فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام مولا جانم ...امام زمانم♥️
دلبرا در هوسِ دیدنِ رویت
دلِ من تاب ندارد.،
نِگهم خواب ندارد،
قَلمم گوشه ی دفتر،
غزلِ ناب ندارد . . .
همه گویند به انگشتِ اشاره،
مگر این عاشقِ دلسوخته ارباب ندارد؟
توکجایی گلِ نرگس؟
زِ فراقت دلِ من تاب ندارد . . .💔
#ألـلَّـھُـمَــ_عَـجِّـلْ_لِوَلـیِـڪْ_ألْـفَـرَج
#امام_زمان
پاییز
عزیز دُردانهی فصل هاست
سوگُلی دل های عاشق
فصل باران های زود به زود
بوسه های خیس
و چترهایی که
عشق را خوب می فهمند
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
نهال❤
*▷ ◉────(๑˙❥˙๑)──── ♪ ✨﷽✨ _پست _۳۳۹ _نویسنده_نهال.
*▷ ◉────(๑˙❥˙๑)──── ♪
✨﷽✨
_پست _۳۴۰
_نویسنده_نهال. _مصیبتی_با_شکوه_به_نام_عشق
_نه اسباب زحمت نمیشم اومدم اهورا رو ببرم ،سیما ودخترا برای عید میخوان برن خرید دلم خواست اهورا رو ببرم وبراش خرید کنم.
_اهورا همراه با مادرم رفته بیرون. البته خیلی وقته که رفتن الاناس که بیان. سما تشریف بیارید داخل
حاج سهراب قدم هایش را سمت صندلی های گوشه حیاط برداشت وگفت :
_نه هوا خوبه همین جا منتظر میمونم.
باسینی قهوه ازخانه به حیاط رفتم ،فنجون قهوه حاج سهراب را جلویش قرار دادم
_بفرمایید.
خودم هم نشستم.
چنان سکوت بینمان داوری کرد که انگار هیچ کلام حرفی برای گفتن نداشتیم.
_بفرمایید قهوتون سرد میشه
حاجی قهوه ای خورد وگفت :
_ممنونم امروز نرفتی مطب
_نه دیگه تا بعداز عید نمیرم.
_حال خانواده خوبه ؟
_خوبن سلام دارن خدمتتون
_هیچکی خونه نیست نه
_نه بابا که رفته بیمارستان ایمانم آموزشگاه نقاشی
حاج سهراب به لبخندی اکتفاء کرد. غرق درخیال شد و عصایش را زیرچانه اش برد. هردو منتظر بودیم ازخانه با تلفن بی سیم برگشتم.
_دیر کردن یه زنگ بزنم ببینم کجان
حاجی _عجله ای نیست بالاخره میان دیگه
حرف حاجی تمام نشده صدای اهورا شنیده شد.
_مامان جون بزار من بردارم.
.مادرم گفت _نه اهورا سنگینه، عزیزم.
مادرم کلید راانداخت و داخل شد. من هم گوشی بی سیم را قطع روی میز گذاشتم. مادرم با خریدهایی که کرده بود همراه با اهورا داخل شد. یا حاجی سلان علیکی کردو خوش آمد گفت.
اهورا هم که خیلی طرف دار پدربزگش بود سراسیمه ودرهیجان سمتش دوید و با ذوق گفت :
_اخ جون پدربزرگ سهراب اومده.
حاجی اهورا به آغوش کشید و روی پاهایش نشاند
_اره جگر گوشه اومدم ببرمت یه عالمه خرید کنی امروز چه طوره.
اهورا دست هایش را باز کردوگفت :
_یه عالمه خرید آخ جون عالیه
خرید های مادرم را به داخله خانه بردم. وقتی به حیاط برگشتم .مادرم داخل خانه شد.
به حاجی که نزدیک شدم متوجه پچپچ هایش با آهورا شدم
_از امیرعلی چخبر اهورا زیاد میاد این طرفا
_نه بامامانم قهرن
حاج سهراب _قهر چرا
_اخه رفته زن گرفته یه بچمداره.
حاجی دست از عادت همیشگی اش برنداشته بود. داشت اززیر زبان آهورا دور از چشمم حرف میکشید. واهورا هم که تمام مدت از همه چیز سر درآورده بود در عالم بچگی خودش همه چیز را کف دست حاج یه از گذاشت.
با عصبانیت اهورا را صدا زدم .
_اهورا بیا مامان باید لباساتو عوض کنی.
اهورا وحاجی که تا آن لحظه متوجه من نشده بودند تعجب زده نگاهم کردند.
اهورا را باشتاب به داخل خانه بردم.
دست هایش را محکم گرفتم وبا عصبانیت وباصدایی ارامگفتم:
_یعنی چی که حرف ازاین خونه. میبری بیرون مگه صددفعه نگفتم هرچی آقا جونت پرسید بگونمیدونم.
مادرم به سرعت سمت مان آمد وگفت :
_چی شده چرا با بچه این طوری میکنی
حاج سهراب هنوز از در این خونه بیرون نرفته اهورا رو سین جین کردن از امیر علی میپرسه این بچم همه چیو گذاشت کف دستش بعدشما میگی هیچی نمیفهمه.
دوباره سمت اهورا خیز گرفتم.
_بخدا اهورا میکشمت
اهورا کم کم داشت از تند رفتاری من اخم میکرد که مادرم دستش را کشید وبه اتاقش برد. فقط با ۲۰ هزارتومن تا اخر رمان رو بخون
تخفیف هشتاددرصدی داریم😱
به ازاده جون پیام بدید
@AdminAzadeh
رمان دیگه ای از نویسنده نهال بنام ماهتیسا رو توی این کانال بخونید😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2017984745C33d9f548f2 😍
لینک قسمت اول
https://eitaa.com/Asheghanehhayman/13943
❤️❤️❤️
❤️
🌱
غم در دلِ تنگِ من از آن است که نیست!
یک دوست که با او غمِ دل بتوان گفت…
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
🍁 🍁
دوست داشتم موهایت را ببافم
و به جای گل سر
شعر ببندم به موهایت
تا به نسیم که سپردی شان
دلم عالم آب شود
اما
موهای تو بلند و شعر من کوتاه بود
چاره ای نبود جز
سرودن بلند ترین غزل دنیا
یک دوستت دارم ساده ...
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
اینکه
خودم را هر وقت
درون آینه می بینم
یاد تو می افتم...
یعنی چقد عاشق توام!
کجای تنم
دنبالت بگردم
که نباشی؟!
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
عشق تو همون چیزیه که باعث میشه احساس کامل بودن کنم... 💍💜🤍
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
چقدر جای تو
اینجا کنار من ، توی نگاه من خالی است .
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
تو چه کردی که دلم
این همه خواهان تو شد؟
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
تو چه کردی که دلم
این همه خواهان تو شد؟
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
من تورا به عشق میدانمت...
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman