولا راست شدن و پچ پچ کردن زیر لب کلمات عربی هیچ اطلاعی نداشتم اما به واسطه ی مساجدی که در محله های ساکن شده ام اذان میشنیدم می دانستم که این وقت شب وقت هیچ نمازی نبود. سری تکان دادم و زیر لب غرغر کردم:
_ مردم دلشون به چه چیزایی خوشه.
در بالکن را بستم و روی تختم ولو شدم.
#نویسنده_طاهره_ترابی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
✧「💚」✧
✧「 #قرار_عاشقی 🕗」✧
زائری دور از همه زوّار ، فکرش را بکن!
گر چه رفتی بارها ؛ این بار ، فکرش را بکن:)
✧「🕊」✧
حتما قرارِشـــاهوگدا، هستیادتان👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
✧「💚」✧