eitaa logo
🌹عاشقـــ♡ــان ظهور 🌹
1.3هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
19 فایل
#السلام‌علیک‌یابقیة‌الله‌🖐 عشق تو آغاز و پایان دل است❣ عشق تو دریای غم راساحل است❣ #حضرت‌مهدی(؏)می فرمایند: برای تعجیل در #ظهور من زیاد دعا کنیدکه خود فرج و نجات شماست🤲 📗كمال الدّين،ص۴۸۵ ⬇خـدمتگزارشمـا: 📞 @Ya_Qaem_314 #کپی_آزاد🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹عاشقـــ♡ــان ظهور 🌹
🌸 #داستان‌بی‌تو‌هرگز 🌸 #قسمت‌هفتادودوم شبیه پدر دستش بین موهام حرکت می کرد … و من بی اختیار، اشک م
🌸 🌸 بخشنده باش زمان به سرعت برق و باد سپری شد … لحظات برگشت به زحمت خودم رو کنترل کردم … نمی خواستم جلوی مادرم گریه کنم … نمی خواستم مایه درد و رنجش بشم … هواپیما که بلند شد … مثل عزیز از دست داده ها گریه می کردم . حدود یک سال و نیم دیگه هم طی شد … ولی دکتر دایسون دیگه مثل گذشته نبود … حالتش با من عادی شده بود … حتی چند مرتبه توی عمل دستیارش شدم … هر چند همه چیز طبیعی به نظر می رسید … اما کم کم رفتارش داشت تغییر می کرد … نه فقط با من … با همه عوض می شد … مثل همیشه دقیق … اما احتیاط، چاشنی تمام برخوردهاش شده بود … ادب … احترام … ظرافت کلام و برخورد … هر روز با روز قبل فرق داشت … یه مدت که گذشت … حتی نگاهش رو هم کنترل می کرد… دیگه به شخصی زل نمی زد … در حالی که هنوز جسور و محکم بود … اما دیگه بی پروا برخورد نمی کرد … رفتارش طوری تغییر کرده بود که همه تحسینش می کردن … بحدی مورد تحسین و احترام قرار گرفته بود … که سوژه صحبت ها، شخصیت جدید دکتر دایسون و تقدیر اون شده بود … در حالی که هیچ کدوم، علتش رو نمی دونستیم … شیفتم تموم شد … لباسم رو عوض کردم و از در اتاق پزشکان خارج شدم که تلفنم زنگ زد … - سلام خانم حسینی … امکان داره، چند دقیقه تشریف بیارید کافه تریا؟ … می خواستم در مورد موضوع مهمی باهاتون صحبت کنم … وقتی رسیدم … از جاش بلند شد و صندلی رو برام عقب کشید … نشست … سکوت عمیقی فضا رو پر کرد … - خانم حسینی … می خواستم این بار، رسما از شما خواستگاری کنم … اگر حرفی داشته باشید گوش می کنم… و اگر سوالی داشته باشید با صداقت تمام جواب میدم … این بار مکث کوتاه تری کرد … - البته امیدوارم … اگر سوالی در مورد گذشته من داشتید … مثل خدایی که می پرستید بخشنده باشید …   ... @Asheghanezohoor
🌹عاشقـــ♡ــان ظهور 🌹
🌸 #داستان‌بی‌تو‌هرگز 🌸 #قسمت‌هفتادوسوم بخشنده باش زمان به سرعت برق و باد سپری شد … لحظات برگشت ب
🌸 🌸 متاسفم حرفش که تموم شد … هنوز توی شوک بودم … 2 سال از بحثی که بین مون در گرفت، گذشته بود … فکر می کردم همه چیز تموم شده اما اینطور نبود … لحظات سختی بود … واقعا نمی دونستم باید چی بگم … برعکس قبل … این بار، موضوع ازدواج بود … نفسم از ته چاه در می اومد … به زحمت ذهنم رو جمع و جور کردم … - دکتر دایسون … من در گذشته … به عنوان یه پزشک ماهر و یک استاد … و به عنوان یک شخصیت قابل احترام … برای شما احترام قائل بودم … در حال حاضر هم … عمیقا و از صمیم قلب، این شخصیت و رفتار جدیدتون رو تحسین می کنم … نفسم بند اومد … - اما مشکل بزرگی وجود داره که به خاطر اون … فقط می تونم بگم … متاسفم … چهره اش گرفته شد … سرش رو انداخت پایین و مکث کوتاهی کرد … - اگر این مشکل … فقط مسلمان نبودن منه … من تقریبا 7 ماهی هست که مسلمان شدم … این رو هم باید اضافه کنم … تصمیم من و اسلام آوردنم … کوچک ترین ارتباطی با علاقه من به شما نداره … شما همچنان مثل گذشته آزاد هستید … چه من رو انتخاب کنید … چه پاسخ تون مثل قبل، منفی باشه … من کاملا به تصمیم شما احترام می گذارم … و حتی اگر خلاف احساس من، باشه … هرگز باعث ناراحتی تون در زندگی و بیمارستان نمیشم … با شنیدن این جملات شوک شدیدتری بهم وارد شد … تپش قلبم رو توی شقیقه و دهنم حس می کردم … مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم … هرگز فکرش رو هم نمی کردم … یان دایسون … یک روز مسلمان بشه …   ... @Asheghanezohoor
🌹عاشقـــ♡ــان ظهور 🌹
🌸 #داستان‌بی‌تو‌هرگز 🌸 #قسمت‌هفتادوچهارم متاسفم حرفش که تموم شد … هنوز توی شوک بودم … 2 سال از بح
🌸 🌸 عشق یا هوس مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم … حقیقت این بود که من هم توی اون مدت به دکتر دایسون علاقه مند شده بودم… اما فاصله ما … فاصله زمین و آسمان بود … و من در تصمیمم مصمم … و من هر بار، خیلی محکم و جدی … و بدون پشیمانی روی احساسم پا گذاشته بودم … اما حالا… به زحمت ذهنم رو جمع کردم … - بعد از حرف هایی که اون روز زدیم … فکر می کردم … دیگه صدام در نیومد … - نمی تونم بگم … حقیقتا چه روزها و لحظات سختی رو گذروندم … حرف های شما از یک طرف … و علاقه من از طرف دیگه … داشت از درون، ذهن و روحم رو می خورد … تمام عقل و افکارم رو بهم می ریخت … گاهی به شدت از شما متنفر می شدم … و به خاطر علاقه ای که به شما پیدا کرده بودم … خودم رو لعنت می کردم … اما اراده خدا به سمت دیگه ای بود … همون حرف ها و شخصیت شما … و گاهی این تنفر … باعث شد نسبت به همه چیز کنجکاو بشم … اسلام، مبنای تفکر و ایدئولوژی های فکریش … شخصیتی که در عین تنفری که ازش پیدا کرده بودم … نمی تونستم حتی یه لحظه بهش فکر نکنم … دستش رو آورد بالا، توی صورتش … و مکث کرد … - من در مورد خدا و اسلام تحقیق کردم … و این … نتیجه اون تحقیقات شد … من سعی کردم خودم رو با توجه به دستورات اسلام، تصحیح کنم … و امروز … پیشنهاد من، نه مثل گذشته … که به رسم اسلام … از شما خواستگاری می کنم … هر چند روز اولی که توی حیاط به شما پیشنهاد دادم … حق با شما بود … و من با یک هوس و حس کنجکاوی نسبت به شخصیت شما، به سمت شما کشیده شده بودم … اما احساس امروز من، یک هوس سطحی و کنجکاوانه نیست… عشق، تفکر و احترام من نسبت به شما و شخصیت شما … من رو اینجا کشیده تا از شما خواستگاری کنم … و یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم … در کنار تمام اهانت هایی که به شما و تفکر شما کردم … و شما صبورانه برخورد کردید … من هرگز نباید به پدرتون اهانت می کردم … ... @Asheghanezohoor
🌹عاشقـــ♡ــان ظهور 🌹
🌸 #داستان‌بی‌تو‌هرگز 🌸 #قسمت‌هفتادوپنجم عشق یا هوس مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم … حقیقت
🌸 🌸 پاسخ یک نذر اون، صادقانه و بی پروا، تمام حرف هاش رو زد … و من به تک تک اونها گوش کردم … و قرار شد روی پیشنهادش فکر کنم… وقتی از سر میز بلند شدم لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد … - هر چند نمی دونم پاسخ شما به من چیه … اما حقیقتا خوشحالم … بعد از چهار سال و نیم تلاش … بالاخره حاضر شدید به من فکر کنید … از طرفی به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم … ولی می ترسیدم که مناسب هم نباشیم … از یه طرف، اون یه تازه مسلمان از سرزمینی با روابط آزاد بود … و من یک دختر ایرانی از خانواده ای نجیب با عفت اخلاقی … و نمی دونستم خانواده و دیگران چه واکنشی نشون میدن … برگشتم خونه … و بدون اینکه لباسم رو عوض کنم … بی حال و بی رمق … همون طوری ولا شدم روی تخت … - کجایی بابا؟ … حالا چه کار کنم؟ … چه جوابی بدم؟ … با کی حرف بزنم و مشورت کنم؟ … الان بیشتر از هر لحظه ای توی زندگیم بهت احتیاج دارم … بیای و دستم رو بگیری و یه عنوان یه مرد، راهنماییم کنی … بی اختیار گریه می کردم و با پدرم حرف می زدم … چهل روز نذر کردم … اول به خدا و بعد به پدرم توسل کردم … گفتم هر چه بادا باد … امرم رو به خدا می سپارم … اما هر چه می گذشت … محبت یان دایسون، بیشتر از قبل توی قلبم شکل می گرفت … تا جایی که ترسیدم … - خدایا! حالا اگر نظر شما و پدرم خلاف دلم باشه چی؟ … روز چهلم از راه رسید … تلفن رو برداشتم تا زنگ بزنم قم … و بخوام برام استخاره کنن … قبل از فشار دادن دکمه ها … نشستم روی مبل و چشم هام رو بستم … - خدایا! … اگر نظر شما و پدرم خلاف دل منه … فقط از درگاهت قدرت و توانایی می خوام … من، مطیع امر توئم … و دکمه روی تلفن رو فشار دادم … ” همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم … بر تو نیز روحی را به فرمان خود، وحی کردیم … تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست … ولی ما آن را نوری قرا دادیم که به وسیله آن … هر کسی از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم … و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می کنی “ سوره شوری … آیه 52 و این … پاسخ نذر 40 روزه من بود  ... @Asheghanezohoor
👈هروقت که دارید ... عصبی هستید و یا احساس میکنید که سنگین شده وضو بگیرید. ... وضو گرفتن 👇 ی خاصی برای خودش دارد و ربطی به دین و مذهب ندارد و تعریفی از دنیای تو در توی ماست. با اینکار👇 شما رو دفع میکنید ... به چه صورت ؟؟؟ 💧👇 یکی از پاک ترین و مقدس ترین منابع موجود روی کره خاکیست که با استفاده از آن شما دفع انرژی منفی میکنید و انرژی مثبت و پاکی آب رو به درون وجودتان منتقل میکنید ... ... @Asheghanezohoor
*🌹 نماز شب🌹* 🌷 نماز شبو تو سه زمان می تونی بخونی: 👇 1⃣ بعد از نماز عشاء 2⃣ بعد از نیمه شب 3⃣ از صبح تا شب،به نیت قضا ⬅ بهترین زمان برای خوندن نمازشب، یک ساعت قبل از اذان صبحه. ولی اگر در بهترین زمان نتونستی بخونی،توی دو زمان دیگه بخون،ولی ترکش نکن. *🌷چه جوری نماز شب بخونیم؟* 🌗 4 تا دو رکعت به نیت نماز شب. 🌗 2 رکعت به نیت نماز شفع 🌗 یک رکعت به نیت نماز وتر ➕ جمعا میشه 11 رکعت. ❌ نماز شبو طولانی نخون، بخصوص اگر نیمه شب می خوای بخونی. اینجوری خسته میشی، اونوقت شیطون دیگه نمیذاره بخونی. ✅ توی نماز شب، فقط حمد بخون، سوره لازم نداره. *✅ قنوت نمی خواد بگیری در قنوت نماز وتر هم لازم نیست به چهل تا مومن دعا کنی. لازم نیست سیصد تا استغفار بگی، بلکه سه بار تسبیح ( تسبیحات اربعه) گفتن کافیه.* ✅ فضیلت نمازهای شفع و وتر بیشتر از هشت رکعتیه که به نیت نماز شب خوانده میشه. می تونید فقط به نماز شفع و وتر اکتفا کنید و هشت رکعت نماز شبو نخونید. ✅ اگر وقت برای نماز شب، کم باشه می تونید فقط نماز وتر بخونید. ✅ لازم نیست یازده رکعتو یه بار بخونی تا خسته بشی، بینشون فاصله بده. همانطور که پیامبر با فاصله نماز شب می خواند. ✅ مثلا دو رکعت ساعت 9 شب بخون، دو رکعت ساعت 9:30، دو رکعت ساعت 10، .... و به همین ترتیب. با فاصله خواندن فضیلتش بیشتره. *✅ اگر نتونستی بعد از نماز عشا، یا نیمه شب بخونی، از صبح تا شب، وقت داری قضاشو بخونی.* ... @Asheghanezohoor
🌹عاشقـــ♡ــان ظهور 🌹
#تشرفات_خدمت_امام_زمان_عج ❣ قسمت سی و هفتم👇👇 #ساباط‌حسین‌مدلل این قضیه به فرموده مرحوم مجلسی در
🌸 قسمت سی و هشتم👇👇 جناب علی بن مهزیار که قبرش در اهواز است زیارتگاه عموم است و بقعه و بارگاهی دارد. او می‌گوید ۱۹سفر هر سال به مکه مشرف می شدم تا شاید خدمت مولایم حضرت ولی عصر علیه السلام برسم ولی در این سفرها هرچه بیشتر تفحص کردم کمتر موفق به اثر یابی از آن حضرت گردیدم . بالاخره مایوس شدم و تصمیم گرفتم که دیگر به مکه نروم .وقتی که دوستان عازم مکه بودند به من گفتند: مگر امسال به مکه مشرف نمیشوی ؟ گفتم :امسال گرفتاری‌هایی دارم و قصد رفتن به مکه را ندارم. شبی در عالم خواب دیدم که به من گفته شد امسال بیاسفرت را تعطیل نکند که انشاءالله به مقصد خواهی رسید.. و من با امیدی مهیای سفر شدم وقتی رفقا مرا دیدند تعجب کردند ولی به آنها از علت تغییر عقیده ام چیزی نگفتم تا آنکه به مکه مشرف شدم اعمال حج را انجام دادم در این مدت دائماً در گوشه مسجد الحرام تنها می‌نشستم و فکر می‌کردم گاهی با خودم می گفتم آیا خوابم راست بوده یا خیالاتی بوده است که در خواب دیده ام؟ یک روز که سر در گریبان فرو برده بودم و در گوشه ای نشسته بودم دیدم دستی بر شانه ام خورد که گندمگون بود به من سلام کرد و گفت اهل کجایی ؟ گفتم اهل اهواز گفت این خصیب را می‌شناسی؟ گفتم خدا رحمتش کند ازدنیا رفت. گفت انا لله و انا الیه راجعون مرد خوبی بود به مردم احسان زیادی می کرد خدا او را بیامرزد . سپس گفت علی بن مهزیار را می‌شناسی ؟ گفتم بله خودم هستم! گفت اهلاو مرحبا ای پسر مهزیار تو خیلی زحمت کشیدی برای زیارت مولایت حضرت بقیه الله علیه السلام. به تو بشارت می دهم که در این سفر به زیارت آن حضرت موفق خواهی شد برو و با رفقایت خداحافظی کن و فردا شب در شعب ابی‌طالب بیا که من منتظر تو هستم تا تو را خدمت آقا ببرم.... 🌸@Asheghanezohoor
🌹عاشقـــ♡ــان ظهور 🌹
#تشرفات_خدمت_امام_زمان_عج ❣ قسمت چهل و سوم👇👇 آقای حاج آقا جواد رحیمی قضیه ای را درباره مرحوم آیت‌
✨ قسمت چهل و چهارم👇👇 شیخ زاهد عابد و محقق شمس الدین محمد بن قارون می‌گوید در حله حاکمی بود که او را مرجان سفیر می‌گفتند. او مرد ناصبی مخالف شیعه بود روزی بعضی از مغرضین به او گفتند که ابوراجح( که شیعه بود) دائماً بعضی از صحابه را لعن می کند. مرجان دستور داد تا او را حاضر کنند وقتی او حاضر شد دستور داد او را بزنند مامورین به قدری او را زدند که نزدیک به هلاکت رسید تمام بدن او را مجروح کردند و آنقدر با چوب و تازیانه به صورتش زدند که دندان های او ریخت و زبان او را بیرون آورده و به سیم های آهنی آن را بستند و بینی او را سوراخ کردند و ریسمانی از مو داخل سوراخ بینی او کردند و سر آن ریسمان را به دست مامورین دادند تا او را در کوچه های حله بگردانند و خلاصه به قدر او را اذیت کردند که به زمین افتاد و مشرف به هلاکت بود . خبر وضع او را به حاکم دادند. آن ظالم دستور داد که او را بکشند حاضرین گفتند او پیرمرد است و به قدری مجروح شده که خودبه خود همین امشب خواهد مرد و آنها زیاد اصرار کردند که او را نکشد. فرزندانش جسد مجروح و بیهوش ابوراجح را به منزل بردند و تردیدی نداشتند که در همان شب خواهد مرد . ولی صبح وقتی که مردم به نزد او رفتند دیدند...... @Asheghanezohoor
1 یکی از گناهانی که با گسترش شبکه های ارتباطی و رسانه ای بین انسان ها بیشتر رخ میده گناه ارتباط با نامحرم هست. 🔸 سعی داریم طی مطالبی این موضوع رو بررسی کنیم و راه های رهایی از این گناه رو مورد دقت قرار بدیم. 🔹برای شروع بحث، مقدمه ای رو تقدیم حضورتون میکنیم: 🔶 معمولا برداشت مردم از دین و دینداران زیاد درست نیست. مثلا برداشت مردم از رفتار طلبه ها اینه که میگن: اینا دنبال کنترل کردن نشاط مردم هستند که یه موقع نشاط حرام نداشته باشند و لذت حرام نبرند! 💢 عموم مردم با دیدن یک عالم دینی به یاد یک سری ممنوعیت ها میفتند. شبیه نگاهی که مردم به دارند. این برداشت اشتباه، ناشی از تعلیمات دینی غلط و عدم معرفی صحیح دین هست.. ✅ درستش اینه که وقتی مردم یه طلبه رو میبینند باید بگن: الان این طلبه میخواد به ما بگه: تو چرا سرحال و سرزنده و با نشاط نیستی؟ چرا قدرتمند نیستی؟! در واقع برداشت مردم از یک طلبه یا آدم دیندار باید این باشه که "چقدر با نشاط و سرزنده هست". ولی الان اینطور نیست.... 💥 در حقیقت شاخص اصلی دینداری نشاط هست و کسی که به این نشاط نرسه دینداریش درست نیست... ... 🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @Asheghanezohoor ☘✨
🌹عاشقـــ♡ــان ظهور 🌹
✅ #رهایی_از_رابطه_حرام 2 🔹 هدف اصلی دین چیه؟ اینکه صرفا شما آدم خوبی باشید؟ اصلا خوب بودن یعنی چی
3 ☢️ اولین مرحله برای مدیریت روابط در فضای حقیقی و مجازی اینه که آدم فکر نکنه با این ارتباط ها واقعا به لذت میرسه. 🔹 بله درسته در ابتدا یه مقدار لذت سطحی داره ولی این لذت خیلی زود تبدیل به انواع رنج ها خواهد شد. 💢 اولین اثرش اینه که آبروی انسان پیش خداوند متعال میریزه و این بدترین اتفاق زندگی انسان هست... بعد هم با این کار، تمام موجودات عالم با انسان دشمن میشن و کارهای آدم رو گره میزنن. همیشه به در بسته میخوری... 😒 ⭕️ ارتباط با نامحرم چه در فضای حقیقی و چه در فضای مجازی باعث میشه که آبروی آدم خیلی زود پیش اطرافیانش هم بره. هر چقدر هم طرف بخواد زیرابی بره و روابطش رو پنهان کنه آخرش روزگار کاری میکنه که سر بزنگاه مچش گرفته بشه! خلاصه کسی از این موضوع نمیتونه فرار کنه و آخرش گرفتار خواهد شد. بنابراین باید بدونیم که حتما عواقب سخت این ارتباط ها رو خواهیم دید... 🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @Asheghanezohoor ☘✨
🌹عاشقـــ♡ــان ظهور 🌹
#رهایی_از_رابطه_حرام 3 ☢️ اولین مرحله برای مدیریت روابط در فضای حقیقی و مجازی اینه که آدم فکر نکنه
4 ⭕️ یکی دیگه از اثرات این ارتباط ها اینه که آدم خیلی زود دچار خواهد شد. 💢 بله درسته که اولین روزهای ارتباط با نامحرم ظاهرا شیرین هست ولی چون این شیرینی چیزی از جنس هوای نفسه، خیلی زود تبدیل به "تکراری شدن و دلزدگی و حتی نفرت" خواهد شد. 👈🏼 به طور کلی دنیا طوری خلق شده که هر لذت سطحی که آدم میبره رو کوفتش میکنه!😬😐 آدم عاقل میگه بابا بی خیال! نخواستیم این لذت رو...😒 🚫 در واقع هر نوع اطاعت از هوای نفس باعث افسردگی و بی نشاطی آدم میشه و بعد از مدتی دیگه از هیچ چیزی لذت نخواهد برد.... اصلا "قدرت لذت بردن آدم از بین میره". 🔸 از نظر طبی هم هر موقع انسان گناه کنه بدنش دچار غلبه سودا میشه و بیماری های روحی و فکری پیدا خواهد کرد. 🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @Asheghanezohoor ☘✨
⭕️ بازگشتِ مردگان 🔹 یکی از حوادث مهم در هنگام ظهور، موضوع رجعت است که یکی از عقاید مسلم شیعه می باشد. 🔸 امام صادق میفرمایند: «از ما نیست کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد.» 📚(بحارالانوار، ج٥٣، ص ٩٢) 🔹 رجعت در لغت به معنای بازگشت است و در فرهنگ دینی، عبارت است از بازگشت امامان معصوم و گروهی از مومنان خالص و کفار و منافقان به دنیا. در ادبیات دینی برای مفهوم رجعت، از واژه هایی مانند «کَرَة» و «اوبة» نیز استفاده شده است. 🔆 در آیات و روایات فراوانی به موضوع رجعت اشاره شده است که قصد داریم در این سری از پیامها، به بررسی آنها بپردازیم. ١ ... 🌿☘ با ما همراه باشید در👇👇👇 🍃🔸 🍃🔸 🍀🌾🔸 @Asheghanezohoor ☘✨