eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.5هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . +:تو خیلی.... چشمانم را میبندم،شاید کمی آتشفشانم فروکش کند. موبایلم را برمیدارم و شماره ی نیکی را میگیرم. بعد از دو بوق،صدای پرانرژی اش در سرسرای گوشم میپیچد. :_الو...سلام پسرعمو.... دلم ضعف میرود،از عطش دیدارش.. دستم را از بالا تا پایین صورتم میکشم و با خشم کنترل شده ای میگویم +:این بچه بازیا چیه؟؟ شوکه میشود،کاملا مشخص است :_کدو..کدوم بچه بازیا؟؟ نفس عمیق میکشم. آرام میگوید :_پسرعمو...شما خوبین؟؟ از ضعف خودم متنفرم . دوست ندارم اینقدر دست و پاچلفتی باشم... صدایم اوج میگیرد اما خودم را کنترل میکنم +:بهت میگم این بچه بازیا چیه؟ اگه نیازی بود،مامانم حتما برام لقمه میگرفت میذاشت تو کیفم... کی به تو گفته عین عهد قجر برام غذا بفرستی؟نکنه راسی راسی فکر کردی زنمی و باید به فکر شکمم باشی؟الحق که عقلت خیلی بچه است.. بی رحمانه،شلاق کلمات را از دهانم به گوش نیکی فرود میآورم. صدای نفس هایش تند میشوند. حالم دگرگون میشود. بلندتر فریاد میکشم :_دیگه نبینم از این کارا ... بغض صدایش را حس میکنم،خشم عقلم را دربرگرفته... با شنیدن صدای بغض دارش حالم بدتر میشود. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝