•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
♥️/ حاج مھــد؎ خیلے بہ من
احتــرام مےگذاشت و اهـل بھــانہگیر؎ نبود؛
اوایل ازدواجمان تجــربہام در خانہدار؎
و آشپز؎ ڪامل نبود. حاجے
ماڪارونے را خیلے دوست داشت.
🍝/ یڪ روز ظھــر پیشنھـاد داد
ماڪارونے درست ڪنم.
گفتم: در پختنش خیلے وارد نیستــم.
گفت: عیبے ندارد، من تا حــدود؎ بلدم
و ڪمڪت مےڪنم.
🥘/ قابلمہا؎ را رو؎ اجـاق گاز گذاشتیم
و ماڪارونےها را داخلش ریختیم.
در قابلمہ را هم گذاشتیم و منتظر پختنش شدیم.
😰/ وقتے در قابلمہ را برداشتم، دیدم
ماڪارونےها بہ هم چسبیــده بودند
و هیچ شبـاهتے بہ ماڪارونے نداشتند.
😓/ رفتــار حاجے خیلے بزرگوارانہ بود.
اصلا چیز؎ نگفتنـد؛ اتفــاقا از غـذا هم
تعریف مےڪردند و مےگفتند:
بہبہ! چقـدر خوشمــزه است.
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #مهدی_طیاری_ایلاقی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•<💌>
•< #همسفرانه >
.
.
[👕] در انتخــاب لبـاسهایش
به نظــر من اهمیت مےداد.
[🛍] یڪ بار ڪه همراه ڪادر گردان
رفته بودند بازار اهــواز برا؎ خرید،
برا؎ خودش هیچ چیز؎ نخریده بود
و دست خالے آمد خــانه.
[😉] وقتے جـریان را از او پرسیدم،
گفت: تا شما نبـاشید من چیز؎ را
نمےتوانــم پسنــد ڪنم.
🌷شـهـیـد دفاع مقدس #مهدی_طیاری_ایلاقی
•<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش
ڪـاسهےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻
•<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal