#سلام_امام_زمانم🥀
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ الَّتِي لَاتَخْفىٰ
🌱سلام بر تو ای حجّت خدا که پنهان نماند
`
سلام بر امامی که خداوند به ظهورش مژده داده است و تمامی عالم منتظر آن روز موعود هستند...
📚فرازی از زیارت سرداب مقدس
۰┄┅┅┄❅🥀❅┄┅┅┄
🥀سلام قرارِ قلب بی قرارِ ما
چه خوب است که از آرزوهایم خبر داری!
ومن دلخوشم به تو
پیدای پنهان، وارث زمین و زمان،
که آگاهی بر احوال نهان.🥀
اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
7.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«آینه امام زمان»
🔸باید صفاتی در ما شکل بگیرد که وقتی مردم ما را میبینند یاد خدا و امام عصر بیفتند.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#زیارت_عاشورا🌷🌷🌷
💚اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ 💚
♥️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
♥️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
1_8105223427.mp3
28.21M
صوت زیارت عاشـــورا
سلام بر حسین ❤️...
#خواندن_عاشورا_به_نیت_ظهور
#التماس_دعاےخیر🤲🏻
❥︎• ↷
#ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_ع
#اللهم_الرزقنا_زیارت_الکربلا
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ_مهدوی
🎙 حجت الاسلام کاشانی
🔸 ای کاش امام زمان رو میدیدم...
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
📘#داستانهایبحارالانوار
💠اثر صدقه در زندگی
🔹مردی خدمت امام کاظم علیه السلام رسید و عرض کرد:
ده نفر عائله دارم که تمامشان بیمارند، نمیدانم چه کنم و با چه وسیله گرفتاریشان را برطرف سازم؟
🔹امام علیه السلام فرمودند:
«آنان را به وسیله صدقه و احسان به نیازمندان مؤمن در راه خدا، معالجه کن که هیچ چیزی سریع تر از صدقه حاجت را برآورده نمی کند و هیچ چیز برای بیمار سودمندتر از صدقه نمی باشد.»
📚 بحار،ج ۶۲، ص ۲۶۹.
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امید غریبانه تنها کجایی😔💔 ....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلامتی_تعجیل_در_فرج_آقا_امام_زمان_عج
#5صلوات🌹✨
❤️اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم❤️
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده
💫 #تجسم_شیطان
🔥قسمت ۱۳۱ و ۱۳۲
شب و روز روح الله شده بود کار و فعالیت، روزها که کار اداری داشت و شبها هم جنگ با موکلین شیطانی و اگر اینجور پیش میرفت، طولی نمیکشید که روح الله از پا درمیآمد، پس باید فکری میکرد، فکری اساسی که فرصتی برای خواب و استراحت برایش فراهم شود.
شراره هم که با موکل قوی اش پا به میدان گذاشته بود و حمله های وحشیانه ای انجام میداد. درست سر شب بود و سفره غذا پهن شد که دل دردی شدید به جان فاطمه افتاد و کم کم این درد به بقیه اعضاء بدنش سرایت کرد و بعد از آن استفراغ شدید هم عارضش شد، زینب سرش را گرفته بود و از درد مینالید، عباس بداخلاق تر از همیشه به حسین میپرید و حسین بی بهانه و با بهانه مدام جیغ میکشید...
با این وضعیت دست روح الله به غذا نمی رفت، کفگیری برنج کشید که احساس کرد کسی گلویش را گرفته و به شدت فشار میدهد، به طوریکه درد از گلو شروع و به ریه های او میرسید. روح الله بدون زدن حرفی از سر سفره بلند شد، سفره ای که هیچ مشتری نداشت.
روح الله وارد اتاق شد و یکی از موکلین قرانی را احضار کرد، موکل به او گفت که هم اکنون زنی دست به کار شده و لشکری اجنه به سمت خانهٔ او فرستاده، روح الله هم امر کرد تا موکلین قرانی به مبارزه با آنها بپردازند
و در کمتر از ساعتی به او خبر دادند که تمام حمله کننده ها از پای درآمدند و به یکباره وضعیت خانواده به صورت عادی در آمد، نه خبری از دل درد فاطمه بود و نه زینب از سردرد شکایت داشت و حسین و عباس هم بی صدا مشغول بازی و درس بودند. روح الله برایش سوال پیش آمده بود و از همان پیرمرد نورانی سوال کرد اگر یک زن با جادو به آنها حمله کرده باید یک موکل به انها حمله میکرد
چون هرکسی یک موکل می تواند داشته باشد اما با دیدن وضعیت ساعتی قبل، کاملا مشخص بود به جای یک موکل یک لشکر به آنها حمله کرده.. پیرمرد نورانی با لحنی ملکوتی جواب داد:
✨_زنی که موکل گرفته، موکلی قوی گرفته و آن موکل مهتر و بزرگتر لشکر عظیمی از اجنه شیطانی ست که برای حمله، نه خودش بلکه از لشکرش استفاده می کند. روح الله با تعجب سوال کرد:
_آن موکل قوی چه کسی ست؟
و پیرمرد جواب داد:
✨_او ملکه عینه یکی از دختران ابلیس است که قدرتی عجیب دارد و به خدمت درآوردنش بسیار راحت است و تعهداتی که در مقابل خدمتش میگیرد، تعهداتی بسیار مخرب و ویرانگر است.
از شنیدن این سخنان نفس در سینه روح الله حبس شد و با ترسی که از او بعید بود گفت:
_آیا موکلین علوی توان مبارزه با ملکه عینه را دارند؟ و چه کسی این ملکه عینه را برای مبارزه با من به خدمت گرفته؟!
پیرمرد باز جواب داد:
_موکلین علوی هر دستوری به انها داده شود اجرا میکنند و با کمک خداوند هر کاری امکان پذیر است گرچه در این جنگ تلفات و کشتاری هم از موکلین علوی خواهد بود و سپس مشخصات زنی را که ملکه عینه را به خدمت گرفته بود به روح الله داد..
هر چه که پیرمرد بیشتر توضیح میداد ، روح الله بیشتر و بهتر به این نتیجه میرسید که آن زن کسی جز شراره نمیتوانست باشد و برایش قابل قبول نبود، شراره ای که جلوی او سجاده آب میکشید حاضر باشد با اعمال خلاف حیا و عفت ملکه عینه را به استخدام خود درآورده باشد...
روح الله ساعت ها فکر کرد و تنها راه نجات از دست حمله شیطانک ها را کشتن ملک اصلی آنها که همان ملکه عینه بود، می دانست. پس قاضی الجن را احضار کرد، شکایتش را از دست اذیت و آزارهای ملکه عینه ابراز کرد و حکم جهاد با ملکه عینه را از قاضی الجن گرفت.
سپس به لشکری بزرگ از اجنه علوی امر کرد تا به جنگ با ملکه عینه بروند.دقایق و ثانیه ها به کندی می گذشت، روح الله روی سجاده نشسته بود و مدام ذکر و قران به لب داشت و گوشش به زنگ بود.
بالاخره بعد از گذشت ساعتی، همان پیرمرد نورانی به خدمت روح الله رسید و مژدهٔ نابودی ملکه عینه را به او داد.روح الله همانطور که تسبیح به دست داشت، دستانش را بالا برد و خدا را شکر کرد و سر به سجده نهاد، اما همچنان حضور و عطر پیرمرد را حس میکرد. پس از دقایقی سر از سجده بلند کرد و رو به روحانیت علوی گفت:
_من واقعا از شما ممنونم، آیا در این جنگ تلفاتی هم دادیم؟!
پیرمرد آه کوتاهی کشید و گفت:
✨_نزدیک به یک میلیون اجنه علوی کشته شدند اما در مقابل ملکه عینه و صدها میلیون اجنه شیطانی که همه خدمتگزار ملکه عینه بودند نابود شدند.
بغضی سنگین به گلوی روح الله نشست و برای روحانیت های علوی که در این جنگ کشته شده بودند باران چشمانش شروع به باریدن کرد، هر چه گریه میکرد سبک نمیشد و آنقدر گریست که متوجه نشد کی خوابش برد...