eitaa logo
عاشقان کلام وحی
182 دنبال‌کننده
988 عکس
852 ویدیو
4 فایل
♻️ ثبت نام در دوره های🤍 مترجمی زبان قرآن و زبان نهج البلاغه به روشی نوین،قابل فهم،ارائه مدرک معتبر از(موسسه گلچین مشهد) 💖تدبر قرآن ✅ نمایندگی استان البرز (کرج) 🏝موسسه قرآن وعترت نورالنبی(ع) زیر نظر سازمان فرهنگ ارشاد اسلامی @Zareiyman 🧕زارعی 👈
مشاهده در ایتا
دانلود
2. سوره بقره - آیات 1 الی 5.mp3
6.5M
تفسیر آیه 1 تا 5 سوره بقره استاد سید علی حسینی یزدی @Asheghankalamvahy
🌺تفسیر آیات 1 تا 5 سوره بقره🌺 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم الم ﴿١﴾  ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ ﴿٢﴾  الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿٣﴾  وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ ﴿٤﴾  أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٥﴾  ⏰ مدت صوت: 6:45 استاد سید علی حسینی یزدی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 مترجمی زبان قرآن @Asheghankalamvahy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام ✋خدای خوب ام سلام ✋مولای خوب ام سلام ✋دوستان خوب ام سلام زندگی 😍✋ 🌷صبح ‌آغاز شد برخیز 🍃دروازه های آسمان را 🌷به روی پنجره های 🍃بسته زندگی بگشای 🌷هنوز امید در صبح های 🍃زمین قدم میزند 🌷هنوز بوی خوشبختی را 🍃میشود از گلوی گلدان ها بویید صبح بخیر زندگی 🌷
18.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ در محضر قرآن بی نظیر 😍 ☘️  ببینید ، بشنوید و لذت ببرید *گوارای وجودتان 💫💫💫 سوره جمعه  ( قسمت اول ) 📚 مترجمی زبان قرآن شما را با ترجمه قرآن آشنا می کند 🦋 با ما همراه باشید.. @Asheghankalamvahy
هدایت شده از عاشقان کلام وحی
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴نظر ولی فقیه درباره 🌪 نشر طوفانی🌪 برای چندمین بار آنقدر همه جا منتشر کنید تا همه ببینند @Asheghankalamvahy
🔴جلسات جذاب و کاربردی پرسش‌وپاسخ با حضور عضو هیات علمی مرکزتخصصی امربه‌معروف‌ونهی‌ازمنکر کشور، دکتر علی تقوی👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3518955713C6b2bc116ef 🌹 حتما لینک رو فقط برای بچه مذهبی ها بفرستید ❤
AUD-20220722-WA0004.mp3
7.77M
آرامش 3 استاد محمد شجاعی🎧 خودشناسی تخصصی بر اساس قرآن و احادیث تقدیم به کسانی که برای روح بلند و والای انسانی خودشان احترام قائل اند . ادامه دارد.... @Asheghankalamvahy
👇👇👇👇👇
هدایت شده از عاشقان کلام وحی
🌟🌈🌟🌈🌟🌈🌟🌈 «شاهزاده ای در خدمت» قسمت سوم🎬: ملکه دو طرف بازوی دخترک را گرفت و شروع به تکان دادن کرد و گفت : اینقدر کفر نگو ، کمتر حرف بزن ،زبان به دهان بگیر، انگار نمی دانی دشمن یکی یکی شهرهای کشور را فتح می کند و عنقریب پشت دروازه پایتخت است . امروز مراسم خدایان را برگزار کردیم تا خود خدایان ، رحمی به حال ما کنند و تسلط بر دشمن را نصیب ما نمایند ، اما....اما با این کفر گویی های تو ، نفرین خدایان بر ما نازل می شود....وای....واویلا....به کجا پناه ببرم؟....دردم را به که بگویم که شاهزادهٔ این مملکت به خدایان سرزمینش پشت کرده... دخترک ، آرام دستهای مادر را از خود جدا کرد و همانطور که دانه ای مروارید از زمین بر می داشت ، شانه ای بالا انداخت و گفت : نگران سرزمین و خدایانت نباش ، اگر به راستی این خدایان از خود قدرتی دارند و دعا و نفرینشان اثر بخش است ، بی شک خود را از چنگ دشمن نجات می دهند.. ملکه که هر لحظه عصبانی تر می شد ، جلوی دخترش ایستاد و ناگهان دستش بالا رفت و بر صورت دخترک نشست و گفت : کفرگویی بس است ، یا همین الان به دنبال من می آیی تا به محضر خدایان برسیم یا.... دخترک که با ناباوری مادر را نگاه کرد و دست به روی گونهٔ اش که هنوز اثر سرخی بر آن نمایان بود می کشید ، با بغض در گلویش گفت : یا چه؟! من محال است به محضر یک مشت سنگ‌و چوب و حیوان که از انسان هم کمترند برسم و آنها را ستایش کنم.. ملکه که اولین بار بود دست به روی دختر نازدانه اش بلند کرده بود ، گوشهٔ لباس حریر قرمز رنگش را در دست فشار داد و در حالیکه پشتش را به دختر می کرد و قصد بیرون رفتن داشت گفت : پس در همین انبار ارواح می مانی،تو یک زندانی در اینجا هستی و موظفی با آن دستان هنرمندت شمش طلا تولید می کنی ، بی شک برای دفاع از شهر و حمایت از خدایان ، لشکریان محتاج این طلاها خواهند شد.. وبا زدن این حرف نفسش را محکم بیرون داد و بدون اینکه به دخترک نگاهی کند و اشک چشمان او را ببیند از درب بیرون رفت. آمیشا که مانند کودکی ترسان گوشه ای بغ کرده بود ، با رفتن ملکه به طرف شاهزاده خانم رفت و همانطور که خم می شد و جواهرات پخش شده روی زمین را جمع می کرد ،با گریه و هق هقی در صدایش گفت : من که جلوتر آمدم ، گفتم....گ...گفتم که تا ملکه نیامده پنهان شوید... شاهزاده خانم خم شد زیر بازوی آمیشا این کنیزک مهربان را گرفت و بلندش کرد و همانطور که بازوهایش را نوازشمی کرد لبخندی به رویش پاشید و‌گفت : آمیشا! چرا گریه می کنی؟! من خوبم.... خودت خوب میدانی که دوست دارم تمام عمر در همین اتاق بمانم و کتابهای گوناگون بخوانم ، پس غضب ملکه به نفع من شد ،مگر اینطور نیست؟؟ آمیشا همانطور که بینی اش را بالا میکشید ، سری تکان داد و لبخندزنان به طرف صندوق چوبی رفت.... و این دو دخترک که تقریبا همسن هم بودند ، نمی دانستند که فردا خورشید سر میزند، در چه حالی هستند.... ادامه دارد‌... 🖍به قلم :طه_حسین مصری 🌟🌈🌟🌈🌟🌈🌟 مترجمی زبان قرآن @Asheghankalamvahy
دعایی که بعد از ۲۸ روز شکرگزاری به آن رسیدم و اعجازش را دیده ام . ✨شکر نعمت ،نعمتت افزون کند . سکوت کنیم🤫 گفتن کلام مثبت😇 هر کلمه ی منفی با کلاممان جان می گیرد نگوییم 🤭 کلمه تاکیدی ✅ من می توانم 😍😍 می خواهی بدانی فردا روزت چگونه است !!!!🤔 ببین امروز چه بر زبان ات جاری می سازی !!!!🗣 کلام تو همان عصای موسی است !!!😍 من روز به روز جوان تر ، عاقل تر ، با معرفت تر ، با ایمان تر و .... می شوم 😉😍😍😍 تمرکز صد در صد روی خودمان 👁 👁 جهان درون مان را تغییر دهیم دنیای بیرون مان خودش تغییر می کند!!! با تجربه عرض می کنم 🤗 زندگی کن 🏕🏡🏘🏜🏝 لَئِن شَکَرتُم لَاَزیدَنَّکُم هر آینه شکر کنید حتما می افزایم برای شما @Asheghankalamvahy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا