eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.5هزار دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•‌<💌> •< > . . °🤒° دست ڪاظم را گـچ گرفته بودند، باید در بیمـارستان استراحت می‌ڪرد؛ اما فرار ڪرده بود. °⚒️° به هر ترتیبی بود با قندشڪن و قیچی گچ دستش را باز ڪردیم. نرسیده آماده رفتن بود، عملیــات داشتند. °🥾° ڪمرش درد می‌ڪرد و نمی‌توانست بنشیند و بند پوتیـن‌هایش را ببنـدد. یڪی را به زور خودش بست و دیگــر؎ را من. °😊° در حالی ڪه سرش پایین بود و به گره‌هایی ڪه می‌زدم، نگاه می‌ڪرد، گفت: اجر این جهــاد برا؎ شماهایی ڪه همسـرتان را با دست خودتان راهی جهــاد می‌ڪنید هست. همین ڪه ما از بابت خـانه و زندگی خیـال‌مان راحت است مدیـون شماییم. °😭° دیگر بغــض مجـالی نمی‌داد ڪه جوابش را بدهم. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•‌<💌> •< > . . 💓• از وقتۍ ڪاظم رفته بود لبنــان، خبر؎ از او نداشتم. در فراق او افســردگۍ گرفته بودم و نحیف و لاغــر شده بودم. 💔• مادرشـوهرم به بهــانه پیدا ڪردن ڪاظم مرا آورد اهــواز ڪه از این حال و هــوا بیرون بیایم. 💓• وقتۍ اتفاقی در خیــابان پیدایش ڪردم، زبانم بنـد آمده بود و پایم بۍحس شده بود و دیگر تــوان راه رفتن نداشتم. 💔• خانه ڪه آمدیم و رنگ و رویم را دید، خیلۍ ناراحت شد. محڪم مۍزد رو؎ پایش و سرش را تڪان مۍداد. 💓• وا؎ اڪرم! نگو مریض شدم ڪه دیوانه‌ام مۍڪنۍ، مرا شرمنده مۍڪنۍ. من ڪیم ڪه به خاطر من ظالم خودت را به سختۍ مۍانداز؎؟! 💔• تبخالۍ گوشه لبش بود. وقتۍ پرسیدم : «حالا بگو لبت چه شده؟» اشڪش جــار؎ شد. 💓• اشڪ‌هایم را با گوشه انگشتش پاڪ ڪرد و سرش را انداخت پایین و گفت: در این مدت این همه سختۍ ڪشید؎ و قیافه‌ات شبیه بیمــاران روانۍ شده، آن وقت تو نگـران تبخــال رو؎ لب منۍ! حــال و هــوایی داشت آن روز. 🌷شـهـیـد دفاع مقدس •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal