حضرت یوسف علیه السلام در کاخ خود بر روی تخت پادشاهی نشسته بود جوانی با لباس های چرکین از کنار کاخ او گذشت جبرئیل در حضور آن حضرت بود نظرش به آن جوان افتاد و گفت: یوسف! این جوان را می‌شناسی؟ یوسف گفت: نه! جبرئیل گفت: این جوان همان طفلی است که پیش عزیز مصر، در گهواره به سخن درآمد و شهادت بر حقانیت تو داد🖐🏻 حضرت یوسف گفت: عجب! پس او بر گردن ما حقی دارد. با شتاب مأمورین را فرستاد آن جوان را آوردند و دستور داد او را تمیز و پاکیزه بنمودند و لباس‌ های پربها و فاخر بر وی بپوشانند و برایش ماهیانه حقوقی مقرر نموده و عطایای هنگفتی به او ببخشند🎁 حضرت جبرئیل با دیدن این منظره تبسّم کرد یوسف گفت: مگر در حق او کم احسان کردم که تبسم میکنی؟! جبرئیل گفت: تبسم من از آن جهت بود که مخلوقی در حق تو که مخلوق دیگری هستی بواسطه یک شهادت بر حق، در زمان کودکی از این همه اِنعام و احسان برخوردار شد حال خداوند کریم در حق بنده خود که در تمام عمر شهادت بر توحید او داده است چقدر احسان خواهد کرد؟! #اندکی_تفکر #حضرت_یوسف #پند_های_آموزنده ‌‌‌ 🖇❤️✨↠@Asheghaneh_Shahadat