5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رسول_اعظم ص:
یاد کردن از علی(ع) #عبادت است.💚
#اللهـمعجـللولیڪالفـرج
#کپی_با_ذکر_صلوات
@Ashghaneemamezaman313
*┄━═✿♡﷽♡✿═━┄
♻رسول گرامی اسلام حضرت محمد (صَلَّی اللهُ عليهِ و آلهِ و سلَّم):
« #عبادت داراى هفتاد جزء است، و کسب حلال، برترین جزء آن بشمار میرود»
📚 ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۱۸۰
⇣•°•°•💖#حدیث_روز💚🌸•°•°
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#فضیلتذکرها:⏬
🌺 براي تقويت #اراده:
ذكر «لاحول و لاقوه الا بالله العلي العظيم» 70 مرتبه گفت شود، حداقل تا 15 روز.
🌸 براي لذت #عبادت:
ذكر «القدوس» روزي 170 بار حداقل تا 40 روز.
🌼 براي تقويت #حافظه و پيشرفت تحصيلي:
ذكر «يا عليم» روزي 150 مرتبه حداقل تا 40 روز.
🌺 براي بي حوصلگي و اعصاب و روان:
ذكر «يا حليم» روزي 88 مرتبه.
🌸 براي برآورده شدن #حاجت:
ذكر «بسم الله الرحمن الرحيم آمنتُ بالله العلي العظيم و توكلتُ علي الحي القيوم» هزار مرتبه، با وضو، رو به قبله.
🌼 براي درمان #وسواس_فكري:
ذكر «الغفور» روزي 110 مرتبه.
🌺 براي رفع #افسردگي:
ذكر «الوهاب» روزي 14 مرتبه حداقل تا 40 روز.
🌸 براي دوري از خطر و رفع مانع ذهني:
تلاوت آيه شريفه: «وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ» (يس/9)
🌼 برای هر #غم و اندوهی « ما شاء الله »
🌺 برای هر نعمتی « الحمد لله »
🌸 برای هر آسایشی « الشکر لله »
🌼 برای هر چیز شگفت آوری « سبحان الله »
🌺 برای هر گناهی « استغفر الله »
🌸 برای هر مصیبتی « انا لله و انا الیه راجعون »
🌼 برای هر سختی و دشواری « حسبی الله »
🌺 برای هر قضا و قدر « توکلت علی الله »
🌸 برای هر دشمنی « اعتَصمتُ بالله »
🌼 برای هر طاعت و گناهی « لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم »
💐 و بالاترین ذکرها:
لا الله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین است•°
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
◾️#امامحسنعسکری (ع) میفرمایند:
#عبادت در زیاد انجام دادن نماز و روزه
نیست ؛ بلکه عبـادت ، تفکــر و اندیشه
در قدرت بىمنتهاى خـــداوند در امور
مختلف مىباشد.
📚مستدرک الوسایل، ج۱۱، ص۱۸۳
🕯#شهادتامــامحــســنعــســکــری علیه السلام تسلیت و تعزیت باد .🏴
🕯جهت عرض تسلیت، محضر #امامزمان ارواحنا له الفدا و تسلای قلب مقدس حضرت، صــــــلــوات🌹
#اللهـمعجـللولیڪالفـرج
کپی با ذکر صلوات
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
📩 نیت خدایی در روزه
💠 حضرت آیت الله العظمی #امام_خامنه_ای عزیز:
🌹 شرط #روزه، #نیّت است.
🌷 #نیّت یعنی این عمل را، این حرکت را، این امساک و تمرین را، جهت دادن #برای_خدا، در راه خدا، به خاطر انجام دستور الهی. این است که به هر کاری ارزش میبخشد...
💐 یعنی از بعد از لحظهی #طلوع_فجر - تا آخر روز به طور دائم به خاطر این نیّت، در حال عبادتید. اگر هم بخوابید، عبادت میکنید. همینطور راه بروید، #عبادت میکنید.
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده
💫 #تجسم_شیطان
🔥قسمت ۱۲۷ و ۱۲۸
مرحلهٔ جدیدی در زندگی روح الله آغاز شده بود، مرحله ای مهم و سرنوشت ساز، روح الله تحت نظر برخی اساتید علوم غریبه، برای به استخدام گرفتن موکلین علوی و خادمین سوره های قران، تلاش میکرد، او میخواست با قدرتهای ماورایی پاک به جنگ با قدرت های ماورایی ابلیسی برود.
مدتی بود که مدام #چله_نشینی داشت و اعمال چله را آنطور که به او می گفتند، انجام میداد، برای گرفتن موکلین علوی هم میبایست اعمال خاصی انجام داد و تعهداتی هم به موکل داد. درست مثل موکل سفلی..
اما با این فرق که تمام اعمال برای استخدام موکل علوی معمولا پیرامون #معنویات و #مستحبات و #قرآن بود و اگر موکلی هم به استخدام درمیآمد، فرد استخدام کننده میبایست در قبال کاری که موکل انجام میدهد، سوره های قرانی خاصی را با تعدادی که مورد تعهد قرار می گرفت، روزانه بخواند
ولی موکلین سفلی و شیطانی، از انسان طرف قرار دادشان فقط و فقط اعمال منافی عفت و شیطانی میخواستند و حتی بعضی از اعمال خواسته شده موکلین سفلی و شیطانی، مرز بین #اسلام و #کفر را درمینوردید و صدالبته گرفتن موکل سفلی بسیار راحت تر از به استخدام در آوردن موکلین و روحانیتهای علوی و پاک بود.
روح الله چندین مرتبه تلاش کرد، اما هر بار موفقیتی در کار نبود، انگار کارش قفل شده بود، قفلی که هیچ راه حل و کلیدی نداشت. اوضاع خانه بد و بدتر میشد، حالا تمام اعضای خانواده و هر کدام به طریقی درگیر حمله های شیطانی بودند و حتی این حمله ها به خانواده فاطمه هم رسیده بود و سلامت آنها را تحت تاثیر قرار داده بود.
انگار شراره به سیم آخر زده بود و حالا که میفهمید هدف روح الله طلاق دادن اوست و او به هیچکدام از خواسته های شیطانی اش نمیرسد، پس با تمام توان به همراه دوستان و آشنایان، خانواده روح الله را به رگبار بسته بودند.
روح الله که اوضاع را اینچنین میدید، توکل به خدا کرد و عهد نمود تا خدا دری باز نکند دست از عبادت و خلوت و ریاضت کشیدن برندارد، بنابراین تمام روزها برای روح الله انگار ماه رمضان بود، روزها #روزه میگرفت و شبها تا پاسی از شب به #عبادت و تطهیر روح و روانش مشغول بود،
در شبانه روز شاید یک ساعت میخوابید و قبل از اذان صبح برای ادای نماز شب بلند میشد، بچه ها یا پدرشان را نمیدیدند و سرکار بود و یا اگر میدیدند روی سجاده و مشغول عبادت بود، دیگر قانون هیچ چله ای برایش معنا نداشت گویا کل زندگی و عمرش شده بود چله عبادت و راز و نیاز و مطمئن بود که خداوند بنده ای را که از اضطرار رو به درگاهش می آورد، ناامید بر نمیگرداند
چرا که فرموده خداست: "ادعونی استجب لکم..بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.." و چه خدای مهربانی داریم و چه بنده های غافلی هستیم ما...
چند روزی بود که حال زینب از همه بدتر بود، روزها با حالتی افسرده یک گوشه کز می کرد بدون اینکه کوچکترین حرفی بزند و شبها مدام کابوس میدید و با جیغهای بلند و ترسناک از خواب میپرید.
شب جمعه بود و دل روح الله بیش از قبل شکسته بود، به زینب اشاره کرد که داخل هال بخوابد تا لااقل بقیه داخل اتاق باشند و کابوس های پایان ناپذیر زینب، آنها را تحت تاثیر قرار ندهد و خودش در کنار زینب مشغول ذکر و عبادت بود که...
زینب تشک خوابش را در کنار سجادهٔ پدر پهن کرد، همانطور که به توصیه پدرش متکا را رو به قبله میگذاشت تا بخوابد گفت:
_بابا! طوری شده که دیگه میترسم بخوابم، توی خواب مدام سایه های سیاه دنبالم میکنن، موهام را میکشن، با چنگالهاشون بهم حمله میکنن و تا بیدار میشم واقعا حضورشون را توی خونه حس میکنم و اون ترس بیشتر و بیشتر میشه
زینب روی تشک دراز کشید و زیر لب گفت:
_گاهی آرزو می کنم کاش به دنیا نیومده بودم.
روح الله که قلبش از شنیدن این حرف آتش گرفته بود، خودش را کمی جلو کشید، دست سرد زینب را توی دستش گرفت و گفت:
_دختربابا! چیزی برای ترسیدن وجود نداره، فراموش نکن ما #انسانیم، اشرف مخلوقاتیم و اومدیم به این دنیا تا ثابت کنیم ما #برگزیدگان خداییم، تا ثابت کنیم که قدرت روحی ما برگرفته از روح خداست و خیلی راحت میتونیم با توکل به خدا، شیاطین را شکست بدیم.
زینب دست گرم پدر را در آغوش گرفت و همانطور که بوسه ای از اون میچید گفت:
_چقدر الان احساس آرامش میکنم، مثل آرامشی که فقط سر نماز به من دست میده
و با زدن این حرف چشمانش را بست و بر خلاف همیشه خیلی زود به خواب رفت. روح الله قران را برداشت کنار زینب نشست و شروع به تلاوت آیات قران نمود و هر از گاهی، نگاهی به زینب میکرد و خیلی عجیب بود، انگار زینب کابوس نمیدید و در خواب به جای جیغ کشیدن، لبخند میزد..