اگه خدا مجبورت میکنه که صبر کنی
پس صبر کن.
خدا داره تلاش میکنه
که یه چیزی رو نشونت بده ...
╭☆°𝓻𝓪𝓱𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱°☆🍃🌿🕊🍃
|
╰─┈➤@Rahe_Aramesh
♥️🍃
مهم نيست چه مشکلاتی داری...
اميد راهش را از لابه لای كوچكترين روزنه ها پيدا میکند...
╭☆°𝓻𝓪𝓱𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱°☆🍃🌿🕊🍃
|
╰─┈➤@Rahe_Aramesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خداوند پرونده ای را که مردم می نویسند را نمی خواند…🌺
#خدا🤍
•━━━━•|•♡•|•━━━━•
⊰ • ⃟❤️྅ @gharghate ⊰ • ⃟❤️྅
*ܣ_________________________________*
✿༻*
نهال❤
✨﷽✨*▷ ◉──❥❥❥مصیبتی با شکوه ❥❥❥─ ♪. ➪پست_۲۳ ➪نویسنده _نهال هرگونه کپی پیگرد قانونی به دنبال دارد.
✨﷽✨*▷ ◉──❥❥❥مصیبتی با شکوه ❥❥❥─ ♪.
➪پست_۲۴
➪نویسنده _نهال
هرگونه کپی پیگرد قانونی به دنبال دارد
بابغضی در گلو ادامه داد _ من نمیخوام دختری که دوستدارم و از دست بدم. دق میکنم یهو بدنش یکی دیگه. الان ساره میگه یه کاری کنم من چیکار کنم.بااین وضعیت مامان حتی جرئت نمیکنم با بابا حرف بزنم. اصلا گیرم حرف بزنم نمیگه پسره بی حیا حال وروز مامانتو ببین. یه کم دست نگاه دار. منم که میدونم هرچقدر بیشتر کشش بدم بیشتر ساره رو از دست میدم.
_میخوای من حرف بزنم.
_چه فرقی میکنه. به هرحال همه چی موکول میشه به بعد از عمل مامان. بعد از عمل مامانم مرغ از قفس پریده.
_چه کاری از دست من بر میاد؟
_خودمم نمیدونم. خواستم باهات حرف بزنم چون دیگه جز تو کسی رو نداشتم.
_بخدا توکل کن درست میشه.
گوشی اش که زنگ خورد. صفحه اش را به من نشان داد گفت :_ببین سارست.
ایمان جواب دادو روی اسپیکر زد. صدای نالان وغمگین ساره عوضه ایمان قلب من راهم خراشاند.
_الو ایمان ...سلام ...چیکار کردی تونستی با بابات حرف بزنی.
ایمان_نه.
ساره عصبانی صدایش را بلند کرد وگفت :_این چه دوستداشتنیِ که توهمش ازش دم میزنی. چرا یه کاری نمیکنی. تو انگار بدت نمیاد من زن یکی دیگه شم.
ایمان _تو اگه نخوای سر سفره عقد بااون پسر عمت نمیشوننت.
ساره_تو خانواده ما حرف ،حرفه باباس. تو که میدونی اینا رو. آخه تو هم یه حرکتی برن منم درک کن ایمان خسته شدم بس با بابام سر تو درافتادم. اونم مرغش یه پا داره. میگه دختر به غریبه نمیدم. من چیکار کنم ایمان ؟؟؟
صدای گریه سلین که در آمد مجبور شدم از جایم بلند شوم.
ودیگر متوجه حرف های از روی عصبانیت ایمان با ساره نشدم.
هیچ راه حلی برای ایمان نبود. مجبورانه باید منتظر میماندیم و جریان خواستگاری رفتنش را به بعد از عمل مامان وسرپا شدنش موکول میکردیم. بابا هم یکدنده تر از این حرف ها بود که بشود راجب این موضوع با او حرف زد تا پایی پیش بگذارد و کاری برای ایمان کند. فعلا اولویت بابا ،مامان وحالش بود.
گریه های سلین تا رفتن ایمان طول کشید. نگاهی به دور و برم انداختم. این جمعه خانه حسابی نامرتب شده بود. اهورا وپسر شبنم برا به هم ریختن خانه وپخش کردن اسباب باز ها در فضای خانه از هیچ جا دریغ نکرده بودند. از قرار دادن اسباب بازی ها پشت پرده تا وسط سالن وزیر میز.
قسمت بعد امشب🙏
8.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
أيتهاالجميلةالبعيدةعنناظری
والقريبةإلىٰقلبیأحبُّكِ
ای زیبا ای که از چشمانم
دوری و به قلبم نزدیک؛
دوستت دارم ...
♥️
#حضرت_مهدی🤍
🫧
انرژی واگیر داره ، چه مثبت،چه منفی!
حواست باشه چه چیزی و چه کسی رو به فضای خودت راه میدی❤️🍃
#بفرماییدصبحانهرفقا 😋
رسیده سوز زمستان و هر دو میبافیم
تو شال گردن او را و من خیالت را...
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
دل به دلدارسپردن
ڪارهردلدار نیست
من به تو جان میسپارم
دلڪه قابلدار نیست
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
دل به دلدارسپردن
ڪارهردلدار نیست
من به تو جان میسپارم
دلڪه قابلدار نیست
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
بُوسـِه💋هایَتࢪا
بهجانِمَنانداز
مَنمَرداینجَنگِتَنبهتَنهَسـتَم 💖🔗🥂
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman
شب موهای ٺو
دریای سیاه اسٺ انڪَار
روی زیبای ٺو
آیینه ی ماه اسٺ انڪَار....
دوسٺ دارم شبِ
چشمانِ فریبایٺ را
از همین رو دل من
غرق نڪَاه اسٺ انڪَار.......
🧚♀💞 ◇ ⃟◇
@Asheghanehhayman