فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد هاشمی نژاد
👌 حرام نخور ببین امام زمان میذاره گرسنه بمونی؟
ماجرای عنایت #امام_زمان ارواحنا فداه به مرحوم سید عبدالکریم کفاش
بسیار شنیدنی👌
پیشنهاد دانلود♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
♨️چرا امام زمان نمیآیند؟
🔸در كتابی خواندم، شايد در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعی از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند از آدم های بسيار خوب و مقدّس.
🔸روزى با خودشان نشستند و گفتند: "چرا امام نمی آيد"؟ در صورتی كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم.
به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد.
🔸جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّس تر و زاهد تر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود.
او هم رفت و بعد از دو سه روزی برگشت.
پرسيدند چه طور شد؟
🔸گفت: راست مطلب اين كه من وقتى از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهرى بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد.
جلو جلو رفتم پرسيدم: اينجا كجاست؟
گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است.
بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانهی امام رفتم. كسى آمد و گفتم: به امام بگو فلانى آمده و اذن ملاقات مى خواهد. او رفت و برگشت و گفت: آقا مى فرمايند: شما فعلاً خسته اى، از راه رسيدهای . برو فلان خانه (نشانى دادند) آنجا مرد بزرگى هست.
ما دختر او را براى شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا.
من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلى پذيرايی كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه درِ اتاق را زدند.
🔸 گفتم: كيست؟
گفت: مأمور از طرف امام، می فرمايند: "بيا! مى خواهيم قيام كنيم و شما را به جايى بفرستيم."
گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد.
گفت: فرموده اند: "همين الآن بيا."
گفتم: بگو من امشب نمیآيم!
تا اين را گفتم ديدم هيچ خبرى نيست. نه شهرى هست، نه خانهاى هست و نه عروسى.
من هستم و صحراى نجف؛
🔸معلوم شد مكاشفه ای بوده و خواستهاند به ما بفهمانند كه ما هنوز #آمادگی برای آمدن امام زمان نداريم.
🖋آیت الله ضیا آبادی
┏♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️امیرالمومنین علیهالسلام در وصف حضرت مهدی علیهالسلام فرمودند:
🔸در میان شما، او بیشتر از هر کسی (به مردم) پناه میدهد
و علم او از همه شما بیشتر است.
📚غیبت نعمانی، ص۲۱۴.
۳۰ روز تا عید همعهدی (غدیر)
✋نشر دهیم
#به_عشق_امامزمان
#به_نیت_فرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_صوت_مهدوی
🎙استاد شجاعی
🔸گرفتاری داری؟! روزی نیم ساعت وقت بذار برای توسل به #امام_زمان ...
👌بسیار شنیدنی
✋نشر دهیم
#به_عشق_امامزمان
#به_نیت_فرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
💫
❣ دعای مادرمان فاطمه زهرا
در روز #دوشنبه؛
ـ خدایا به ما توان بده ، به عبادتت بایستیم ،
کلامت را در کتابت بفهمیم ،
و حکمت فرمانهای تورا درک کنیم ،
✨خدایا بر محمّد و آلش درود فرست،
و ما را در مقابلِ قرآن قرار نده ،
و قدمهایمان را بر صراط (حرکت در راه تو) نلرزان،
و 🌟چهرهی تمام_نورِ محمّدت (ص) را از ما برمگردان!
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
❤️روز #دوشنبه روز #امام_حسن و #امام_حسین علیهما السّلام است، در زیارت حضرت #امام_حسن علیه السّلام میگوییم:❤️
💚السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِفْوَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِرَاطَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَیَانَ حُکْمِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَاصِرَ دِینِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّیِّدُ الزَّکِیُّ،السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِینُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِیلِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْهَادِی الْمَهْدِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّاهِرُ الزَّکِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا التَّقِیُّ النَّقِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقِیقُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الشَّهِیدُ الصِّدِّیقُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ.💚
❤️زیارت #امام_حسین (علیه السلام) در روز دوشنبه:❤️
💚السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ عَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصا وَ جَاهَدْتَ فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَعَلَیْکَ السَّلامُ مِنِّی مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ. أَنَا یَا مَوْلایَ مَوْلًى لَکَ وَ لِآلِ بَیْتِکَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ لَعَنَ اللهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللهِ تَعَالَى مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ هَذَا یَوْمُ الْإِثْنَیْنِ وَ هُوَ یَوْمُکُمَا وَ بِاسْمِکُمَا وَ أَنَا فِیهِ ضَیْفُکُمَا فَأَضِیفَانِی وَ أَحْسِنَا ضِیَافَتِی فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِیفَ بِهِ أَنْتُمَا وَ أَنَا فِیهِ مِنْ جِوَارِکُمَا فَأَجِیرَانِی فَإِنَّکُمَا مَأْمُورَانِ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَصَلَّى اللهُ عَلَیْکُمَا وَ آلِکُمَا الطَّیِّبِینَ.💚
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
#کپی_باذکر_صلوات
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
📿احکام زیارت
پرسش :بوسیدن درگاه حرم و آستان مقدس چه حکمی دارد؟
پاسخ :ضریح اشکالی ندارد و مستحب هم هست، چون تعظیم شعائر است ولی احتیاط این است بر آستان بوسه نزنند.
این نماز که توسط امام صادق علیه السلام برای هدایت فرزند سفارش شده است شامل چهار رکعت نماز است که به صورت دو نماز دو رکعتی خوانده میشود. نمازگزار باید در رکعت اول پس از صوره حمد، ذکر زیر را 10 مرتبه بخوانید:
«رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَینِ لَک وَ مِنْ ذُرِّیتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَک وَ أَرِنا مَناسِکنا وَ تُبْ عَلَینا إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
در رکعت دوم پس از سوره حمد، 10 مرتبه ذکر زیر را بخوانید:
«رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاهِ وَ مِنْ ذُرِّیتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَی وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یوْمَ یقُومُ الْحِسابُ»
در رکعت سوم پس از سوره حمد، 10 مرتبه این ذکر را تکرار کنید:
«رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیاتِنا قُرَّهَ أَعْینٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً»
رکعت چهارم پس از سوره مبارکه حمد، 10 مرتبه بخوانید:
«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَک الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَی وَ عَلى والِدَی وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیک وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»
و در انتها پس از پایان نماز ده مرتبه این ذکر را تکرار کنید:
«رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیاتِنا قُرَّهَ أَعْینٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً»
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
باریکتر از مو 🕯
۞؎ امروزدوشنبه است!
امروز دوشنبه است و اعمال این هفتهی ما به پیشگاه امام زمان علیهالسّلام عرضه میشود.
ایشان "عین الله النّاظرة" و "اذن الله السّامعة" میباشند ...
و
ما غافل از این نکته، هر چه خواستیم کردهایم ...
؎۩زبان به استغفار بگشاییم و از پروردگار متعال، طلب مغفرت کنیم، تا شاید نامهی اعمالمان، پاک به دست مبارکشان برسد.💔
؎۩یادمان باشد ایشان به اندازهی کافی غصّه در دل دارند؛ پس اقلّاً از ما خیالشان راحت باشد!
🔍♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
🌷#دختر_شینا
#قسمت52
✅ فصل چهاردهم
💥 هر چه او بیشتر حرف میزد، گریهام بیشتر میشد. بچهها را آورد جلوی صورتم و گفت: « مامانی را بوس کنید. مامانی را ناز کنید. » بچهها با دستهای کوچک و لطیفشان صورتم را ناز کردند. پرسید: « کجا رفته بودی؟! »
با گریه گفتم: « رفته بودم نان بخرم. »
پرسید: « خریدی؟! »
گفتم: « نه، نگران بچهها بودم. آمدم سری بزنم و بروم. »
گفت: « خوب، حالا تو بمان پیش بچهها، من میروم. »
💥 اشکهایم را دوباره با چادر پاک کردم و گفتم: « نه، نمیخواهد تو زحمت بکشی. دو نفر بیشتر به نوبتم نمانده. خودم میروم. » بچهها را گذاشت زمین. چادرم را از سرم درآورد و به جارختی آویزان کرد و گفت: « تا وقتی خانه هستم، خرید خانه به عهدهی من. »
گفتم: « آخر باید بروی ته صف. »
گفت: « میروم، حقم است. دندهام نرم. اگر میخواهم نان بخورم، باید بروم ته صف. »
بعد خندید. داشت پوتینهایش را میپوشید. گفتم: « پس اقّلاً بیا لباسهایت را عوض کن. بگذار کفشهایت را واکس بزنم. یک دوش بگیر. »
خندید و گفت: « تا بیست بشمری، برگشتهام. »
خندیدم و آمدم توی اتاق. صورت بچهها را شستم. لباسهایشان را عوض کردم. غذا گذاشتم. خانه را مرتب کردم. دستی به سر و صورتم کشیدم. وقتی صمد نان به دست به خانه برگشت، همه چیز از این رو به آن رو شده بود. بوی غذا خانه را پر کرده بود. آفتاب وسط اتاق پهن شده بود. در و دیوار خانه به رویمان میخندید.
💥 فردا صبح صمد رفت بیرون. وقتی برگشت، چند ساک بزرگ پلاستیکی دستش بود. باز رفته بود خرید. از نخود و لوبیا گرفته تا قند و چای و شکر و برنج.
گفتم: « یعنی میخواهی به این زودی برگردی؟! »
گفت: « به این زودی که نه، ولی بالاخره باید بروم. من که ماندنی نیستم. بهتر است زودتر کارهایم را انجام بدهم. دوست ندارم برای یک کیلو عدس بروی دم مغازه. »
💥 بعد همانطور که کیسهها را میآورد و توی آشپزخانه میگذاشت، گفت: « دیروز که آمدم و دیدم رفتهای سر صف نانوایی از خودم بدم آمد. »
کیسهها را از دستش گرفتم و گفتم: « یعنی به من اطمینان نداری! »
دستپاچه شد. ایستاد و نگاهم کرد و گفت: « نه... نه...، منظورم این نبود. منظورم این بود که من باعث عذاب و ناراحتیات شدم. اگر تو با من ازدواج نمیکردی، الان برای خودت خانهی مامانت راحت و آسوده بودی، میخوردی و میخوابیدی. »
خندیدم و گفتم: « چقدر بخورو بخواب.
💥 برنجها را توی سینی بزرگی خالی کرد و گفت: « خودم همهاش را پاک میکنم. تو به کارهایت برس. »
گفتم: « بهترین کار این است که اینجا بنشینم. »
خندید و گفت: « نه... مثل اینکه راه افتادی. آفرین، آفرین. پس بیا بنشین اینجا کنار خودم. بیا با هم پاک کنیم.. »
💥 توی آشپزخانه کنار هم پای سینی نشستیم و تا ظهر نخود و لوبیا و برنج پاک کردیم. تعریف کردیم و گفتیم و خندیدیم.
بعد از ناهار صمد لباس پوشید و گفت: « میخواهم بروم سپاه. زود برمیگردم. »
گفتم: « عصر برویم بیرون؟! »
با تعجب پرسید: « کجا؟! »
گفتم: « نزدیک عید است. میخواهم برای بچهها لباس نو بخرم. » یک دفعه دیدم رنگ از صورتش پرید. لبهایش سفید شد. گفت: « چی! لباس عید؟! »
من بیشتر از او تعجب کرده بودم. گفتم: « حرف بدی زدم! »
گفت: « یعنی من دست بچههایم را بگیرم و ببرم لباس نو بخرم! آنوقت جواب بچههای شهدا را چی بدهم. یعنی از روی بچههای شهدا خجالت نمیکشم؟! »
گفتم: « حالا مگر بچههای شهدا ایستادهاند سر خیابان ما را ببینند! تازه ببینند. آنها که نمیفهمند ما کجا میرویم. »
💥 نشست وسط اتاق و گفت: « ای داد بیداد. ای داد بیداد. تو که نیستی ببینی هر روز چه دسته گلهایی جلوی چشم ما پرپر میشوند. خیلیهایشان زن و بچه دارند. چه کسی این شب عیدی برای آنها لباس نو میخرد؟ »
نشستم روبهرویش و با لج گفتم: « اصلاً من غلط کردم. بچههای من لباس عید نمیخواهند. »
گفت: « ناراحت شدی؟! »
گفتم: « خیلی! تو که نیستی زندگی مرا ببینی، کِی بالای سر من و بچههایت بودی؟! ما هم به خدا دست کمی از بچههای شهدا نداریم. »
💥 عصبانی شد. گفت: « این حرف را نزن. همهی ما هر کاری میکنیم، وظیفهمان است. تکلیف است. باید انجام بدهیم؛ بدون اینکه منّتی سر کسی بگذاریم. ما از امروز تا هر وقت که جنگ هست عید نداریم. ما همدرد خانوادهی شهداییم. »
بلند شدم و رفتم آن اتاق، با قهر گفتم: « من که گفتم قبول. معذرت میخواهم. اشتباه کردم.»بلند شد توی اتاق چرخی زد و در را بست و رفت.
ادامه دارد