eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.6هزار دنبال‌کننده
20.8هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
|. 🍁'| |' .| . . {💫• تمام فصل زرد آرزو را🍂 {☝️• به یک‌ ناز نگاهت سبز بینم🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ /✍ | 🏴 |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1650» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.🍁'|
kesa-hadadiyan_0.mp3
2.09M
🖤' | شب ششم چلھ‌ے حدیث ڪساء • ما تجربه‌ی زیادی بدست آوردیم و وجدان نموده ایم که برای رهایی از مشکلات‌راه‌هایی هست که بهترینِ آنها که خود ما حس کرده ایم، و به کمک آنها به حاجتهایمان رسیدیم؛ چهار چیز است: نذر گوسفند برای فقرا، خواندن حدیث کساء بصورت پی‌در‌پی، پرداخت صدقه و ختم صلوات. - آیت‌الله بهاءالدینی🌱 درد و دل و حاجت‌روایی‌هاتون: @Daricheh_khadem 💚 - عالَم‌بھ‌فَداےچادرخاڪےتو، یازهرا👇 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 🖤'
∫°🍁.∫ ∫° .∫ . . زندگی خوب یا😊💚 زندگی بد داده نشده😔💚 به ما فقط یک زندگی داده شده و این به خود ما بستگی داره که اون رو خوب یا بد بسازیم😉✨ و ساختن یک زندگی خوب🤩✨ از همان اول صبحش خواهد بود !😎✨ سـلاااااااام✋ دوسـت‌خوبـم بلـندشـوُزندگے‌توبسـاز😍❤️❤️ . . ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍁.∫
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . عن امام صادق﴿؏﴾قال: من زوج اعزبا کان ممن ینظر الله الیه یوم القیامة امام صادق﴿؏﴾ فرمود: کسی که مجردی را تزویج کند و امکان ازدواج او را فراهم نماید از کسانی است که در قیامت خداوند به آنان نظر لطف می کند. ✨وسائل الشیعه، ج 20، ص 45 . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
•‌<💌> •< > . . 🎀≈ بسیار اهــل شــوخۍ بود؛ گاهۍ جلو؎ عمہ‌اش مــرا مۍبوسید، مادرش مۍگفت: این ڪارها چیہ، خجالت بڪش عمہ‌ات نشستہ! 💞≈ آقا مھــد؎ هم مۍگفت: مگہ چیہ مــادر من؟ باید همــہ بفھمنــد «من زنــم را دوست دارم…» 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‡🎀‡ ‡ ‡ . . پوشِش حضرت زهراﷺ چطور بوده؟! این حکمِ اسلام نیست که هر کسی چادر نداره بی‌حجابه! اصلِ حجاب توی قرآن اومده که گفته...💛🌱 + البته چادر حجابِ برتره :) | . . ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡
|•👒.| |• 😇.| . . همونطور ڪه تا الان متوجه شدید؛ تفاهم در مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، اعتقادی، علاقه ها، تمایلات میتونه به سادگی شما رو خوشبخت ڪنه...❤️ در مورد مسائل شخصیتی باهم بحث نڪردیم؛ مسئله ثبات شخصیتی چیزیه ڪه اگر نباشد خانم و آقا لحظه‌ای نمی‌تونن ڪنار هم باشند😒 حالا چطور بفهمیم ڪه طرف مقابل ما ثبات شخصیتی داره؟!🤔 اینڪه مسئوليت ڪارهاش رو بپذیره...🤭 وقتی هیجانی می‌شه بتونه خودشو ڪنترل ڪنه و توانایی مدیریت بحران داشته باشه...🤗 حرفای ضد و نقیض نزنه(تو حرفاش بگه این موضوع برام مهمه دو روز بعد بگه اصلا همون موضوع برام مهم نیست!)😐 دارای هویت شخصیتی باشه(در مورد خودش بدونه و شناخت داشته باشه و بدونه دنبال چیه و ڪیه!؟)🙂 با آدمای بی‌ثبات تڪلیفتون روشن نیست و نمی‌دونید چه تصمیمی بگیرید!🧐 گفتم نگی نگفتی!☺️ . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|
قسمت اول رمان رایحه‌ی حضور🌸👇 https://eitaa.com/asheghaneh_halal/58847 فصل اول رمان توبه‌ی نصوح🌸👇 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal/57509 رمان ازسوریه تا منا🌸👇 https://eitaa.com/heiyat_majazi/50883 رمان امنیتی نقاب ابلیس🌸👇 https://eitaa.com/rasad_nama/25563
YEKNET.IR - zamine - shabe 1 fatemie avval 1401 - seyed amir hoseini(1).mp3
5.24M
↓🎧↓ •| |• . . 🎙 آقا! ڪنار مزار مادر یاد ما هم باش. تو جان مایے وقتے براے مادرت گریه میڪنے مراقب جان ما هم باش...💔 . . •|💚| •صد مُــرده زنده مےشود، از ذڪرِ ( ؏)👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ↑🎧↑
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•[🎨]• •[ 🎈]• بچـه‌سیـد‌نشـدم‌‌... دسـت‌خـودم‌نـیسـت ولـے وسـط‌روضـه‌ دلـم‌خـواسـت‌بـگـویـم‌... مـــادر :)💚✨ 🖤 •[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal •[🎨]•
◉❲‌🌹❳◉ ◉❲‌ 💌❳◉ . . علی باش فاطمہ ات میشوم..🙃💓 🌸 . . ◉❲😌‌❳ ◉ چــون ماتِ ، دگر چہ بازم؟!👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◉❲‌🌹❳ ◉
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_دوازدهم ] سریع از اینستا بیرون زدم و روی
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] لبو ها را که تمام کردیم و کمی پیاده رفتیم و من نگاهم افتاد به گنبد جایی که می دانستم امامزاده صالح هست ! خیلی وقت بود که نیامده بودم ! قبل ها با مادرم زیاد می آمدیم اینجا، به جایی که منظورش بود فکر کردم ،این دختر واقعا عجیب بود ! عکس هنری با گنبد و مسجد ؟! حرصم را در میآورد این کار هایش! بعد چادر گرفتن از آنجا ، داخل شدیم ..روبروی گنبد ایستادیم ، دیدم با چه احترام و عشقی؛ دست به سینه سلام کرد ! بعد زیارتش داخل صحن نشستیم ؛ چند تا عکس به قول خودش هنری گرفتم و بعد با گوشی او چند سلفی گرفتیم،  بعد عکس گرفتن گوشی را پایین آورد و بعد نگاه کردن به عکس ها با ذوق ادامه داد  : وای عزیزززم چه ناز شدی تو ! حرفی نداشتم مقابل ذوقش،بعد کمی حرف زدن دوباره راهی ماشین شدیم،  بعد رساندنش به خانه شان ، راهی خانه خودمان شدم! امشب چسبیده بود این گردش ! فکر خوبی بود گردش با نورا ! هر چند بعضی کار هایش باعث میشد تعجب کنم ؛یا حرص بخورم ، حالا خسته بودم و من هم همین را می خواستم ،که انقدر خسته شوم تا به محض رسیدن به تخت خواب ، بخوابم..نه اینکه کلی غلت بزنم و فکر و خیال رسم کنم ! سرم به بالش نرسیده به خواب رفتم ! ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ _ خب خانم تاجفر ! پروژه شما افتاده شمال ! چشمانم با حرف استاد گرد شد ! شمال ؟! جا قحط بود برای پروژه عکاسی من ؟! : استاد! راه دیگه ای نداره ؟! نگاهی به کاغذ های درون دستش انداخت : دخترم ما قرعه کشی کردیم ، جاهایی که دانشگاه در نظر گرفته رو ، برای شما هم یه روستای شمال افتاده ، بعد پایان کلاس آدرس کامل رو به همه میدم ! در کافه دانشگاه همراه سارا نشسته بودیم و من خیره کاغذ درون دستم بودم: سارا تو کجا افتادی ؟! با خنده گفت : منطقه لواسانات ! چپ چپ نگاهش کردم : خیلی خوش شانسی ! چپ چپی نگاهم کرد  : نامزد گرامت کجا افتاده ؟! با تعجب به او چشم دوختم و او ادامه داد : از مامانت شنیدم، تو خجالت نمیکشی واقعا به من نگفتی ؟! _ بابا اصلا همه چی عجله ای شد ، میخواستم بهت بگم خب با حرص گفت : نگه دار واسه عمه نداشتت ، می خواستی وقتی بچه دار شدی زنگ بزنی بگی بهم ؟! اونم با کی ؟! با عشق سابق ! خدایی خیلی دیوانه ای تو! مقابل همه حرف هایش فقط خندیدم ، نباید چیزی را لو می دادم، کاغذ را از دستم گرفت و بلند خواند. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_سیزدهم ] لبو ها را که تمام کردیم و کمی پیا
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ کنار هم روی نیمکت پارکی نشسته بودیم، پروژه او هم در کاشان بود،شهر گل و گلاب ! پاهایم را تکان تکان دادم : مهمونی که گفتی کی هست ؟! من باید تدارک سفرم رو هم ببینم. دستش را روی تکیه گاه نیمکت گذاشت و کمی سمت من متمایل شد : چهارشنبه شب ! لباس رو هم الان بریم خرید. کیفم را وسط مان گذاشتم : لباس دارم من ! _ من نگفتم میایی بریم خرید یا نه؟! گفتم میریم خرید ! چپ چپی نثارش کردم و او خندید : چرا صلح نمیکنی ریحانه ؟! پوزخند زدم : صلح؟! خیلی پرویی به خدا ! دستم را گرفت و مرا سمت خودش برگرداند : اینطوری پیش بری فقط خودت اذیت میشی ! فعلا هم که همه چی به نفع تو هست ؛ همین اول کاری هم که این پروژه پیش اومد و نزدیک یکی دو ماه از هم دوریم! کیفم را برداشتم و ایستادم : خدا رو شکررر !! الانم به زور میخوایی بریم خرید لطفا زودتر بریم ! ایستاد و سوار ماشینش شدیم ! همین که نشستیم ، ضبط ماشین را روشن کرد """ آخرش قشنگه ... وقتی که دست تکون میدی و این دل که تنگه ! آخرش یه من می مونم یه تو ! دِ قلب نداری که تو ! منی که با عشق میشونی به پات ! "" مقابل پاساژی پارک کرد ،بعد نگاه کردن به ویترین ها تصمیمم را گرفتم؛انتخابم کت و شلوار دخترانه  سورمه ای رنگی بود که خیلی خوب به تنم نشست ،باز هم نبود و خیالم راحت تر بود. بعد کمی گشتن مرا به خانه رساند و گفت، برای مهمانی خودش به دنبالم می آید ! لباس را به مادرم نشان دادم و گفتم که مهمانی دعوتیم ،لباس را دوست داشت اما طبیعی بود که به مذاقش خوش نیاید پوشیدنش میان جمع نامحرم! راجب پروژه هم حرف زدم و کمی دیر راضی شدند ..شوخی که نبود ؛ تک و تنها رفتن به روستایی در شمال به مدت یکی دو ماه ! اما وقتی فهمیدند تدارک سفر را دانشگاه خودش در نظر گرفته و برای درسم باید بروم راضی شدند ! بعد سپری کردن یک هفته سراسر شلوغ ، سری به گوشیم زدم ، پیام نورا لبخند بر لبم نشاند : دختر خاله عروسی میشی و صدات در نمیاد ؟! اون گردش هم آخرین گردش مجردی بود نه ؟! استیکر چشمک زنی هم گذاشته بود ! کاش نفهمیده بود ! کمی با نورا چت کردم و بعد خواب به چشمانم نشست. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
「💚」◦ ◦「 🕗」 شکـر خـدا ڪھ زندگے ام خـورده مُهرِ عشـق شکـر خـدا که قلـب و دلـم خـانه‌ی شـماست:)♥ ◦「🕊」 حتما قرارِشـــاه‌وگدا، هست‌یادتان👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 「💚」◦
«🍼» « 👼🏻» . . مامان ژونم منو آوُولده هییت🏴 دوفته چادُل سَل ڪنم چونڪه وَڪتے ما چادُل میپوشیم🧕 فِلشته هاے مِهلبون میلَن🚶‍♀ دست و پاهاے شیطونو میبندن😍⛓ لاستے، آقاهه تو میڪلوفون دوفت: "تو هم یه مدافعے، چادُل سَلِت ڪن😌👌 🏷● ↓ دوفته: گفته سَل: سر وَڪتے: وقتے میلَن: میرن ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ نجوا ڪردن یڪ درخواست، نتیجه مثبت ترے دارد تا اینڪه صدا را بلندتر ڪنیم.😱 وقتے پدر و مادر با تُن و آهنگ صداے مهربانانه و آرام ترے صحبت مے ڪنند بچه ناخودآگاه بیشتر تمایل پیدا میڪند ڪه گوش دهد.😌✋💙 . . «🍭» گـــــردانِ‌زره‌پوشڪے‌👇🏻 «🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗ ◗┋ 💑┋◖ . . [🧐] ‏اگر بگویے : چقدر دوستم دارے؟ [❤️] مےگویم: به اندازه‌ے «انار» [👀] از بیرون تنها من دیده مےشوم [😌] در درونم هزاران تو فرو مےریزد! . . ◗┋😋┋◖ چنان‌ ، در دلِ‌من‌رفتہ،ڪہ‌جان‌، در بدنۍ👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◖┋💍┋◗
|. 🍁'| |' .| . . {👇• گفتی ببین امشب ماه کامل است🌙 {😌• و من دیدم تو کامل تر بودی، ماه تر...😘 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ /✍ | 🏴 |✋🏻 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌|💛 |🔄 بازنشر: |🖼 «1651» . . |'😌.| عشق یعني، یڪ رهبر شده👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |.🍁'|
kesa-hadadiyan_0.mp3
2.09M
🖤' | شب هفتم چلھ‌ے حدیث ڪساء • خیلی دیده شده و گفته اند که حضرت حجت ﷺ را در مجالس توسل یا حدیث کساء حاضر دیده اند. -آیت‌الله‌بهجت.💙 درد و دل و حاجت‌روایی‌هاتون: @Daricheh_khadem 💚 - عالَم‌بھ‌فَداےچادرخاڪےتو، یازهرا👇 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal 🖤'
∫°🍁.∫ ∫° .∫ . 🍃هر صبح °•\🌞✨ طلوع دوباره خوشبختے و امید دیگرے است°•\🤩✨ 🍃بگشای دلت را به مهربانے وعشق را در قلبت مهمان کن°•\❤️✨ 🌸 . ∫°🌤.∫ یعنے ، تو بخندے و،دلم باز شود👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ∫°🍁.∫
≈|🌸|≈ ≈| |≈ . . ✨امام حسین(ع): شڪر تــو بـر نعمـت ڳذشتـه، زميـنه سـاز نعمـت آينـده است•💚• ✍نزهة الناظر، ص80 . . ≈|💓|≈جانے‌دوباره‌بردار، با ما بیا بہ پابــوس👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ≈|🌸|≈
◦≼☔️≽◦ ◦≼ 💜≽◦ . تو گذر ڪردنت``🚶‍♂ از بــ🌳ـاغِ انار آسان بود! دل خونین‌ من اما،``✋🏻 چه ترڪ‌ها برداشت...``💔 . . ◦≼🍬≽◦ زنده دل‌ها میشوند از ؏شق، مست👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ◦≼☔️≽◦
•‌<💌> •< > . . •∫♥️∫خیلۍ بہش حســاس بودم؛ دوست داشتم فقط برا؎ من باشد. •∫🌹∫آخـرین دفعــہ هم بہش گفتم: مۍخواهۍ برو؎ اجــازه مۍدهم، ولۍ باید یڪ قــول بدهۍ. پرسید: چہ قــولۍ؟ •∫❣∫گفتم: عــروس اول و آخرت من باشم. خنــدید گفت: باشہ. 🌷شـهـیـد مدافع حرم •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
‡🎀‡ ‡ ‡ . . • حجاب باشه که چی بشه؟! از زبون جَک بالارد، یکی از نمایندگان اسبق مجلس انگلیس بخونید که: در پایان سفرش به ایران به خبرنگاری گفته ، وقتی می‏خواستم به ایران بیایم، بسیاری می‌گفتند نرو که ایرانی‏ها آزادی‏ تو را می‏گیرند و مجبوری روسری سر کنی؛ اما چند روزی که در ایران بودم، متوجه شدم فکرم آزاد شده و مثل آن‌موقعی نیستم که در کشورم بودم. آنجا که بی‏حجاب بودم، پیوسته نگران این بودم که دیگران درباره‌ام چگونه فکر کرده و با چه انگیزه‌ای با من صحبت می‌کنند؛ اما اینجا ارتباط‌هایم عادی و بی‌نگرانی بود و اکنون من حامل پیام آزادی فکر از سوی ملت ایران برای ملت خودم هستم. 💚 . . ‡💎‡چادرت، ارزش‌است، باورڪن👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal ‡🎀‡
|•👒.| |• 😇.| . . وقتی تصمیم به ازدواج می‌گیرید با عقلتون این ڪار رو انجام بدین نه با قلبتون...😑 مورد داشتیم دختری عاشق پسری میشه ڪه برای اولین بار اونو دیده؛ این باعث شده بدون اینڪه بشناسه اون شخص رو، بهش جواب بله بده و در نهایت بعد از چند سال به جدایی ختم بشه🙄 اینا رو نگفتم ڪه بگم عشق و عاشقی بده؛ نه اتفاقا خیلی هم خوبه اما تو زندگی👌 اما پایه‌های زندگی باید بر مبنای عقل باشه تا طرفین تو این زندگی، عاشقانه همراه هم باشن❤️💑 . . |•🦋.|بہ دنبال ڪسے، جامانده از پرواز مےگردم👇🏻 Eitaa.com/Asheghaneh_Halal |•👒.|