eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . :_مامان بیخودی چرا واسه خودتون دردسر می تراشید؟کارخونه که فعلا داره رو روال پیش میره... هیئت امنا که دارن کارشونو میکنن...حقوق کارمند و کارگر هم که به موقع پرداخت میشه.. شمام برو به حال و هوایی عوض کن.. خیالت بابت منم راحت باشه. یکی دو هفته دیگه کلاسای دانشگاهم شروع میشه... نگران هیچی نباش... مامان در چشمانم خیره می شود. لبخندی می زند و من فکر می کنم که چند ماه پیش مامان چقدر جوان تر بود. +:نگران که نیستم...تا وقتی مسیح هست،نگران نیستم.... سر تکان می دهم و رو به زن عمو می گویم:مامانم هم میان زن عمو... موبایلم را برمی دارم.می دانم این هم از تدابیر اوست. می نویسم:"کتابای روانشناسی و باشگاه و دورهمی ها...الآنم که مسافرت... نمی دونم اگه نبودی من چی کار می کردم؟نمی دونم چطوری باید جبران کنم؟" ارسال را فشار می دهم. پیامم تیک دوم را می خورد و بلافاصله مسیح؛ typing می شود. "قبلا حساب شده" لبخندی می زنم و موبایل را به سینه ام می چسبانم. ظرف همین چند ساعت،دلم برایش تنگ شده! * زیپ چمدان مامان را می بندم و برمی گردم. :_اینم از این...حسابی خوش بگذرون مامان جونم خیالت بابت من و کارخونه و تهران و همه چی راحت باشه.. مامان دستانش را باز می کند. در آغوشش فرو می روم و بغضم را قورت می دهم. جای خالی بابا به تنهایی هایمان دهن کجی می کند. 🔖لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ¤📄به قلم: 𐚁 سِپُردن‌ِاِحساسات‌به‌ڪاغَذِسِپید ╰─ @Asheghaneh_Halal . 📚 ⏝