eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.4هزار دنبال‌کننده
22.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_چهل_وشش ♡﷽♡ نزدیکش رفتم و دیدم مدام زانویش را ماساژ میدهد و صورتش
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ _تا اورژانس کلی راه بود. تخت کدوم اتاق خالیه فعلا بخوابه اونجا دکتر ببینه چشه تا بعد ... هنگامه هم کمک میکند تا او را روی یکی از تخت ها بخوابانیم . خیلی درد داشت و این را میشد از چهره اش فهمید. وضعیت بیماران را چک کردم و طبق معمول از ریحانه برای پیدا کردن رگها کمک گرفتم! خب این یک ضعف بزرگ برایم به حساب می آمد. بعد از بررسی حال بیماران سراغ شهرزاد میروم. منتقل نشد به اورژانس و همانجا کارش را انجام دادند. تشخیص همان ضرب دیدگی بود و حالا آتل سبز رنگی به زانوانش بسته بودند. مستقیم به سقف خیره شده بود و به فکر فرو رفته بود. کنارش میروم و بعد از وارسی آتل پایش میگویم: حالا پدرت نگران نشه نرفتی پیشش... بهش خبر دادی چه اتفاقی برات افتاده؟ نگاهم میکند و اشک چشمهایش را پاک میکند و میگوید: اون نمیدونه من اینجام! با تعجب میگویم: نمیدونه؟ از بیماران همینجاست؟ لبخند محوی میزند و میگوید: نه از دکتراست. اوضاع جالب تر شد :کی؟ آب دهانش را قورت میدهد و میگوید:دکتر والا! تعجبم بیشتر میشود! این دختر ریز نقش دختر دکتر والا بود؟ باید حدس میزدم با آن لهجه خاص و بامزه .حالا میفهمم چرا آنقدر برایم آشنا بود چهره اش! شبیه دکتر والا بود...خیلی زیاد. دستانش را میفشارم و میگویم: پس تو دختر یکی یه دونه ی دکتر والایی... کمی جا میخورد و میگوید: تو منو میشناسی؟ قدری پتوی رویش را مرتب میکنم و میگویم: گاهی وقتا ازت میگفتن! دستم را دراز میکنم سمتش میگویم:اسم من آیه است شهرزاد! اینبار متعجب تر از قبل میگوید:آیه تویی؟ منهم تعجب میکنم:اوهوم اسم من آیه است! منو میشناسی؟ میخندد و میگوید:آره بابا خیلی از تو میگفت! من خیلی دوست داشتم ببینمت! بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃