#همسفرانه ❥'
.
.
•{💍 مراسم عقد انجام شد.
•{🙂 بعد از مراسم آقا عبدالله خواست تا با من حرف بزند.
•{☺️اولین برخورد زندگی مشترک مان بود.
•{📿 قبل از صحبت از من خواست تا یک مهر برایش بیاورم.
•{😅 چون روحیه ایشان را می شناختم از باب شوخی گفتم: "مهر؟ مهر برای چی؟ مگرحاج آقا تا این موقع نمازشان را نخوانده اند؟"دیدم حال عجیبی دارد.
•{😇 نگاهی به من کرد و گفت:"حالا شما یک مهر بیاورید."اما من دست بردار نبودم.
•{😁 گفتم:"تا نگویید مهر برای چه می خواهید،نمی آورم.
•{💫 گفت: "می خواهم نماز شکر بخوانم و از اینکه خداوند چنین همسری به من داده از او تشکرکنم."
•{😍 دیگر حرفی نزدم. رفتم و با دو جانماز برگشتم.
#به_روایت_همسر_شهید_عبدالله_میثمی🌿
#عاشقانههای_شهدایی 🕊
.
.
˼ -گاهگـٰاھِ ٺو مۍارزَد بھ أَبَدهـاے هَمـھ👇🏻
˹ •⃝⃡💙❥• http://Eitaa.com/Asheghaneh_Halal