eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوسوم] منقلب شدم .. اصلا گیج شدم... تا چ
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ با صدای زنگ تلفنم ، به اتاق رفتم . با شک به شماره ناشناس نقش بسته روی گوشی ام چشم دوختم با تردید پاسخ دادم : بله ! _ سلام ، خانم تاجفر ؟! هر چقدر فکر کردم که این صدای تا حدودی آشنا متعلق به کیست ؟! ذهنم یاریم نکرد : خودم هستم بفرمایید _ من شاهرودی ام ، از بسیج دانشگاه زنگ زدم گلم به طرف ستاره های آویزان از سقف اتاقم رفتم : بله بله شناختم خوبین ؟! _ الحمدالله، غرض از مزاحمت خانم عکاس ، عکس های مراسم چیشد پس؟! با دست به پیشانیم کوبیدم و لعنتی فرستادم به حواس پرتی این روز هایم ! : وای شرمنده کلا فراموش کرده بودم ، من فردا بعد کلاسم میارم براتون _ عزیزززم ، دشمن اهل بیت شرمنده ، پس من فردا منتظرم فعلا یا علی با دست ستاره را برگرداندم: چشم حتما لپتاپ را روشن کردم و نگاهی گذرا به عکس ها انداختم و بعد تمام شان را روی فلش ریختم ! مادرم نیم ساعتی بود که با تلفن حرف می زد ، آنطور که شنیدم آن طرف خط معصومه خانوم بود ! نمیدانم چه می گفت که چشمان مادرم برق می زد ! تا شب عین روح سرگردان میان پذیرایی و اتاقم رفتم و آمدم و مادرم لام تا کام حرفی نزد فقط می گفت : به وقتش ! وقتش کِی بود الله اعلم! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #رمان_ضحی #قسمت_صدوسوم پس باید امکانات در اختیارش قرار بگیره که بتونه درو
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• از این جهت آدم باید خیلی مراقب باشه که چی گوش میده موسیقی میتونه تصمیم‌ساز باشه میتونه روی ضمیر ناخودآگاه اثر بگذاره میتونه حاوی پیام باشه** ابزار بسیار قدرتمندیه پس باید با فکر به کار گرفته بشه _ پس با این تعریف تو موسیقی خوب فقط موسیقی غمگینه _ به هیچ وجه هیچ حس کاذبی مورد تایید نیست چرا باید آهنگی گوش کنی که بی دلیل حالت رو بد کنه؟ موسیقی میتونه تم شاد هم داشته باشه ولی حلال باشه اگر شادی کاذب نباشه این تصنیف رو گوش کنید تصنیف مخمس شیخ بهایی رو پلی کردم و روی میز گذاشتم تا انتها بیصدا گوش دادن و بعد پرسیدم: _ چه حسی داشتید؟ ژانت گفت: _ وای چه چیزهای جالبی دارید خیلی حس خوبی بود این موسیقی سنتی ایرانیه؟ _ بله ما موسیقی حماسی هم خیلی داریم موسیقی غمگین هم برای عزاداری ها با ساز یا بدون ساز استفاده میکنیم موسیقی یه ظرفه به طور کلی هنر یک ظرف برای انتقال مفاهیمه زیبایی هنر مهمه اما زیبایی هنر وقتی ارزش داره که پیامی که انتقال می‌ده ارزشمند باشه یه ظرف مثل کاسه طلایی حکاکی شده خیلی قشنگه ولی صرف اینکه این ظرف قشنگه حتما هرچی توش بریزم تو باید بخوری؟ اگر سم بریزم توی ظرف مطلا حاضری بخوری؟ قطعا نه ولی اگر یه ظرف ساده سفالی توش عسل باشه میخوری پس محتوا خیلی مهمتر از ظرفه ظرف میاد برای انتقال محتوا تو نقاشی می کشی و خیلی نقاش خوبی هستی اما این که چی میکشی خیلی مهم تره اگر تو یک صحنه زشت رو با هنرمندی تمام بکشی هیچ ارزشی نداره اگر یک فیلمساز با کیفیت فنی بالا یک فیلم با محتوای مستهجن بسازه هیچ ارزشی نداره هنر یک ظرف مقدسه باید برای انتقال مفاهیم پاک ازش استفاده بشه وگرنه هنرمند از هنرش سوء استفاده کرده! باید علم و صنعت و هنر رو در خدمت انسانیت و حقیقت درآورد وگرنه هیچ ارزشی نخواهد داشت ژانت راضی سر تکون داد: همینطوره میشه لطفاً تمام لیست پخش گوشیت رو بهم بدی؟ می خوام ببینم چه موسیقی هایی گوش میدید کنجکاو شدم! _ آره حتما میریزم برات** ادامه بدیم حالا آیه 195 تساوی وجودی زن و مرد رو ۱۴۰۰ سال پیش در اون شرایط اجتماعی بیان میکنه! کتایون_ ولی سوره ‌نساء آیه 3 اجازه چند همسری رو به مردها میده! کدوم عقل سلیمی چندهمسری رو می پذیره؟ _ گفتی عقل سلیم پس بحث منطقی کنیم دیگه نه احساسی درسته؟ _ یعنی الان می خوای بگی چند همسری منطقیه؟ _ می خوام بگم بدون پیش فرض حرف‌های من رو بشنو و منصفانه و منطقی تجزیه و تحلیل کن _ بفرما _ اولاً این که بگی چند همسری در اسلام سفارش شده به هیچ وجه پذیرفته نیست حتی آخر همین آیه هم میگه یک همسر به عدالت نزدیکتره این فقط یک امکانه نه واجب شرعی نه حتی سفارش دینی! بعکس به حدی هم سنگ اندازی شده که اگر کسی انجامش نده سنگین تره اما اجازه داده شده این درسته پس یک امکانه اما چرا این امکان رو داده؟ به چند دلیل اولاً در زمانی این حکم نازل شده و در محیطی که چند همسری جزء بدیهیات زندگی افراده یعنی همه به تعداد زیاد همسر اختیار می‌کنن حتی خیلی بیشتر از این تعداد اگر از این منظر نگاه کنی حتی اسلام چند همسری رو محدود کرده گفته نهایتاً چهار تا در حالی که نقل های تاریخی میگن بعضی از سران قبایل تا ۲۰۰ همسر داشتن و تازه در زمان خودش این حکم کلی عجیب و محدودیت آور تلقی می شده علت دیگه ش امکانی برای خروج از تنگنا در مواقع ضروری و استثنائاته _ مثلاً؟! _ شرایطی که اجبار وجود داره برای رهایی از بن بست ها مثلاً تجرد قطعی ها یه آماری می‌گیرن که نسبت مردان و زنان جامعه رو رصد می‌کنه همیشه تعداد موالید پسر از دختر بیشتره در یک جامعه نرمال اما وقتی به سن ازدواج می رسن دخترا بیشترن چون پسرا نسبت به تلفات و حوادث آسیب‌پذیرتر هستن وقتی تعادل جمعیتی به سمتی بره که برای دختران تجرد قطعی پیش بیاد؛ شرایط محیطی جنگ یا هر چیز دیگه ای این حکم قابل استفاده ست برای شما یه بطری آب میذارن روی این میز که تشنه ت شد دوست داشتی بخوری دوست نداشتی استفاده نکن دعوا نداره این فقط یه امکانه نه سفارش بعضی جاها لازمه برای بعضی آدمها و فرهنگ ها امکاناتی تعبیه بشه دینی که نتونه اکثریت رو لحاظ کنه و سوپاپ اطمینان برای هر حکمی در نظر بگیره ناقصه کسی رو که مجبور نکردن به استفاده از این امکان الگوی اصلی اسلام برای خانواده همین شیوه تک همسریه اون قدر هم سنگ اندازی شده در حوزه رعایت عدالت که هر انسان متدینی ترجیح میده تا حد امکان سمتش نره حتی توی یک آیه خدا صریحاً میگه شما هیچ وقت نمی تونید عدالت بین همسران تون رعایت کنید از طرفی توی این آیه میگه فقط اگر میتونید عدالت رو رعایت کنید تعدد زوجات داشته باشید خب این یعنی چی؟ با این شرایط طبعا انسان باتقوا سعی میکنه جز درمواقع استثنا از اینکار پرهیز کنه . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪• . . •• •• روز های باقیمانده تا جهیزیه چینی با جنب و جوش بیشتری همراه بود. مادر و خانباجی می دوختند، ربابه و ریحانه گلدوزی می کردند و من و حمیده وسایل تزئینی و گل درست می کردیم. دهم شعبان که از راه رسید وسایل جهیزیه بار وانت شد و با حضور خانواده ها و فامیل به خانه احمد برده شد. خانم ها با شور و شوق جهیزیه را چیدند، وسایل اتاق و مطبخ تزیین شد و خانه مهیای زندگی کردن شد. چون خانه احمد برق نداشت برای صرف شام به خانه پدر احمد رفتیم و همه فامیل مان مثل دفعه اولی که خودمان به این خانه پا گذاشته بودیم شگفت زده شدند. بعد از صرف شام مادر احمد از مادرم تشکر کرد و مادر هم خلعتی ها را تقدیم شان کرد و کم کم خانه شان را ترک کردیم. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ روز نیمه شعبان از راه رسید. از شب قبل همه مشغول فعالیت بودند. صندوق های میوه، طبق های شیرینی، کاسه های قند همه آماده شده بود. دیگ های غذا بار گذاشته شده بود و ظرف و ظروف همه آماده شده بود. تا ظهر من هم پا به پای خواهرانم مشغول کار بودم. بعد از ظهر همراه خانباجی به حمام رفتم و دوباره مثل زمان بله برانم در اتاق باید تنها می ماندم اما این بار از ترس و دلهره و نگرانی خبری نبود. دلم می خواست زود شب شود، جشن تمام شود و من و احمد زود به هم برسیم. دو هفته بود که فقط در حد چند دقیقه با هم بودیم و بیش از حد دلتنگش بودم. دم عصر بود که آرایشگر آمد. اصلاحم کرد و سر و صورتم را آراست. لباس پوشیدم و در اتاق نشستم. کم کم مهمان ها از راه رسیدند و صدای دست و مولودی خوانی فضای مهمانخانه را پر کرد. در حال خودم بودم که در اتاق باز شد و مادر وارد اتاقم شد. به احترامش از جا برخاستم. جلو آمد و مرا بغل گرفت و بوسید. مرا محکم به خود فشرد و صدای هق هق گریه اش در اتاق پیچید. خودم را از آغوشش جدا کردم و با نگرانی پرسیدم: چی شده مادر جان؟ چرا گریه می کنی؟ اتفاقی افتاده؟ مادر اشکش را پاک کرد و گفت: نه عزیزکم، نه دخترکم، چیزی نشده هنوز نرفته دلم برات تنگ شده تو بری خونه خالی میشه. صفای خونه مون تو بودی. دختر چشم و چراغ خونه است. تو بری دیگه خونه مون نور نداره، صفا نداره. به مادر گفتم: مادرجان این حرفا چیه؟ نور خونه چراغ خونه شمایین صفای خونه به خنده های شماست. من که جز اذیت براتون کاری نکردم تا الان. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174 . . •🖌• بہ‌قلم: . . 𓆩مرجع‌به‌روزترین‌رمان‌ها𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩⚜𓆪•