∫.🍊.∫
∫° #ویتامینه .∫
.
.
زندگی متاهلے💑
مثل آدم برفے مےمونه
درست کردنش راحته
اما نگه داشتنش سخته🤞
پ.ن:حواسمونهستکه تو
زندگی مشترک #خودم نداریم؟😉
.
.
∫°🧡.∫ #ما بہ غیر از #تو نداریم، تمناے دگر👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
∫°🍊.∫
✍| #خادمانه ♥️🌱
گاهی با وجود تمامی نعمتها
آدمی؛ در غبارِ غمهای تصنعی
گرفتار میشود.
چند لحظه ای به شکرانه داشته هایت
شکر نعمت کن
تا قلبت نورانی و
چشمهایت بیدار شود.
💟 Eitaa.com/Asheghaneh_halal
°✾͜͡👀 #سوتے_ندید 🙊
.
.
💬 زمانهای قدیم خیلی بارون و برف میومده
زمستون بوده بابام میره خونه ی خالش...
از زبون بابام: رفتم خونهیِ خالم دیدم خونشون
آب چکه میکنه، آنقدر سینی و تشت گذاشتن...
گفتم خاله برو تاید بریز بالا پشت بوم دیگه
چکه نکنه... خاله هم میگه شوهرم یه کارتون
تاید خریده؛ تو بشین من برم دو سه تا بریزم
هر وقت قطع شد منو صدا کن...
بابام هم میگه باشه...
تا خاله رفته بالا پشت بوم بابام الفرار🏃🏃🏃
اولی رو میریزه از بابا صدا در نمیاد دومی سومی
چهارمی رو میریزه میگه بذار برم پایین ببینم
شاید قطع شده
میاد درو باز میکنه میبینه همه جا کفه😱😱
بیچاره تو سرما فرش میشوره بابام هم میره
کمکش! بابام 20 سالش بوده شر و شیطون😂
.
.
''📩'' #ارسالے_ڪاربران [ 528 ]
سوتےِ قابل نشر و #مذهبے بفرستین
•⊰خاڪے باش تو خندیدنــ😅✋⊱•
°✾͜͡ ❄️ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
12-maddahi.188.mp3
4.88M
↓🎧↓
•| #ثمینه |•
.
.
✍امام علی علیه السلام:
رها کردن چیزی که
برایت سودمند نیست
عقلت را کامل می کند.
📚(مفاتیح)
.
.
•|💚| •صد مُــرده زنده مےشود،
از ذڪرِ #یاحسیــــــــــــن ( ؏)👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
↑🎧↑
•[🎨]•
•[ #پشتڪ 🎈]•
😍♥️زندگی ارزش غم خوردن نداره...
•[📱]• بفرمایید خوشگلاسیون موبایل👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•[🎨]•
◉❲🌹❳◉
◉❲ #همسفرانه 💌❳◉
.
.
گرفتن دستـات🤝
زیباترـین تڪـــرارے دنیــــاسٺ🤪😍
#دنیاتومشتمهوقتیدستاتتودستمه😍😌
.
.
◉❲😌❳ ◉ چــون ماتِ #تــوام، دگر چہ بازم؟!👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◉❲🌹❳ ◉
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_هشتادوچهارم] نگاهش کردم ، با بهت : امتحان
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_هشتادوپنجم ]
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
_خب این جلسه میخوام درباره یه مسئله ای که خیلی هامون درگیرش هستیم صحبت کنم !
ما میگیم چرا انقدر بدبختی سرمون میاد ؟!
چرا بلا ؟!
چرا من؟!
حتما خدا منو دوست نداره !
چرا کفر میکنی برادر من ! خواهر من!
اول اینکه هیچ بلایی مختص به یه نفر نیست ،
وقتی این بلا سر تو اومده مطمنا قبل و بعد تو سر کلی آدم دیگه هم اومده و خواهد اومد
و یه مسئله مهم خداوند بار ها در قرآن تاکید کردند
که من هیچ ستمی به شما نمی کنم بلکه شما خودتان به خود ستم می کنید !
وقتی میری دکتر یه برنامه منظم میده
میگه این کار رو نکن
اینو بخور ، اونو نخور
شما گوش میدین دیگه ؛
چون میخوایین سریع تر خوب شید
چون به دکتر اعتماد دارین !
حالا خود خدا یه برنامه عظیم و دقیق و کامل جلوی ما قرار داده ،خب معلومه اگه جایی کم بزاریم یه جای کار می لنگه!
و درباره اعتماد به خدا یه مثالی هست که همسر محترم شهید صدر زاده بیان کردند:
میگن یه روزی دخترمون فاطمه روی اپن نشسته بود
بعد شهید به دخترمون گفتن که بپر بغل بابا
و خب دخترا هم که بابایی ؛ فاطمه خیلی سریع پرید بغلش بعد برگشتن سمت من گفتن :
ببین اگه همه ما تا این اندازه به خدا اعتماد و اطمینان داشته باشیم مشکلاتمون حله
و یه موضوعی که هست ؛ مگه میشه تموم روز ها عین هم و بدون مشکل بگذره ؛ بالاخره یه مشکل یا غم هر چند کوچیک هست و همه این ها باعث رشد میشه، باعث بهتر شدن میشه،اینجا هم میخوام یه نقل قولی کنم از سید مرتضی
(شهید سید مرتضی آوینی ) :
در سیاره رنج صبورترین انسان ها باش
ما چقدر صبوریم؟!
چقدر صبر خرج می کنیم تو لحظه هامون؟!
ویس را قطع کردم ، موقع گوش دادن به موضوعات حس و حالم عجیب بود ، نا آرام بودم در عین آرامی!انقدر محو صحبت ها می شدم که اصلا یادم می رفت این ویس ها از کجا آمدند و اصلا این صدایی که پخش میشد متعلق به کیست ؟!
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
عاشقانه های حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت_هشتادوپنجم ] ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمت_هشتادوششم ]
دستم را زیر سرم گذاشتم و به پهلو خوابیدم،خواب را از چشمانم گرفته بودند ، فکر و خیال های این روز هایم !حدودا یک ماهی سپری شده بود ، تقریبا تمام ویس ها رو گوش کرده بودم و خب من عجیب نیاز داشتم به یک تکان اساسی!
دلم می خواست شوم یک ریحانه اصیل !
در این مدت با پدرمم حرف زده بودم ، کلی کشید تا راضی شود و ببخشد ؛ هر چه نباشد تک دخترشان بودم ،بدون آنکه بخواهم اشکی از چشمانم جاری شد.
یاد پست اینستایش افتادم.
" عشق آن بغض عجیبی ست که از دوری یار
نیمه شب بین گلو مانده و جان می گیرد "
بی قرار گوشی را برداشتم ، دیتایش را روشن کردم و بعد اینستا را باز کردم و رفتم سراغ پیج های دوستان و همکلاسی ها.
عکس های مختلف دسته جمعی دختر و پسر میان دود ،جمع های دختر و پسرشان میان جشن ها و مکان های مختلف ..
عکس های دو نفره هر روز با یک نفر میان دربند..
و بعد رفتم پی پیج او
پیچ اینستایش هم مثل خودش آرامش را انتقال می کرد ! دانه دانه محو پست ها شدم !
زیر اولین عکس که گنبد فیروزه ای رنگ زیبایی بود را خواندم " میون صحن جمکران در هوای یار ....
عالیجناب عشق ! چرا غایبی هنوز ؟!
یاد تو قرن هاست که در جمعه ها حاضر ست "
دومین عکس، عکس دانش آموز هایش در روستا بود .جمله پایانیش دلم را برد ( با این دلبر های کوچولو میشه حس پدر شدن رو قبل ازدواج حس کرد و ازش لذت برد )
با خودم گفتم :
چه با احساسه این پسر ؛
اصلا هم غرور اعصاب خورد کننده بقیه رو نداره ،
دست به قلم هم هست که آقا!
پست بعدی دریا بود ، یک دختر چادری از پشت سر کنجکاویم گل کرد و سریع تر رفتم پایین پست ..
" خواهر یعنی دقیقا ایشون ...
تولدت مبارک بانو که تو خواهری تکی ..."
دستم را بند گلویم کردم ، خوش به حال خواهرش !
عکس بعدی گنبد طلایی رنگی بود که میان صحنش یک چیزی مثل آب خوری بود،دلم ضعف رفت پای جمله هایش " بعد چندین ماه طلبیدن آقا ..درست وقتی که میون دغدغه ها گم شده باشی و اون ته ته های دلت پر بزنه واسه صحن انقلابش ..درست وقتی که دلتنگ دخیل بستن به پنجره فولاد شی...خیلی دلچسبه این طلبیدن .. "
بقیه عکس ها یا منظره بودند یا شعر و متن های مذهبی و ادبی یا هم عکس شهید و احادیث.
آرامم کرد پست هایش ، خوش به حالش !
بعد هم به سقف خیره شدم ، چه تفاوتی بود میان آدم ها!امیر علی نواب کجا و این پسر های دور اطرافم کجا ؟!
چقدر دغدغه هایشان با هم تفاوت داشت از زمین تا آسمان به گمانم !پسر های اطراف من دغدغه هایشان مارک لباس ها بود و دختر های رنگ وارنگ و پاتوق شان مهمانی و کافه بود و رستوران های دربند،اما امیر علی نواب ..فکر و ذکرش کمک بود و رایحه حضور او و پاتوقش ،مسجد و طبیعت بود آن هم با خانواده ..اصلا تا حالا دختری به غیر خواهرش را هم دیده ؟!
به همسر او حسودی کردم ، تا حالا دختری را به دلش نداده ، چشمانش آکبند مانده بودند دقیقا برای همسرش !
تکیه گاه خوبی میشد کسی مثل امیر علی نواب که پشتش به جای خوبی گرم بود ..به کسی مثل خدا ،آرامش را میشد کنارش تجربه کرد.
آخرین استوری اش عکس شهدای گمنام بود.
*چه کسی به تو گفت گمنام ؟!
نام تو عشق است ؟!
#فاطمه_گمنام_می_خرد!
#نام_را_گمنام_تر_کن_روسفیدت_میکند!*
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
«🍼»
« #نےنے_شو 👼🏻»
شلام🤩
ایسون بابادونِ مهلبونِ ما هَشتن😎
لَفتَم بَدَلِسون😍 اوممم بهـبهـ❤️
اودالوسُتل🌱
🏷● #نےنے_لغت↓
بَدَلِسون: بغلشون
اودالوسُتل: خداروشکر
ــــــــــــــــــــــــــــــ♡ــــــــــــــــــــــــــــــ
پيامبر صلیاللهعليهوآله:
به زن، در ماهى كه زايمان كرده، خرما بدهيد،
چرا كه فرزند او بردبار و پاك مىشود.🌸
'مكارمالأخلاق-صفحه۱۶۹'
.
.
«🍭» گـــــردانِزرهپوشڪے👇🏻
«🍼» Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
◗┋ #همسفرانه 💑┋◖
.
.
[😎] یکیم باید باشه
[👀] که هر وقت نگات کرد
[👇🏻] مثل #بهجتدهلوی بگه :
[😍] نظر کنم به تو،
[😌]نازم به انتخاب خودم
.
.
◗┋😋┋◖ #ٺـــــو چنان ،
در دلِمنرفتہ،ڪہجان، در بدنۍ👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
◖┋💍┋◗
|. ❄️'|
|' #آقامونه .|
.
.
⌈ برایِ⚡️
دستِ گرمت را گرفتن👋
فرصت خوبیست😉
از این رو💫
دوست دارم😌
سردیِ فصل زمستان را❄️⌋
✍/ #بهمن_صباغ_زاده
|✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_ای
|💛 #سلامتےامامخامنهاۍصلوات
|🔄 بازنشر: #صدقهٔجاریه
|🖼 #نگارهٔ «1686»
.
.
|'😌.| عشق یعني، یڪ #علي رهبر شده👇🏻
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
|.❄️'|