🔅«دوستداشتنیتر از پدر»
♦️نشسته بودم بغل دست حاجی. یک دفعه زد روی پایش. از صدای نالهاش ترس برم داشت. گفتم: «حاجی چیزی شده؟ مشکلی پیش آمده؟» گفت: «من سه چهار روزه از حال آقا بیخبرم.»
پدرش فوت کرده بود. میان سنگینی غم از دست دادن پدر قلب و فکرش پیش حضرت آقا بود. فقط سه چهار روز بود جویای حالش نشده بود، آنوقت این طور آه میکشید، این طور خودش را سرزنش میکرد.
#حاج_قاسم_سلیمانی
••●❥❤️📌❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مسئولینی که دچار خطا و اشتباه می شوند را چطور باید امر به معروف و نهی از منکر کرد؟
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
••●❥❤️📌❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
گناه کردن که کاری ندارد!
مومن بودن جسارت میخواهد!
اینکه وسط یه عده بی نماز، نماز بخونی !!
اینکه وسط یه عده بی حجاب در گرما و سرما و سر کلاس حجاب داشته باشی !!
اینکه حد و حدود محرم و نامحرم و رعایت کنی !!
اینکه توی محرم مشکى بپوشى و مردم بهت بگن افسرده !!
اینکه به جاى آهنگ و ترانه ، قرآن گوش کنى !!
ناراحت نباش خواهر و برادرم ، دوره آخر الزمان است،
به خودت افتخار کن ...
تو خاصی ...
تو شیعه على هستى ...
تو منتظر فرجى ...
تو گریه کن حسینى ...
نه اُمُّل ...
بگذار تمام دنیا بد وبیراهه بگویند!
به خودت ...
به محاسنت ...
به چادرت ...
به عزاداریت ...
به سیاه پوش بودنت ...
می ارزد به یک لبخند رضایت آقا جانمون #امام_زمان عجل الله✨💚
#اللهمعجللولیکالفرج
••●❥🥀💔❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفرمایید❗️
یک جرعه حال خوب 😍
واقعیتهایی که این روزها خیلی نیاز داریم به دیدنش😊
#مثل_هانیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حجاب
✅شما هم اگر بی تفاوت و بی دغدغه نیستید با گروه دانشجویی «مثل هانیه» همراه شوید👇
🆔️ @mesle_haniyeh
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادواره شهدای "امامزادگان عشق"❤️
🔹۱۸ لغایت ۲۰ مرداد ماه ۱۴۰۲ هر شب از ساعت ۲۰
🔸انتهای بلوار شهید قندی-شهرک اندیشه غدیر
#استان_یزد #یادواره_شهدا
••●❥❤️📌❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی بدون کلام و پر مفهوم و تلخ👌🏻
معرفی کارکرد مهمترین ابزار جنگ شناختی دشمن💯
#جنگ_نرم #تلنگرانه
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat
8.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ بسیار جالب حجتالاسلام والمسلمین قرائتی به شبهه معروف درباره ناقص بودن عقل زنان👏🏻👏🏻
#نقش_بانوان
••●❥❤️📌❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
دبيرستان كه بوديم يه دبير فيزيک و مكانيک داشتيم كه قدش خيلی كوتاه بود اما خيلی نجيب و مودب با حافظه خيلی خوب!
قبل اينكه بياد گچ و تابلو پاک كن رو میذاشتيم بالای تابلو كه قدش نرسه برشون داره، هر دفعه ميگفت؛ آقا من از شما خواهش كردم اينا رو اونجا نذارين اما باز ميذارين! يه روز سر كلاسش يه مگس گرفتيم و نخ بستيم به پاش، تا بر مي گشت رو تابلو بنويسه مگس رو رها ميكرديم وز وزی تو كلاس می کرد و تا برميگشت رو به ما، نخش رو مي كشيديم، بنده خدا مي موند اين صدا از كجاست اخر سر هم نفهميد و مگسه هم با نخ پاش از پنجره فرار كرد!
با وجود اين همه شيطونيای ما، خيلی دوسمون داشت و باهامون كار مي كرد كه بتونيم همه مسائل فيزيك مكانيک رو حل كنيم.
چند سال گذشت، انترن بودم و تو اورژانس نشسته بودم كه ديدم اومد، خيلی دلم براش تنگ شده بود، سلام كردم و كلی تحويلش گرفتم، كه ما مديون شماييم و از اين حرفا
بعدم براش چايی آوردم و نشستيم به مرور خاطرات اونوقتا كه يهو يه لبخند زد و گفت تو دانشگاه هم نخ مي بندی پای مگس؟!
خشكم زد!
عه مگه شما فهمیديد كار من بود؟! چرا هيچی بهم نگفتيد؟!
باز يه نگاه معلمی و از سر محبت بهم كرد و با لبخند گفت: حالا اون گچ و تابلو پاک كن كه می گفتم نذاريد اون بالا رو خيلی گوش می داديد؟! دعواتون می كردم از درس زده می شديد، حيف استعدادتون بود درس نخونيد!
وقتی يه معلم ببينه دانش آموز بازيگوشش دكتر شده جبران همه خستگي ها و اذيتاش ميشه!
كاش تنبيه می شدم اما اينطور شرمنده نمی شدم!
اذيت های ما رو به روی ما نمی آورد نكنه از درس زده بشيم اونوقت ما اون قد كوتاه رو مي ديديم، اين روح بزرگ رو نه!
واقعا معلمي شغل انبياست نه برا تعليم فيزيك و مكانيك، واسه تعليم صبر و حلم و هزار خصلت ديگه كه فقط تو اموزش انبيا ميشه پيدا كرد!
"از خاطرات دکتر سید محمد میر هاشمی جراح و متخصص چشم"
#داستان_های_آموزنده
••●❥🦋💙❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نخواهید که آخرین روز شما، اولین روز حجابتان باشد ...!
#حجاب #تلنگرانه
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به احترام قمر بنی هاشم عباس علیه السلام بیست ...💔
#علمدار_کربلا
••●❥❤️📌❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
9.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترکیه فقط آنتالیا نیست😍
اجتماع و عزاداری زنان مسلمان ترکیه در ایام اسارت حضرت زینب سلام الله علیها😭🖤
#حضرت_زینب
#ماه_محرم
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat
حکایت عبدالله دیوونه
🌹اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود!
حواست بود خرج هیئتت رو نداره!
اینجوری هواشو داشتی!
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه ...💔
میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!🥺
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم؟!
یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما شاید پول ندارند خودت مثل عبدالله براشون درست کن😭❤️
#ماه_محرم #امام_حسین
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat