eitaa logo
غرب‌ گرد
898 دنبال‌کننده
414 عکس
190 ویدیو
20 فایل
«غرب یک جریان است، نه جغرافیا.» بازنشر به هر نحوی جایز است.
مشاهده در ایتا
دانلود
غرب‌ گرد
این مسأله‌ای است و «اسلام ناب» مسأله‌ای دیگر: چند سطر دربارهٔ «تلک قضیة» موضوع شعر که با صدایی گرم و سرشار از حزن خوانده شده، اگر چه و روزگار فلسطینی‌ها در جهان امروز است، اما در حقیقت تمثیلی از تقابل ناتمام مظلوم با ظالم است. شعر، بدون هیج مقدمه‌ای، دوگانه‌ای عجیب را به تصویر می‌کشد: لاک پشت‌های دریا را نجات می‌دهند / اما «حیوانات انسانی» را می‌کشند! / این مسأله‌ای است / و آن مسأله‌ای دیگر! با این مقایسه، شعر به چهرهٔ پر تزویر غرب کنایه ای سنگین می‌زند که چگونه برای حیات حیوانات ارزش قائل هستید، اما برای حیات انسان‌هایی که آنها را از رنگ و نژاد و دین خود نمی‌دانید، خیر. تا جایی که دیگر نقاب از چهره برداشته‌اید و آنها را «حیوانات انسانی» (human animals) می‌خوانید. «تلک قضیة» بر مبنای همین دوگانه‌ گسترش می‌یابد و درحالیکه تصویری از مجسمه آزادی را در زمینه قرار داده خطاب به مجسمه سپید آزادی، که نماد الههٔ آزادی [آمریکایی] است، می‌گوید: چگونه می‌توانی یک فرشته سپید باشی / درحالیکه وجدانی دوگانه داری / از سویی شعار آزادی بدهی / و از سویی آزادگان را ذبح کنی / یا عاطفه ات بر اساس نژاد باشد / این مسأله‌ای است / و آن مسأله‌ای دیگر! چگونه می‌توانی متمدن و قانون‌مدار باشی / از الفاظ درست و زیبا استفاده کنی / درختان را در آغوش بگیری ... اما در کنارت مدارس را بمباران کنند / و وقتی تو را شریک در این خون بدانند / بگویی آنها هر دو قربانی اند؟! / این مسأله‌ای است / و آن مسأله‌ای دیگر! چگونه دنیا را باور کنم؟ / وقتی از انسانیت دم می‌زند / درحالیکه قاتل و مقتول را برابر می‌داند / و ژست انصاف و بی طرفی هم می‌گیرد / این مسأله‌ای است / و آن مسأله‌ای دیگر! ... ترجیع‌بند شعر اما در انتها تغییر می‌کند: تلک قضیة / و هذا کفاح. شعر به زیبایی هر چه تمام‌تر در برابر تمام دوگانگی های غرب «راه» را اینگونه نشان می‌دهد: «مبارزه» «تلک قضیة» با تکرار واژهٔ «کفاح» و اوج گیری موسیقی در کنار این تکرار به پایان می‌رسد. دلیل اینکه این قطعهٔ هنری اینقدر جذاب و پربازدید درآمده و شنیدن چند باره آن ملال آور نیست ریشه در جذابیت آن اسلامی دارد که امام خمینی و رهبر انقلاب از آن به «اسلام ناب» تعبیر می‌کنند. اسلامی که رهبری آن را در مقابل «اسلام سکولار» تعریف می‌کند: «باید تلاشمان این باشد که اسلام ناب را مطرح کنیم، اسلامِ طرف‌دار مظلوم و ضد ظالم را در دنیا مطرح کنیم. همان جوانی که در اروپا است، یا در آمریکا است، یا در مناطق خیلی دوردست است، از این خصوصیت مبتهج می‌شود، به هیجان می‌آید که معلوم بشود اسلام عبارت است از نیرویی، انگیزه‌ای، فکری که علیه ظالمین و ستمگران و به نفع مظلومین حرکت می‌کند، برنامه دارد و این را وظیفه خودش می‌داند. ... اسلام ناب را نشان بدهیم، بگوییم اسلام، این است؛ اسلامِ متعهّد در برابر لاابالی‌گری. ...  اسلامی که انسان را متعهد دانسته، او را متعهد می‌خواهد و می‌طلبد؛ اسلامِ حاضر در متن زندگی، در برابر اسلام سکولار! اسلام سکولار شبیه مسیحیت سکولار است که می‌رود در گوشهٔ کلیسا، خودش را زندانی می‌کند و در محیط واقعی زندگی هیچ حضوری ندارد؛ اسلام سکولار هم همین‌جور است؛ کسانی هستند امروز دعوت می‌کنند به اسلام منزوی؛ اسلامی که هیچ کاری به کار زندگی مردم ندارد؛ مردم را به یک عبادتی، به یک چیزی گوشهٔ مسجد یا گوشهٔ خانه‌ها فرامی‌خواند. اسلامِ واردِ در متن زندگی را معرفی کنیم؛ اسلامِ رحمت به ضعفا؛ اسلامِ جهاد و مبارزه‌ با مستکبران.» @AskWest
غرب‌ گرد
⭕ #مستند جذاب و روشنگرانه «مقدس نما» با موضوع انجمن حجتیه را در سایت سفیرتماشا خریداری و تماشا کنید.
جریان «نوحجتیه» با چفیه ظهور کرده است❗️ اینکه امام در آخرین متن مکتوب خود یعنی «منشور روحانیت»، خطر جریان نفوذی متحجر را تا آن حد بالا می‌برد و تاکید می‌کند که استعمار نفوذی های خود را تا حد مرجع رشد داده است یک نگرانی فرعی است یا مهم؟! اگر مهم است چرا دغدغه هیچ یک از بچه های انقلاب نیست و طلاب حوزه علمیه نسبت به آن هیچ عکس العملی ندارند؟! دلیل اصلی این است که این حضرات هم در ظاهر با ریش و چادر و عمامه و حتی چفیه و عکس آقا هستند و در «مناسک مذهبی» با جریان انقلابی اشتراک دارند و تشخیص آنها کار آسانی نیست مگر آنکه ملاک اصلی تمایز این دو را بشناسیم. ملاک اصلی تمایز چیست؟ بروید به صفحات اینها و ببینید آیا پس از خواندن دهها مطلبِ آنها اگر دشمن اصلی شما «استکبار جهانی» و «آمریکا و اسرائیل» شد بدانید که تمایز اصلی یعنی «اولویت شناسی» را درک کرده ولی اگر خواندید و مهمترین دشمن شما «اهل سنت» یا دیگران شد شک نکنید که آن جریان نوحجتیه است. حال برخی از آنها می‌دانند و مواجب بگیرند که می‌شود از اینکه صبح تا شب بدون شغل در اینترنت فعالیت می‌کنند و کارشان «بانی» دارد، آنها را شناخت و برخی هم جهل دارند و سرباز بی جیره مواجب این جریان شده‌اند حتی اگر دل در گرو انقلاب داشته باشند و چفیه هم بیاندازند! راه حل این است که از ظاهر بگذرید و به این ملاک یعنی «اولویت فکری» نگاه کنید. از برچسب خوردن توسط این جریان دروغگو هم نترسید چون خود امام می‌گوید اینها به ما برچسب «وهابیت و بدتر از وهابیت» می‌زدند و آقا می‌گوید اینها به ما می‌گویند شما «سنی» شده‌اید! ✍ علیرضا کمیلی @AskWest
⭕️ واشنگتن پست: «مسئله این است که آیا میانه‌روهای ایران [قشر خاکستری] به نفع پزشکیان مشارکت می‌کنند یا اصلاً مشارکت نمی‌کنند؟ ... نظام خواهان مشارکت است، اگرچه ترجیح می‌دهد آن کسی که مشارکت به واسطه او بیشتر می‌شود بیرون نیاید!» 🔗 Six men are running for president in Friday’s vote. Only one is considered a reformist. ✍ تصویری که واشنگتن پست در گزارش خود کار کرده بانویی را نشان می‌دهد که در عین حال که پوشش کامل اسلامی ندارد، بی حجاب هم نیست تا به نوعی نماینده قشر خاکستری محسوب شود. در زمینه عکس هم دیوار نگاره امام خمینی را می‌بینید که جهت نگاه او متفاوت از جهت مسیر سوژه عکس است تا اشاره‌ای به زاویه پیدا کردن این قشر با اصول اولیه انقلاب باشد. این نشریهٔ آمریکایی پارادوکس انتخابات پیش روی ایران را هدف قرار داده است. پارادوکس تمایل نظام به مشارکت حداکثری و در عین حال نگرانی جریان انقلابی از به قدرت رسیدن مجدد جریان غرب گرا. انتخابات برای جریان غرب گرا دو سر برد است. چنانچه به پیروزی برسد خود را صدای اکثریت جامعه معرفی کرده و مردم را راغب به جهت‌گیری‌های خود می‌پندارد؛ و چنانچه شکست بخورد، مشارکت پائین را به خسته بودن مردم از ارزش‌های انقلاب و هزینه دادن برای مقاومت تفسیر کرده و آن را چماقی برای فرود آوردن بر سر نظام خواهد کرد. این در حالی است که ریشه کم شدن مشارکت و دلسردی بخشی از مردم، تفکرِ جریان غرب‌گرایی، در عرصه‌های مختلف، بوده است. @AskWest
برشی از سخنرانی شهید مطهری در روز عاشورا ١٣۴٨ «اگر پیغمبر اسلام زنده می‌بود، امروز چه می‌کرد؟ درباره چه مسئله‌ای می‌اندیشید؟ واللهِ و باللهِ قسم می‌خورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود می‏‌لرزد. ... اگر کسی نگوید، گناه کرده است. من اگر نگویم واللهِ مرتکب گناه شده‌ام، و هر خطیب و واعظی اگر نگوید مرتکب گناه شده است. ... واللهِ و باللهِ ما در برابر این قضیه مسئولیم. به خدا قسم مسئولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. واللهِ قضیه‌‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده، این قضیه است. اگر می‌خواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر می‌خواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش‏ بدهیم، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش می‌گفت برای من عزاداری کنید، می‌گفت چه شعاری بدهید؟ ... اگر حسین بن علی بود می‌گفت: اگر می‌خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید باشد. ... شمرِ هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمرِ امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان می‌خورد. مرتب دروغ در مغز ما کردند که این یک مسئله‌ داخلی است، مربوط به عرب و اسرائیل است. ... آیا چند روز پیش در روزنامه نخواندید که در سال گذشته یهودیان سایر نقاط دنیا، نه یهودیانی که فعلاً شناسنامه اسرائیلی دارند، پانصد میلیون دلار برای اینها فرستادند که با این پول‌ها فانتوم بخرند و بر سر مسلمانان بمب بریزند؟! شنیده‌ام یهودیان ایران خودمان در سال گذشته معادل پول دو فانتوم فرستادند. سی و شش میلیون دلار پول از یهودیان ایران خودمان برای آنها به عنوان کمک رفت. و من آن یهودی‌ها را به عنوان اینکه یهودی هستند ملامت نمی‌کنم، ما خودمان را باید ملامت کنیم. او به هم‌کیشش کمک کرده است؛ با کمال افتخار پول می‌‏فرستد، رسیدش هم از موشه دایان می‌آید و آن را در بازار هم نشان می‌دهد، می‌گوید بیا رسیدش را ببین. مگر همین دو سه شب پیش ننوشتند که الان فقط یهودیان مقیم آمریکا روزی یک میلیون دلار به اسرائیل کمک می‌کنند؟! آن وقت تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم، خودمان را شیعه علی بن ابیطالب بخوانیم. اصلاً من باید بگویم بعد از این، داستانی را که ما از علی بن ابیطالب نقل می‌کنیم، حرام است که دیگر در منابر نقل کنیم که روزی علی بن ابیطالب شنید دشمن‏ به کشور اسلامی حمله کرده است: «وَ هذا أخو غامِدٍ وَ قَدْ وَرَدَتْ خَیلُهُ الْانْبارَ». بعد فرمود: شنیده‌ام زینت یک زن مسلمان را یا زنی که در حمایت مسلمانان است گرفته‌اند؛ شنیده‌ام دشمن سرزمین مسلمین را غارت کرده است، مردانشان را کشته یا اسیر کرده است، متعرّض زنان آنها شده است، زیورها را از گوش و دست زنها جدا کرده است. بعد همین علی بن ابیطالب - که ما اظهار تشیع او را می‌کنیم و نسبت به او حساسیت‌هایی بی‌معنی و دروغین نشان می‌دهیم - گفت: «فَلَوْ انَّ امْرَأً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوماً بَلْ کانَ بِهِ عِنْدی جَدیراً» اگر یک مرد مسلمان با شنیدن این خبر دق کند و بمیرد، سزاوار است و مورد ملامت نیست. ... آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم؟ آیا اینها مسلمان نیستند، عزیزان ندارند؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمی‌کنند؟ ... به وسیله مال که می‌توانیم کمک کنیم. واللهِ این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولین سؤالی که بعد از مردن از ما می‌کنند همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید؟ پیغمبر فرمود: «مَنْ سَمِعَ مُسْلِماً ینادی یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یجِبْهُ فَلَیسَ بِمُسْلِمٍ» هرکس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد می‌کند: «یا لَلْمُسْلِمینَ» مسلمانان به فریاد من برسید، و او را کمک نکند، دیگر مسلمان نیست، من او را مسلمان نمی‌دانم.» 📌حماسه حسینی، جلد یک، ٢٧۵-٢٧٠ [لازم به ذکر است که استاد شهید آیت الله مطهری پس از این سخنرانی توسط ساواک دستگیر شد.] @AskWest
غرب‌ گرد
✍ کدام شیعه؟ 🔹 شیعه در تاریخ، یک گروه و فرقه مذهبی نبوده است، یک مکتب بوده، یک خط سیاسی، فکری، مذهب
چطور [بعضی] منبری ها نمی‌گذارند غزه محور وحدت علیه طاغوتیان بشود؟ این خون‌هایی که از حزب الله شیعه لبنانی [یا حوثی‌های شیعه یمنی] در راه دفاع از غزه ریخته می‌شود بزرگترین مصداق وحدت جهان اسلام، علیه بزدلان و طاغوتیان جهان امروز است. این دقیقاً همان وحدتی است که امام آن را بجای دوگانه ساختگی شیعه و سنی - به تعبیر شهید فتحی شقاقی - ایجاد کرد و تأکید نمود که دوگانه اصلی در جهان اسلام، وحدت علیه ظالمان است و این مبنای اصلی وحدت شیعه و سنی است. چرا جامعه مذهبی ما این دوگانه را درک نمی‌کند؟ سخنرانان مذهبی و منبری های حتی ظاهراً انقلابی که دائم دوگانه شیعه و سنی را با بازخوانی های غلط تاریخ، تقویت می‌کنند عامل اصلی هستند! اینها برعکس رهبری انقلاب که بنا دارد نقاطی از تاریخ که شیعه و سنی در مقابل ظالمان بوده‌اند را بازنمایی کند، به اختلافات مذهبی اشاره می‌کنند و این «شیعه تاریخی» است که نمی‌تواند خود را در طرف درست تاریخ پیدا کند! این نکته طبعاً درباره همه سخنرانان نیست ولی اکثر آنان متأسفانه درک درستی از صحنه‌های درگیری ندارند. حتی مراجعه به غزه هم از منظر اینان نه نقطه اتحاد واقعی شیعه و سنی که نگاهی دلسوزانه و انسانی به کشته هاست! عجیب اینکه حتی جریانات مدعی نگاه تمدنی‌ هم درباره جایگاه وحدت تبیین درستی ندارند و هنوز دچار اعوجاج نظری می‌باشند! نیازمند جریانی نو هستیم که باورمند به نگرش تمدنی باشد. مشکل بچه‌های حزب اللهی این است که به لحاظ «سیاسی» پیرو انقلاب هستند نه «معرفتی»! ✍ علیرضا کمیلی @AskWest
«مرگ سرشار» شاخصی متفاوت در ارزیابی تمدن‌ها چارلز تیلور در مقدمه کتاب «عصر سکولار» به مفهوم «سیری و سرشاری» (fullness) اشاره می‌کند و آن را در صورتبندی عصر سکولار در غرب عاملی هدایت‌گر و بلکه مهم‌ترین غایت تلقی می‌کند. انسان جدید با عبور از دین در تاریخ غرب، در پی رسیدن به آنات سرشاری و سیری از زندگی دنیویِ اینجایی و اکنونی است و اساسا فلسفۀ زندگی نیز در این جهان چیزی جز سرشارشدگی از لذت‌های مادّیِ در اوج نیست (فرهنگ enjoy it). امتلاء و سرخوشی‌های ازحدّ گذشتۀ انسان مدرن گاه در حس سرخوشیِ خودخداپنداری، گاه با زیاده‌روی‌های بی‌حدّ جنسی، و گاهی در خودفراموشی‌ها (forgetfulness) و حس بی‌معنایی، و گاهی هم با نوعی از خشونت‌های شورانگیز یا بی‌رحمی‌های بی‌حساب رخ می‌نماید. این گونه از سرشاری‌های اینجایی و اکنونی برآمده از پوچی و نبود معناست همان‌طور که خود همین سیری‌ها و سرشاری‌ها هم منتهی به سطحی عمیق از بی‌معنایی و حس تهی‌بودگی می‌شود. تیلور به گونه‌ای دیگر از سرشاری (سرشاری متافیزیکی) هم در ادبیات و فرهنگ دینی اشاره می‌کند. جنس سرشاری در ادبیات دینی (و مسیحی در تعبیر ایشان) در کامجویی‌های سرشار از دنیا نیست، بلکه در سرشارشدگیِ حاصل از خودگذشتگی و فداکاری، و نیز سرشاری حاصل از سرسپردگی به خدا است. در این منظر، نسبتی هست بین خود و خدا، و رابطه‌ای هست بین فیض الهی و جوشش انسانی. حال، اینکه تیلور این بحث را به کجا می‌برد بماند، لیکن از منظر فلسفی ـ الهیاتی و همین طور از نگاه تاریخی و تمدنی و در تضاد بین اسلام و غرب، با دو نوع تمدن و با دو فلسفه زندگی و اکنون در دو نقطه جوشِ تاریخی قرار داریم: تمدنی سکولار که سرشاری‌های سیری‌ناپذیرش را در اوج دنیاگرایی و خشم و نفرت حاصل از آن پی می‌گیرد، و تمدنی اسلامی که در اوج مقاومت و صبوری، سرشاری‌های حاصل از سرسپردگی به خدا را پیش می‌برد. در تمدن ، مرگ، پایانی هولناک برای سرشاری‌های مادی و دنیوی است (در این نگاه مقولۀ «مرگ» نمی‌تواند اخلاقی باشد) و در تمدن اسلامی مرگ و شهادت (به مثابه احدی الحسنیین) تصمیمی است اخلاقی برای سرشاری‌های مستانه و ابدی از یک سو، و برای بقای ارزش‌های انسانی در همین دنیا از سوی دیگر. البته برندۀ معرکه هم کسی خواهد بود که از چنین مرگی نمی‌هراسد و زندگی واقعی را در عنصر «عزت» (و نه صرفاً کرامت) و نه «لذت» پی می‌گیرد: «الموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاه فی موتکم قاهرین» (مرگ در زندگی ذلت‌بار، و زندگی در مرگ عزت‌مندانه). ✍ حبیب اله بابائی @AskWest
غرب‌ گرد
فرانتس فانون اگر زنده بود امروز چه می‌نوشت؟! کایلیا نمور، اولین #زن در قاره آفریقا و کشور الجزایر
الجزایر بی حجاب❗️ ✍ آنچه می‌خوانید بخش‌هایی از «الجزایر بی حجاب»، نوشته فرانتس فانون متفکر مشهور آفریقایی تبار است: «روش پوشاک، سننِ لباس پوشیدن و زینت ها، اساسی‌ترین و مشخص ترین شکل یک جامعه است که بلافاصله به چشم می‌خورد. ... و می‌توان مراحل عظیم و یا مناطق مختلف فرهنگی را، بر حسب روش‌های اصلی و اختصاصی مربوط به لباس مردان و زنان تقسیم بندی کرد. ... اینک خواهیم دید، مسأله چادر که یکی از عوامل و سنن و لباس ملت الجزایر است، موضوع مبارزه عظیمی قرار خواهد گرفت. در این مبارزه نیروهای اشغال‌گر، متنوع‌ترین و قوی‌ترین تدارکات خود را تجهیز خواهند کرد. ... مسئولین دولت فرانسوی در الجزایر، که مأموریت داشتند اصالت ملت را نابود سازند، … حداکثر کوشش خود را بر مسئله متمرکز کردند و آن را به منزله علامت اصالت ملی و وضع خاص زنان الجزایری تلقی کردند ... این روش تمسکی است ساده و روشن به ضرب المثلی قدیمی، که می‌گوید: ”زنان را به دست بگیر، همه چیز به دنبال آن خواهد آمد.“ ... آنگاه اداره کنندگان دستگاه استعمار می‌توانند نظریه سیاسی روشنی ابراز کنند و معتقد شوند: اگر بخواهیم به تار و پود جامعه الجزایری هجوم بریم و استعداد مقاومت او را مغلوب سازیم، باید بدواً زن‌ها را تحت تسلط خویش قرار دهیم. باید برویم زن را در پشت چادری که خود را با آن می‌پوشاند و در درون خانواده‌ها که مرد وی را مخفی می‌کند، جستجو کنیم؛ و لذا موقعیت و وضعیت زن اساس فعالیت‌ها قرار می‌گیرد … پس دفاع از زنِ تحقیر شده و مطرود شده! شروع می‌شود ... دستگاه استعماری برای این مبارزه مبالغ هنگفتی را اختصاص داده است و بعد از آن که تشخیص داد که زن، محور اصلی و نقش اساسی مبارزه است تمام کوشش وی مصروف به تسلط بر زن‌ها و کنترل آنان شد. ... هنوز امروز – سال ۱۹۵۹ - رؤیای رام کردن جامعه الجزایر به کمک ”زنان بی حجاب که شریک جرم اشغال‌گرند“ از مغز رجال سیاسی استعمار بیرون نرفته است،‌ مردان الجزایری نیز به نوبه خود، هدف انتقاد‌های دوستان اروپایی و یا به طور رسمی‌تر کارفرمایان اروپایی خویش قرار می‌گیرند! یک کارگر اروپایی نیست که ... از کارگر رفیق الجزایری خود نپرسیده باشد: ”آیا زن تو چادری‌ست؟ چرا تصمیم نمی‌گیری مثل اروپایی‌ها زندگی کنی؟ چرا زنت را به سینما، مسابقات و کافه نمی‌بری؟“ ... از آن پس این زنانِ نمونه‌ای و آزمایشی با چهره‌ای مکشوف و بدن آزاد، مانند سکه‌ای رایج در ”محیط اروپایی الجزایر“ سیر می‌کنند. در اطراف این زن، حلقه‌ای از تعلیمات نوین به وجود می‌آید و اروپایی‌ها که از این پیروزی کاملاً به هیجان آمده‌اند، از نگرانی اینکه نکند به وضع اولیه برگردند، این زن را مانند کسی که به مذهب جدیدی گرویده باشد، احاطه می‌کنند … زن الجزایری تکیه‌گاهی است برای نفوذ غربیان در جامعه بومی، هر چادری که دور انداخته می‌شود، افق جدیدی را که تا آن هنگام بر استعمارگر ممنوع بوده است، در برابر او می‌گشاید و بدن الجزایری را که عریان شده است تماماً به او نشان می‌دهد. پس از دیدن هر چهره بی‌حجاب، امیدهای حمله‌ور شدن اشغالگر، ده برابر می‌شود. هر بار که یک زن الجزایری کشف حجاب کند، با این عمل خویش در واقع وجود جامعه الجزایری را با سیستم دفاعی سست بنیاد،‌ باز و متلاشی به اشغالگر اعلام می‌دارد. هر چادری که می‌افتد، هر چهره که به نگاه جسور و ناآرام اشغالگر عرضه می‌گردد، برگردان این معناست که، ”الجزایر آغاز به انکار خویشتن کرده و هتک ناموس را از جانب اشغالگران پذیرفته است.“ با هر چادری که رها می‌شود گویی جامعه الجزایر خویشتن را به مکتب ارباب تسلیم کرده و تصمیم می‌گیرد تحت رهبری و انقیاد اشغالگر، عادات و رسوم خویش را تغییر دهد @AskWest
آیا اینک، آخرالزمان است؟ با تحولات اخیر سوریه، که مهمترین سرزمین جغرافیای آخرالزمانی است، بازار تطبیق نشانه‌ها داغ شده؛ تمایل رویکردهای واقع‌گرایانه به این است که همگان را از تطبیق نهی کنند، ‌با این استدلال که حجتی برای این تطبیق نداریم و پیش از این هم عموم تطبیق‌ها غلط از آب در آمده و این به بنیاد عقیده مهدویت آسیب می‌زند. این دغدغه درستی است. اما اگر درباره «نشانه» صحبت می‌کنیم، این نشانه نباید آنچنان مبهم باشد که بر هر واقعه‌ای امکان تطبیق پیدا کند. در این حالت از «نشانه» بودن می‌افتد و علامت هدایت به هیچ سمتی نخواهد بود و اعتقاد شیعه بر این است که اهل بیت علیهم‌السلام هم سخن لغو و بی‌فایده نگفته‌اند. طبعاً انبوه روایات آخرالزمانی با هدف ایجاد آمادگی و طلب ظهور و کمک به تشخیص صحنه غبارآلود است. یا باید انبوه روایات را کنار بگذاریم و مدام بر طبل شک و تردید نسبت به تطبیق‌ها بکوبیم که نتیجه‌اش دور انگاشتن ظهور است. و یا آنچنان که منطبق بر هدف صدور آنهاست با مواجهه‌ای علمی، مدلول آنها را به میدان بیاوریم، تا طلب ظهور منجی موعود به سردی و یأس بدل نشود. چه اینکه طبعاً یکی از غرض‌های صدور این روایات زنده و گرم نگه داشتن اصل انتظار بوده و هر حرفی که ظهور را «بعید» نشان دهد، خلاف غرض اهل بیت است: انهم یرونه بعیداً و نراه قریباً مواجهه با روایات هیجان انگیز ، «مراقبه»ای علمی و عقیدتی می‌طلبد. مراقبه‌ای که هم «نشانه» را هزل و بی فایده نکند و هم عقیده نزدیک بودن ظهور را گرم نگه دارد. فقه حدیث هم همین جا به کار می‌آید. اکنون همان لحظه‌ای است که علما باید به میدان بیایند و درباره این احادیث سخن بگویند. شاید قرن‌ها نوشتن و مباحثه در این باره بیش از همیشه برای این روزها به‌کار آید. ✍ وحید یامین پور @AskWest
آموزش و پرورش و کتب درسی منجمد❗️ آیا آموزش و پرورش از چالاکی و درایت کافی در به روز رسانی محتوای کتب درسی دانش‌آموزان بر مبنای تحولات مهمی که در سطح کشور، منطقه و جهان رخ می‌دهد برخوردار است؟ آیا آموزش و پرورش تدبیری برای پاسخگویی به شبهات بنیادین امروز دانش آموزان داشته است؟ آیا در موضوعاتی مانند حجاب، فضای مجازی، آزادی، سبک زندگی غربی، فیلم و موسيقی، مسئله فلسطین، نقش ایران در محور مقاومت، معرفی اسلام سکولار و ... افراد تصمیم‌ساز در سازمان تألیف کتب درسی از روزآمدی و درک راهبردی برای فهم این موضوعات و مواجهه با کلان طرح های جهانی برخوردار هستند؟ آیا به دروسی مانند «تفکر و سبک زندگی» یا «سواد رسانه» نگاهی راهبردی وجود دارد یا این دروس صرفاً کارکردی تزئینی دارند و حتی در بسیاری از موارد ساعات آنها به نفع دروس به اصطلاح تخصصی و کنکوری مصادره می‌شود؟ آیا بخشی در درس «تاریخ» به طوفان الاقصی یا وعده صادق اختصاص می‌یابد؟ آیا از این عملیات‌های تاریخ ساز و هویت بخش یک Reading در کتاب «انگلیسی» یا یک حِوارٌ در کتاب «عربی» آورده می‌شود؟ آیا در درس «آموزش قرآن» یا «دین و زندگی» ذیل آیه وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِین از ارتباط این آیه با انقلاب اسلامی، تشکیل جبهه مقاومت، حمایت غرورآفرین ایران اسلامی از مستضعفین عالم و حرکت به سمت ظهور مطلبی گنجانده می‌شود؟ آیا در درس «جامعه شناسی» به بی آبرو شدن علوم انسانی غربی در جنگ غزه و شکست هژمونی آمریکا اشاره‌ای می‌شود؟ آیا در درس «روان شناسی» به ریشه‌های مقاومت حیرت آور مردم غزه پرداخته می‌شود که از منظر روان شناختی چطور ممکن است یک نوجوان، یک زن یا یک مرد که تمام اعضای خانواده خود را در کمتر از چند ساعت یا چند روز از دست می‌دهد، سرپناهی برای زندگی، یا حتی آب و غذایی برای خوردن و آشامیدن ندارد، هنوز سرپا بایستد و امید خود را برای ادامه حیات حفظ کند در حالیکه انسان غربی در مواجهه با کوچکترین مشکلات به بن بست می‌رسد و آماده خودکشی است؟ آیا در درس «آمادگی دفاعی» به یکی از تاکتیکی ترین حملات دوران معاصر یعنی حمله حماس در ٧ اکتبر یا به بزرگترین حمله پهپادی و موشکی تاریخ به اسرائیل چیزی نوشته می‌شود؟ آیا در درس «اقتصاد» از تفاوت اقتصاد اسلامی با اقتصاد سوسیالیستی و اقتصاد سرمایه داریِ نئولیبرال مطلبی گنجانده می‌شود؟ آیا دربارهٔ نقشه‌های کلانِ سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ و تسلط گلوبالیست ها بر اقتصاد کل کره زمین، از جمله اقتصاد ما، مطلبی اضافه می‌شود؟ آیا اساساً عزمی برای ارائه تصویری جذاب و متناسب با فهم نسل نو از چهره‌های تمدن ساز جبهه مقاومت — مانند شهید نصرالله، شهید سلیمانی، شهید رئیسی، شهید هنیه، شهید سنوار و ... — در کتاب‌های درسی داریم؟ آیا از شهیده معصومه کرباسی که مادر پنج فرزند بود و بواسطه مجاهدت علمی خود مستقیماً به دست رژیم زن کش اسرائیل شهید شد یک «الگوی زن سوم» برای دختران مان طراحی می‌کنیم؟ آیا اساساً حجم و محتوای کتب درسی دانش آموزانِ امروز که در دوره‌ای زندگی می‌کنند که هر روزشان آبستن تحولات بزرگ داخلی و خارجی است باید مشابه یک دهه قبل باشد و از دانش آموز امروز توقع نتایج دانش آموز یک دهه پیش را داشت؟ آیا اساساً رسالت و دغدغه آموزش و پرورش و دفتر تألیف کتب درسی باید ارتقاء نمرات دانش آموزان باشد؟ آیا در کتاب‌های درسی ما حس عزت نفس ملی و افتخار به پرچم مقدس ایران اسلامی به دانش آموز امروز منتقل می‌شود؟ @AskWest
ویتکاف، یک دلال معاملات ملکی ساده یا یک سیاستمدار خطرناک که از داخل ایران یارگیری می‌کند؟ آیا حقیقت دارد که آنطور که رسانه‌ها می‌گویند آقای عراقچی یک شطرنج باز ماهر در سیاست است در حالیکه ویتکاف فقط یک دلال معاملات ملکی است که هیچ سابقه‌ای در امور سیاسی ندارد؟ با این حساب می توان نتیجه گرفت که ترامپ یک آدم ناشی و کم سابقه را برای مذاکره با ایران اعزام کرده و بنظر می‌رسد که آمریکا با ویتکاف هیچ شانسی برای رسیدن به اهداف خود در مذاکره ندارد. اما واقعیت این است که ویتکاف در ماه‌های اخیر بدون سر و صدا با چراغ سبز به برخی مراکز قدرت در لبنان، غزه و عراق و ایجاد شکاف در بین آنها به عنوان خطرناک‌تری سیاستمدار عمل نموده است. ممکن است بپرسید چگونه؟ جواب این است که ویتکاف طرح اتاق فکر رسمی ناتو در اکتبر ٢٠٢۴ دربارهٔ استراتژی آمریکا در سال‌های آینده را که حاصل دو سال کار یک گروه بزرگ از متخصصان زبده بود را تقریباً یک تنه و بدون جلب توجه در لبنان و عراق پیاده کرد. این طرح با چراغ سبز دادن به نیروهای داخلی لبنان و عراق به دنبال تقویت دولت این کشورها با هدایت آمریکا بود تا حزب الله و حشد الشعبی را در ارتش لبنان و عراق ادغام کرده و آنان را گوش به فرمان سران ارتشی قرار دهد که لزوما مسلمان، ضد آمریکا، ضد استعمار و ضد صهیونیسم نیستند. به عبارتی، رزمندگان حزب الله و حشد الشعبی به جای فرمان گرفتن از مرجع تقلید خود و فرماندهانی مانند سید حسن نصرالله و ابومهدی مهندس که فقط بر مبنای اعتقادات دینی و آرمان خود می‌جنگند بعد از این مجبور هستند تحت سلطه ژنرال هایی باشند که لزوماً تعهدی به این آرمان‌ها ندارند و می‌توانند با هر سرپیچی این رزمندگان آنها را خلع سلاح نموده و منزوی نمایند. البته امروز آمریکایی‌ها تحت رهبری تیم ویتکاف از طریق چراغ سبز به برخی نیروهای داخلی این کشورها به مرحله‌ای رسیده‌اند که دیگر به طور مستقیم از خلع سلاح حزب الله لبنان و حشدالشعبی عراق سخن گفته و به نحو جدی به دنبال اجرای آن هستند. این طرح موذیانهِ اتاق فکر ناتو به همراه طرح‌های آن برای غزه، یمن و ایران همگی به سرعت و بی سر و صدا توسط کسی که به ظاهر فقط یک دلال ساده معاملات ملکی در آمریکا است ناباورانه با نهایت موفقیت اجرا می‌شود. اینجا در حقیقت ویتکاف از خطرناک‌ترین سیاستمداران هم خطرناک‌تر عمل می‌کند بدون آنکه خودش را در مقابل مطبوعات و جهان به نمایش بگذارد. او در موضوع آتش بس غزه برای اسرائیل فرصت تنفس گرفت و در نهایت خودش و ترامپ و اسرائیل با وقاحت از کوچاندن اجباری فلسطینی‌ها از سرزمین خودشان از طریق دادن سلاح‌های بیشتر به اسرائیل و کشتار بی امان زنان و کودکان حمایت کردند. لازم به ذکر است که این دلال به ظاهر ساده معاملات ملکی بدون شلیک یک گلوله پیچیده‌ترین و خطرناک‌ترین طرح‌ها را در مورد مقاومت از طریق نفوذ به داخل کشورها پیاده کرده و امروز هم با همان صورت به ظاهر غیر حرفه ای در مقابل ایران در مذاکره ظاهر شده. متأسفانه رسانه‌های داخلی ما آگاهانه و یا ناآگاهانه در پیش چشم مردم تصویر یک دلال ساده معاملات ملکی بدون سابقه سیاسی از ویتکاف را به نمایش می‌گذارند که عملاً لزومی ندارد در مقابل عملیات پیچیده او و اربابش یعنی ترامپ هوشیاری بالایی بکارگرفته شود. همانطور که دیدیم ویتکاف با چراغ سبز به نیروهای درون لبنان و عراق این کشورها را دچار شکاف و تفرقه کرد و توانست از طریق جلب نیروهای داخلی و به دست نیروهای داخلی، مقاومت را بدون توپ و تانک در محاصره قرار دهد. حالا باید دید که او برای درهم شکستن عزت ایران به کدام نیروهای داخلی تکیه خواهد کرد. باید دید در اتاق فکر مافیاهای ثروت و قدرت داخلی که با بالا و پایین بردن عمدی دلار، آمریکا را به عنوان حلال مشکلات اقتصادی به مردم معرفی می‌کنند، اکنون با چه وعده‌ای از طرف کانال‌های غیررسمی آمریکایی خط مشی نهادهای حاکمیتی ما را به سمت اهداف ویتکاف و روبیو و تیم او سوق خواهند داد. این‌ها همه در حالی است که رسانه‌ها آگاهانه و یا ناآگاهانه گزارش می‌دهند همه چیز دارد در مذاکرات به خوبی پیش می‌رود و به نوعی می‌گویند شما ای ملت بخوابید که ما در مقابل این دلال معاملات ملکی ساده بیداریم غافل از اینکه درحالیکه مردم چندان هوشیار نیستند ای بسا ویتکاف و تیم او به شکل خطرناکی در حال یارگیری از داخل هستند تا ایران را از درون خلع سلاح کرده و از درون لبنان، لیبی، سوریه، و ای بسا شوروی دیگری را رقم بزنند. بخاطر بیاوریم که رهبری فرمودند از بیرون نمی‌توانند کاری بکنند و اگر خطری باشد از داخل است. @AskWest
غرب‌ گرد
🇯🇴 نسبت ما و اسرائیل در #آخرالزمان از زبان مرحوم آیت الله حائری شیرازی #فلسطین #ظهور @AskWest
سرنوشت انقلاب را برایتان بگویم ... در آینده ایران و اسرائیل، تقابل مستقیم خواهند داشت. 🔻 سخنرانی آیت الله حائری شیرازی در جمع سپاه استان اصفهان | سال ١٣۶۵ امروز در عالم دو ولایت مطرح است: «ولایت اهل‌بیت (ع) نسبت به مسلمانان خالص» و «ولایت یهود برای مسلمانان ناخالص». هر دوی این ولایت‌ها در حال رشد هستند و باید هم رشد کنند. ببینید چه می‌خواهم بگویم! در این‌طرف، ولایت امام دارد سر بلند می‌کند. در آن‌طرف هم ولایت اسرائیل دارد سر بلند می‌کند. در این وسط، کسانی هستند که باید یا جذب این بشوند یا جذب آن بشوند. اگر هنوز جذب نشده‌اند، به‌خاطر این است که این دو ولایت هنوز به‌اندازۀ کافی به رشد نهایی خودشان نرسیده‌اند. اسرائیل هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است. نهضت امام هم هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است. کسانی که با امام مخالفت می‌کنند، اینها می‌مانند تا اینکه بالاخره از زیر پرچم اسرائیل سر دربیاورند! چون در عالم، دو ولایت بیشتر نخواهد بود. منتها این دو ولایت، هنوز به حد کافی بزرگ نشده‌اند. در آینده، وقتی این دو کاملاً رشد بکنند، با یکدیگر رودررو خواهند شد؛ یعنی دیگر هیچ مملکتی، بین [نهضت] امام و اسرائیل واسطه و فاصله نخواهد بود. الان سوریه و لبنان واسطه هستند. در آینده، حکومت اسلامی و اسرائیل [مستقیماً] با هم اصطکاک پیدا خواهند کرد؛ یعنی ولایت اهل‌بیت (ع) یک طرف، یهود هم یک طرف! تمام کسانی که نمی‌توانند زیر بار یهود بروند، می‌بینند که چاره‌ای جز قبول ولایت اهل‌بیت (ع) ندارند. آن‌وقت، اهل‌بیت (ع) رشد می‌کنند. در این وضعیت است که تمام جوامع، جز یهودی‌صفتان، سراغ امام زمان (ع) می‌آیند و این مقدمۀ ظهور امام زمان(ع) خواهد شد. شما می‌پرسید: «چرا یهود، قطب مقابل ولایت اهل‌بیت(ع) است؟» در روایت داریم کسانی که با اهل‌بیت (ع) مخالفت کنند و بغض ایشان را داشته باشند، یهود این امت‌اند. زینب کبری(ع) در همین ایام محرم و صفر، در کوفه صحبت کرد. حضرت به اهل کوفه گفت: «ضربت علیکم الذلة و المسکنة!» یعنی همان‌چیزی را که قرآن به یهود نسبت داده، حضرت خطاب به کوفیان می‌گوید! اینجا مقصود از کوفیان، تنها اهل کوفه نیست. کوفه در آن روز، نمونه‌ای بوده برای تمام کسانی که امام حسین (ع) را ترک کردند. قرآن به یهود گفت: ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ و زینب کبری هم خطاب به کسانی که امام حسین (ع) را تنها گذاشتند، چنین گفت. امروزه هم ولایت فقیه همان تجلی ولایت اهل‌بیت (ع) است؛ آنهایی که ولایت فقیه را نپذیرفتند، ولایتشان به ولایت یهود منتهی خواهد شد! سرنوشت این انقلاب را برایتان گفتم تا اگر سختی‌ها و فشارهایی پیش آمد، بدانید کسی که بناست در صف اهل‌بیت (ع) باشد را تحت فشار قرار می‌دهند. این شخص اگر به درد اهل‌بیت (ع) نخورد، به صف دشمنان ایشان ملحق خواهد شد. در مقابل هم، بسیاری افراد از صف دشمنان بیرون می‌آیند و به صف شما می‌پیوندند. بدانید که صف انقلاب، این است و این مشکلات را دارد تا زمانی که جلوه پیدا بکند. @AskWest
خشونت و جنگ به مثابه طبیعت تاریخ غرب «گفته می‌شود که عصر روشنگری و دوران خردورزی شاهد بلوغی در اروپا بود که جای افکار استبدادی را به مفاهیمی همچون حقوق و آزادی و اختیار داد. اما در واقع نسبت دیرینهٔ اروپا با خشونت و نظامی‌گری بود که پس از اکتشافات بزرگ کریستف کلمب و واسکودوگاما اروپا را در کانون جهان قرار داد. از سده‌ها پیش‌تر رقابت شدیدی بین دولت‌های اروپایی وجود داشت که اغلب به خصومت آشکار و جنگ می‌‌انجامید اما یک نتیجهٔ آن هم پیشرفت در فناوری نظامی بود. جنگ‌افزارهای جدید می‌ساختند و می‌شناساندند و پس از آن‌که در میدان نبرد می‌آزمودند رفع عیب می‌کردند. فرماندهان در جنگ‌ها تاکتیک‌ها را به کار می‌بستند و بهبود می‌بخشیدند. مفهوم خشونت نیز نهادینه شد: هنرها و ادبیات اروپایی از دیرباز به ستایش شهسوار سلحشور و استفادهٔ منصفانهٔ وی از زور پرداخته بودند؛ همچون مظهر عشق و ایمان و عدل و انصاف. از جنگ و خشونت و خونریزی مادامی که عادلانه به شمار می‌رفت تجلیل می‌شد. شاید یکی از علل آن‌که دین اهمیت یافت همین بود: برای جنگ توجیهی بهتر از این وجود نداشت که در دفاع از خداوند است. دینداری و توسعه طلبی از آغاز در هم تنیده بودند. در واقع توصیف غرب با صفاتی از این دست که پرخاشگر و بی‌ثبات‌تر و آشتی‌ستیزتر از دیگر نقاط جهان است اکنون درست نشان می‌داد. فاتحان کم‌شمار قارهٔ آمریکا با سلاح‌های دقیق‌تر و کاراترشان بر جمعیت‌های بسیار پرشمارتر چیره می‌شدند؛ جمعیت‌هایی که جز در زمینهٔ سلاح، جوامع پیشرفته و پیچیده‌ای بودند. اینان وحشیانی نبودند که فاتحان اروپایی توصیف می‌کردند. برعکس در قیاس با جوامع طبقاتی اروپا، آن‌ها جوامع آگاهی به نظر می‌رسیدند. اگرچه اروپاییان پنداشته بودند جوامعی بدوی را یافته‌اند و از این رو می‌توانند بر آن‌ها چیره شوند، حقیقت این است که پیشرفت‌های بی‌وقفهٔ غرب در جنگاوری و فنون جنگی بود که زمینه پیروزی‌اش را فراهم آورد. یکی از علل توفیق اروپا در غلبه بر آفریقا و آسیا و آمریکا قرن‌ها تجربه‌اش در ساخت استحکامات رخنه‌ناپذیر بود. جوامع اروپایی از سده‌های میانه تجربه‌ی دژسازی داشتند و هزاران از آن‌ها در سراسر قاره ساخته بودند. غرض از آن‌ها البته ایستادگی در برابر یورش‌های مصرانه و سنگین بود و تعداد فوق‌العادهٔ آن‌ها از وحشت و حملات مکرر گواهی می‌داد. اروپاییان در دژسازی و دژکوبی در جهان پیشتاز بودند. اصرار آنان بر ساخت محوطه‌های عظیمی که از داخل قابل دفاع بودند محلی‌ها را متعجب می‌کرد. نواب بنگال در دههٔ ۱۷۰۰ گفته بود هیچ تاجر دیگری در گذشته قلعه نساخته بود؛ برای اروپایی‌ها چرا این قدر مهم است؟ اگرچه اروپا عصر طلایی باشکوهی را از سر گذراند و هنر و ادب بالنده‌ای پدید آورد و جهش‌های علمی چشمگیری انجام داد اما خود با خشونت شکل گرفت. سده‌های پس از ظهور اروپا به عنوان قدرت جهانی با روند بی‌وقفه طمع ورزی و الحاق طلبی همراه بود. سال ۱۵۰۰ اروپا حدود ۵۰۰ واحد سیاسی داشت؛ سال ۱۹۰۰ تعداد آن‌ها به ۲۵ رسیده بود. قوی‌ها ضعیف‌ها را خورده بودند. همچشمی و کشمکش نظامی در اروپا همه‌گیر بود. مبارزه برای تسلط بر همسایگان و رقیبان زمینه‌ساز پیشرفت در اسلحه‌سازی ماشینی‌سازی و لشکرآرایی شد که نهایتاً میدان‌های نبرد را گسترش داد و شمار کشتگان را از صدها به میلیون‌ها تن رساند. بی‌سبب نبود که جنگ‌های جهانی در اروپا آغاز شد؛ این‌ها فصل‌های تازهٔ داستان طولانی قساوت و خشونت بودند. اگرچه اکنون کسانی مانند گالیله و نیوتون و اُیلر دانشمندان نام‌آشنایی برای نسل‌هایی از دانش آموزان‌اند، نباید از یاد برد که پاره‌ای از مهم‌ترین دستاوردهای ایشان محاسبهٔ مسیر پرتابه‌ها و فهم علل انحراف آن‌ها برای افزایش دقت توپ‌ها بود. این دانشمندان نامدار در ساخت جنگ‌افزارهای قوی‌تر و مطمئن‌تر نقش داشتند. پیشرفت‌های فناوری نظامی با عصر روشنگری هم بستر بود. البته پرخاشگری در جوامع دیگر نیز وجود داشت. نمونه‌های فراوان در قاره‌های دیگر نیز نشان می‌داد که کشورگشایی همواره با مرگ و ویرانی در مقیاس وسیع همراه بود. اما دوره‌های الحاق‌طلبی انفجاری در آسیا و شمال آفریقا چنان‌که در نخستین دهه‌های گسترش اسلام یا در دوران فتوحات مغولان رخ داد، دوره‌های طولانی صلح و ثبات و رفاه در پی داشت. در اروپا بسامد و ضرباهنگ جنگ‌ها با نقاط دیگر جهان متفاوت بود: هنوز جنگی ادامه داشت که جنگ دیگری آغاز می‌شد. رقابت‌ها وحشیانه و بی‌رحمانه بود. از این نظر، آثار زاینده‌ای مانند لِویاتان تامس هابز متون دوران‌سازی بودند که ظهور غرب را توضیح می‌دادند. تنها یک نویسندهٔ اروپایی می‌توانست نتیجه بگیرد که حالت طبیعی انسان خشونت است و تنها یک نویسندهٔ اروپایی می‌توانست این سخن‌اش درست باشد.» ✍ پیتر فرانکوپن، راه‌های ابریشم؛ تاریخ جهان از دیدگاهی نو، ٢٣٠-٢٢٧ @AskWest