#تلنگر
📌بیتابی...
🔸 برای رفتن به جمکران بیتابی میکرد.
عاشق جمکران بود. پس مرخصی گرفت و با همسرش راهی شد.
وقتی رسید، اشک امانش نداد.
دستانش را بالا آورد و برای همهچیز دعا کرد؛ مشکلات مالیاش، فرزندانش، گره در کارش و...
از جمکران برگشت. فقط یک دعا را فراموش کرده بود. همان همیشگی: دعای برای فرج امام زمانش!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
💠آیت الله بهجت قدس سره:
افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می روند، و نمی دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آنها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!
#سلامتی_تعجیل_در_فرج_آقا_امام_زمان_عج #5صلـــوات ♥️🍃
❤️اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم❤️
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#تلنگر
📌 انصاف...
🔹 صاحبخانه با اخم گفت: همین که گفتم! اگه نمیتونی مبلغ رهن و اجاره رو بدی، خبری از تمدید قرارداد نیست. زودتر خونه رو خالی کن. این مشکل شماست، نه من...
مستأجرش که یک کارگر ساده بود، گفت: انصاف هم خوب چیزیه! آخه مگه من چقدر میگیرم که امسال رهن و کرایه رو دو برابر کردی؟!
صاحبخانه، غروب همان روز، در صف اول نماز جماعت، دعای فرج میخواند.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف در نامه ای به شیخ مفید می فرمایند:
سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#تلنگر
📌 پزشک...
🔸 پزشک متخصص گفت: مریضتون باید زودتر عمل بشه.
زن مستأصل پاسخ داد: پول عمل رو نداریم. اگه میشه عملش کنین تا پولش رو جور کنیم.
پزشک بیحوصله گفت: ببرینش یه بیمارستان دولتی. اینجا یه بیمارستان خصوصیه. اول پول، بعد عمل! بفرمایید. نفر بعدی بیاد تو...
پزشک، شب موقع نماز، دعای فرج میخواند.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
#امام_زمان عج الله تعالی فرجه الشریف در نامه ای به شیخ مفید می فرمایند:
سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#تلنگر
📌 دیدار با امام زمان...
🔸 شب و روز تنها آرزویش این بود که امام زمان را ببیند.
اما یک جمله از آیت الله بهجت او را به فکر فرو برد:
«آنها که مشتاق دیدار امام زمان هستند، ببینند با قرآن چگونه رفتار کردهاند.»
سرش را پایین انداخت.
آخرین باری که نگاهش به صفحات قرآن افتاده بود، رمضان پارسال بود!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#تلنگر
📌 مسافرت...
💰 وقتی میخواست با خانوادهاش به مسافرت برود، مبلغ زیادی صدقه میداد.
اما هر وقت میخواست برای امام زمانش صدقه بدهد، کلی ته جیبش را بالا و پایین میکرد تا شاید یک اسکناس هزار تومانی بیگوشه پیدا کند که توی صندوق بیندازد!
دست آخر هم میگفت: آقاجون! خواستم بندازم، خرده نداشتم! مهم نیته که من همیشه به یادتون هستم!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
#تلنگر
📌 چت...
📱 ظاهری مذهبی داشت؛
ریش مرتب، بوی عطر حرم، تسبیح و
انگشتر عقیق!
همه او را منتظر امام زمان میدانستند.
تصویر پروفایلش هم مهدوی بود.
اما یک روز وقتی مادرش خواست که گوشی تلفن همراهش را چک کند، دستپاچه شد.
کلی این پا و آن پا کرد تا مادر، پوشهٔ عکسها و چتها را نبیند!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#تلنگر
📌 راننده تاکسی...
🚖 رانندهٔ تاکسی ترمز کرد.
پیرمردی با دستان لرزان در هوای سرد، مسیرش را گفت.
راننده، حوصلهٔ سوارکردنش را نداشت. بهانه آورد و سریع دور شد.
نگاه پیرمرد به شیشهٔ تاکسی ماند که نوشته بود: اللهم عجل لولیک الفرج…
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#تلنگر
📌 مجلس...
🔹 مجلس حسابی گرفته بود. وقتی مداح، از ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین علیهالسلام سخن گفت، صدای ضجّه از همه بلند شد.
اما هر لحظه که امام زمان، ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر میدهد، ضجّه از کسی بلند نمیشود!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#تلنگر
📌 موسیقی...
🚘 پشت چراغ قرمز ترمز کرد.
نوشتهٔ پشت شیشه ماشینش، نظرم را جلب کرد: فدایی امام زمان...
اما صدای موسیقی داخل ماشینش، چیز دیگری میگفت!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#تلنگر
📌 کار مهدوی...
⏰ هر شب و روز، وقتی به امامزمان سلام میداد، آرام میگفت: مولا جان! بهم توفیق بده براتون، کاری انجام بدم.
اما هروقت دوستانش از او میخواستند برای کارهای مهدوی، قدمی بردارد، دست به بهانهاش عالی بود! او هیچوقت برای امامزمان وقت نداشت.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
🖼 #تلنگر
📌 کمک به مادر...
🏠 مهمانی دورهمی خانواده اینبار در خانه آنها برگزار میشد.
پسر مثل ستارهای در جمع میدرخشید. موقع پذیرایی و در رعایت ادب میزبانی سنگ تمام گذاشت. همهٔ مادران فامیل حسرت داشتن چنین پسری را داشتند.
مهمانی تا نیمه شب طول کشید.
مادر برای سر و سامان دادن به اتاق و آشپزخانه ماتم گرفته بود اما پسر با عجله به اتاقش رفت.
دعای فرجش را خواند و خوابید.
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313
#تلنگر
📌 مسافرت...
💰 وقتی میخواست با خانوادهاش به مسافرت برود، مبلغ زیادی صدقه میداد.
اما هر وقت میخواست برای امام زمانش صدقه بدهد، کلی ته جیبش را بالا و پایین میکرد تا شاید یک اسکناس هزار تومانی بیگوشه پیدا کند که توی صندوق بیندازد!
دست آخر هم میگفت: آقاجون! خواستم بندازم، خرده نداشتم! مهم نیته که من همیشه به یادتون هستم!
👤 او هم خودش را #یک_منتظر میدانست!
♥️🦋♥️
@Ashghaneemamezaman313