eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.5هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_هفتادم ] _خب بریم ؟! نگاهی به روسری رنگ
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [ ] آرام ایستاد و من هم همراهش شدم، از میان همه آن هایی که به قول فاطمه قهرمانان گمنام سرزمین بودند گذشتیم: میدونی ریحانه ؟! الان منو نگاه نکن ، تا یه سال اول داغون بودم ، طوری که دکتر بهم گفته بود باید بیمارستان روانی بستری بشم ، می گفت افسردگی حاد داری اگه تحت مراقبت نباشی خطرناکی! می فهمی این حرف ها رو ؟! آون روز ها تموم وقتم با گریه و تو اتاق مهدی می گذشت ، مادرش خیلی محبت داشت که بهم کاری نداشت ،تموم ثانیه ها رو با عکس ها و صدای ضبط شده و دست نوشته هاش می گذروندم ، شب ها اگه عطرش نبود نمی تونستم بخوابم ! ماجرای اینکه تونستم کمی سر پا بشم چند تا چیز بود :وصیت نامه مهدی و دیدن خوابش ،مدد خود خدا و شهدا و بعدش صحبت های آقای نواب. بدون اختیار لبخندی زدم این نواب چرا همه جا حضور داشت؟! _خلاصه خیلی طول کشید تا بتونم سرپا بشم و برگردم سر درسم،از شمال و دریا بریدم و پناه آوردم تهران هر چند اینجا هم بوی مهدی رو داشت. برای همه مسخره بود این بی تابی های من.. چون هیچ کس از دل من خبر نداشت که از دوسال پیشش مهدی میون قلب من نفس می کشید ! وقتی می خندم وقتی حالم خوبه لبخند و راضی بودن مهدی رو بیشتر حس میکنم خودش هم بهم گفت! بی اختیار بغلش کردم : الهی من فدای دلت بشم آخه.. لبخند پر بعضی روی چهره اش نشست : خدا نکنه ، امیدوارم تو هم زودتر سر پا بشی ولی یه چیزی بگم ؟! سعی میکنی که سر پا بشی ولی بعد فقط با دیدن یه چیز کوچیک یا حتی یه عطر تموم آون بی تفاوتی ها دود میشه میره هوا به قول شاعر : "گاه می پرسند ز من ، عاشقش هستی هنوز ؟! بی تفاوت بودنم را گریه می ریزد بهم ! " منم باید سر پا می شدم و همه چیز رو هم سر پا می کردم. [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal