eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.5هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•‌<💌> •< > . . ♥️/ حاج مھــد؎ خیلے بہ من احتــرام مےگذاشت و اهـل بھــانہ‌گیر؎ نبود؛ اوایل ازدواج‌مان تجــربہ‌ام در خانہ‌دار؎ و آشپز؎ ڪامل نبود. حاجے ماڪارونے را خیلے دوست داشت. 🍝/ یڪ روز ظھــر پیشنھـاد داد ماڪارونے درست ڪنم. گفتم: در پختنش خیلے وارد نیستــم. گفت: عیبے ندارد، من تا حــدود؎ بلدم و ڪمڪت مےڪنم. 🥘/ قابلمہ‌ا؎ را رو؎ اجـاق گاز گذاشتیم و ماڪارونےها را داخلش ریختیم. در قابلمہ را هم گذاشتیم و منتظر پختنش شدیم. 😰/ وقتے در قابلمہ را برداشتم، دیدم ماڪارونےها بہ هم چسبیــده بودند و هیچ شبـاهتے بہ ماڪارونے نداشتند. 😓/ رفتــار حاجے خیلے بزرگوارانہ بود. اصلا چیز؎ نگفتنـد؛ اتفــاقا از غـذا هم تعریف مےڪردند و مےگفتند: بہ‌بہ! چقـدر خوشمــزه است. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•‌<💌> •< > . . [👕] در انتخــاب لبـاس‌هایش به نظــر من اهمیت مےداد. [🛍] یڪ بار ڪه همراه ڪادر گردان رفته بودند بازار اهــواز برا؎ خرید، برا؎ خودش هیچ چیز؎ نخریده بود و دست خالے آمد خــانه. [😉] وقتے جـریان را از او پرسیدم، گفت: تا شما نبـاشید من چیز؎ را نمےتوانــم پسنــد ڪنم. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal