📚
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_پانصدونودویک
مسیح،به طرز عجیبی نگاهم میکند؛ انگار یک موجود افسانهای دیده.
با لبخند دستم را جلوی صورتش تکان میدهم.
:_چیه؟از چی اینقدر تعجب کردی؟
مسیح نگاهم میکند،با حیرت و شاید با تحسین..
انگار با خودش حرف میزند
+:چقدر نورانی شده بودی..
تک سرفهای میکند.انگار به خودش آمده.
+:چی کار میکردی؟
خیلی عادی جواب میدهم
:_زیارت عاشورا میخوندم...بعدش هم نماز زیارت..
آب دهانش را قورت میدهد و میگوید
+:علت خاصی داره؟یعنی منظورم اینه که...
سر تکان میدهم
:_نه ،یعنی توصیه نشده ولی خب...
میگن اگه لحظات اول سال یه کار خاص انجام بدی،تا آخر سال اون کارو تکرار میکنی..
خرافه است،میدونم.
ولی مسئله اینجاست که دلم میخواد آخرین دعایی که هر سال میخونم زیارت عاشورا باشه...
ذکر امام حسین،همیشه بهترینه..
یعنی هر روز ،یکی از بهترین اعمال روز، زیارت سیدالشهدا ست..
مسیح،متفکر، سر تکان می دهد.
لبهایش را جمع میکند و در چشمانم خیره میشود،عجیب،طوری که معنایش را نمیفهمم.
+:خیلی دوسش داری؟
چند لحظه طول میکشد،تا بتوانم حرفش را تجزیه کنم.
لبخندی ناخودآگاه روی لبهایم مینشیند.
:_اوهوم..خیلی،خیلی بیشتر از خیلی
موهای مشکی جلوی پیشانیاش را با دست مرتب میکند.
نگاهم هنوز درگیر چشمانش است.
🔖لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
¤📄به قلم: #فاطمه_نظری
𐚁 سِپُردنِاِحساساتبهڪاغَذِسِپید
╰─ @Asheghaneh_Halal
.
📚
⏝