❣✨*┄┅═✧﷽✧═┅*✨❣
📖 دعابعد از هر نماز
*اللّٰهُمَّ أَدْخِلْ عَلَىٰ أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اللّٰهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ، اللّٰهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جائِعٍ، اللّٰهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيانٍ، اللّٰهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ، اللّٰهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ، اللّٰهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ، اللّٰهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ، اللّٰهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ، اللّٰهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ، اللّٰهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناكَ، اللّٰهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِكَ، اللّٰهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَأَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ*
خدایا، بر اهل قبور شادی وارد کن؛ خدایا، هر تهیدستی را بینیاز کن، خدایا، هر گرسنهای را سیر کن، خدایا، هر برهنهای را بپوشان، خدایا، قرض هر بدهکاری را ادا کن، خدایا، غم هر غمزدهای را برطرف کن، خدایا، هر غریبی را به وطن بازگردان، خدایا، هر اسیری را آزاد فرما، خدایا، هر فسادی را در کار مسلمانان اصلاح کن، خدایا هر بیماری را درمان ده، خدایا راه تهیدستی ما را با توانگریات ببند، خدایا بدحالی ما را به خوبی حال خود تغییر ده، خدایا، وام ما را بپرداز و ما را از تهیدستی بینیاز کن، همانا تو بر هر کاری توانایی
❣#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج❣
❣#سلامتی_وتعجیل_درفرج_آقا_امام_زمان_5صلوات❣
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
❤️زیارت امام #حسن_عسكرى(عليه السّلام) در روز #پنجشنبه:❤️
❣﷽❣
💚السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ خَالِصَتَهُ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثَ الْمُرْسَلِينَ وَ حُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
🔆يَا مَوْلايَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلًى لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ، وَ هَذَا يَوْمُكَ وَ هُوَ يَوْمُ #الْخَمِيسِ، وَ أَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَ مُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيَافَتِي وَ إِجَارَتِي بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ💚
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
Salavat.Emam.Reza.1(WebAhang).mp3
710.1K
به رسم هرصبح ساعت 8 عرض ادب می کنیم خدمت اربابمون شاه خراسان 🌹
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.
به تو از دور سلام .....
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
❤️دعای هفتم صحیفه سجادیه❤️
❤️🍃❤️🍃❤️🍃
❣ ✨بسْمِ اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم✨❣
💚یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ،
وَ یَا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ،
وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ.
🌺ذلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ،
وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ،
وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ،
وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ.
🌼فهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ،
وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ.
أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ،
وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ،
لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ،
وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ
وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ،
وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ.
🌸و بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ
وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ.
فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ،
وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ،
وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ،
وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ،
وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ،
وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ.
فصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ،
🌷و افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ،
وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ،
وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ،
وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ،
وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً،
وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً.
🌹و لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ،
وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ.
فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً،
وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً،
وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ،
وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ،
فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ،
یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.💚
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
♥️🦋♥️
عاشقانامامزمانعج
1603276551-ali-fani-12.mp3
7.8M
دعای هفتم صحیفه سجادیه
از علی فانی
‹بسـماللّٰـهالرحمـنالرحیـم..!"›
#سهدقیقهدرقیامت🤍-!
#پارت۲۸
±یازهرا‹ص›
نكته ديگري كه آنجا شاهد بودم، انبوه كساني بود كه زندگي دنيايي خود را تباه كرده بودند، آن هم فقط بهخاطر دوري از انجام دستورات خداوند! جوان گفت: آنچه حضرت حق از طريق معصومين براي شما فرستاده است، در درجه اول، زندگي دنيايي شما را آباد ميكند و بعد آخرت را ميسازد. مثلاً به من گفتند: اگر آن رابطه پيامكي با نامحرم را ادامه ميدادي، گناه بزرگي در نامه عملت ثبت ميشد و زندگي دنيايي تو را تحتالشعاع قرار ميداد.
در همين حين متوجه شدم كه يك خانم باشخصيت و نوراني پشت سر من، البته كمي با فاصله ايستادهاند! از احترامي كه بقيه به ايشان گذاشتند متوجه شدم كه مادرماحضرت فاطمه زهرا‹ص›هستند. وقتي صفحات آخر كتاب اعمال من بررسي ميشد و خطا و اشتباهي در آن مشاهده ميشد، خانم روي خودش را بر ميگرداند. اما وقتي به عمل خوبي ميرسيديم، با لبخند رضايت ايشان همراه بود.تمام توجه من به مادرم حضرت زهرا‹ص›بود. من در دنيا ارادت ويژهاي به بانوي دو عالم داشتم. مرتب در ايام فاطميه روضه خواني داشتيم و سعيميكردم كه همواره به ياد ايشان باشم.
ناگفته نماند كه جد مادري ما از علما و سادات بوده و ما نيز از اولاد حضرت زهرا‹ص›به حساب ميآمديم. حالا ايشان در كنار من حضور داشت و شاهد اعمال من بود. نه فقط ايشان که تمام معصومين را در آنجا مشاهده کردم! براي يک شيعه خيلي سخت است که در زمان بررسي اعمال، امامان معصوم: در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش باشند.از اينكه برخي اعمال من، معصومين را ناراحت ميكرد. ميخواستم از خجالت آب شوم...
خيلي ناراحت بودم. بسياري از اعمال خوب من از بين رفته بود.چيز زيادي در كتاب اعمالم نمانده بود. از طرفي به صدها نفر در موضوع حقالناس بدهکار بودم که هنوز به برزخ نيامده بودند.براي يك لحظه نگاهم به دنيا و به منزل خودمان افتاد. همسرم كه
ماه چهارم بارداري را ميگذراند، بر سر سجاده نشسته بود و با چشماني گريان، خدا را به حق حضرت زهرا‹ص›قسم ميداد كه من بمانم.نگاهم به سمت ديگري رفت. داخل يك خانه در محله خود ما،دو كودك يتيم، خدا را قسم ميدادند كه من برگردم. آنها به خداميگفتند: خدايا، ما نميخواهيم دوباره يتيم شويم.اين را بگويم كه خدا توفيق داد كه هزينههاي اين دو كودك يتيم را ميدادم و سعي ميكردم براي آنها پدري كنم. آنها از ماجراي عمل خبر داشتند و همينطور با گريه از خدا ميخواستند كه من زنده بمانم.به جواني كه پشت ميز بود گفتم: دستم خالي است.نميشود كاري كني كه من برگردم؟ نميشود از مادرمان حضرت زهرا‹ص›بخواهي كه مرا شفاعت كند. شايد اجازه دهند تا من برگردم و حقالناس را
جبران کنم. يا كارهاي خطاي گذشته را اصلاح كنم.
جوابش منفي بود. اما باز اصرار كردم. گفتم از مادرمان حضرت زهرا‹ص›بخواه كه مرا شفاعت كنند.لحظاتي بعد، جوان پشت ميز نگاهي به من كرد و گفت: بهخاطر اشكهاي اين كودكان يتيم و به خاطر دعاهاي همسرت و دختريكه در راه داري و دعاي پدر و مادرت، حضرت زهرا‹ص› شما را شفاعت نمود تا برگرديد.به محض اينكه به من گفته شد: ‹برگرد› يكباره ديدم كه زير پاي من خالي شد! تلويزيونهاي سياه و سفيد قديمي وقتي خاموش ميشد، حالت خاصي داشت، چند لحظه طول ميكشيد تا تصوير محو شود. مثل همان حالت پيش آمد و من يكباره رها شدم...
‹بسـماللّٰـهالرحمـنالرحیـم..!"›
#سهدقیقهدرقیامت🤍-!
#پارت۲۹
±بازگشت
کمتر از لحظهاي ديدم روي تخت بيمارستان خوابيدهام و تيم پزشكي مشغول زدن شوك برقي به من هستند. دستگاه شوك را چندبار به بدن من وصل كردند و به قول خودشان؛ بيمار احيا شد.روح به جسم برگشته بود، حالت خاصي داشتم. هم خوشحال بودم كه دوباره مهلت يافتهام و هم ناراحت بودم كه از آن وادي نور، دوباره به اين دنياي فاني برگشتهام.پزشكان بعد از مدتي كار خودشان را تمام كردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پاياني عمل بود كه من سه دقيقه دچار ايست قلبي شدم. بعد هم با ايجاد شوك، مرا احيا كردند.من در تمام آن لحظات، شاهد كارهايشان بودم. پس از اتمام كار، مرا به اتاق مجاور جهت ريكاوري انتقال داده و پس از ساعتي، كمكم اثر بيهوشي رفت و درد و رنجها دوباره به بدنم برگشت.حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز كنم، اما نميخواستمحتي براي لحظهاي از آن لحظات زيبا دور شوم.
من در اين ساعات، تمام خاطراتي كه از آن سفر معنوي داشتم را با خودم مرور ميكردم. چقدر سخت بود. چه شرايط سختي را طي كردم. من بهشت برزخي را با تمام نعمتهايش ديدم. من افراد گرفتار را ديدم. من تا چند قدمي بهشت رفتم.من مادرم حضرت زهرا‹ص›را با كمي فاصله مشاهده كردم. من مشاهده کردم که مادر ما چه مقامي در دنيا و آخرت دارد. برايم تحمل دنيا واقعاً سخت بود.دقايقي بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل كنند. آنها ميخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل كنند. همين كه از دور آمدند، از مشاهده چهرهي يكي از آنان واقعاً وحشت كردم. من او را مانند يك گرگ ميديدم كه به من نزديك ميشد!
مرا به بخش منتقل كردند. برادر و برخي از دوستانم بلاي سرم بودند. يكي دو نفر از آشنايان به ديدنم آمده بودند.
يكباره از ديدن چهره باطني آنها وحشت كردم. بدنم لرزيد. به يكي از همراهانم گفتم: بگو فلاني و فلاني برگردند. تحمل هيچكس را ندارم.
احساس ميكردم كه باطن بيشتر افراد براي نمايان است. باطن اعمال و رفتار و...
به غذايي كه برايم ميآوردند نگاه نميكردم. ميترسيدم باطن غذا را ببينم. اما از زور گرسنگي مجبور بودم بخورم.دوست نداشتم هيچكس را نگاه كنم. برخي از دوستان و بستگان آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نميدانستند كه وجود آنها مرا بيشتر تنها ميكرد!
بعداز ظهر تلاش كردم تا روي خودم را به سمت ديوار برگردانم. ميخواستم هيچكس را نبينم. اما يكباره رنگ از چهره ام پريد! من صداي تسبيح خدا را از در و ديوار ميشنيدم. دو سه نفري كه همراه من بودند، به توصيه پزشك اصرار ميكردندكه من چشمانم را باز كنم. اما نميدانستند كه من از ديدن چهره اطرافيان ترس دارم و براي همين چشمانم را باز نميكنم.