#خلبانشهیدعباسبابایی💚:)
از شهید بابایی پرسیدند :
عباس چه خبر ؟! چیکار میکنی؟!
گفت :
به نگهبانی دل مشغولیم تا کسی
جز خدا وارد نشود ..🌱
[[۱۵مردادماهسالروزشهادتعباسبابایی]]
خاطره صدیقه حکمت(همسرشهید بابایی)
قهر بودیم، درحال نماز خوندن بود📿
نمازش که تموم شد، هنوز پشت به اون نشسته بودم
کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن📒
ولی من باز باهاش قهر بودم
کتابو گذاشت کناربهم نگاه کرد و گفت:
غزل تمام نمازش تمام دنیا،مات
سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد
باز هم بهش نگاه نکردم
اینبار پرسید: عاشقمی؟🙆🏻♂
سکوت کردم
گفت :
عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند :)
دوباره با لبخند پرسید: عاشقمــــــی مگه نه؟
گفتم: نـــــــه!
گفت:
لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری♥️❤️
زدم زیر خنده و روبروش نشستم😂🙂
دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم :
خدارو شکر که هستی
به روایت همسر شهید
#شهید_بابایی♥️
هدایت شده از نشاطستان هفت آسمان
روستاهای اطراف اصفهان که می رفتیم، آنها ناخواسته مشکلات شان را هم مطرح می کردند.
در یک روستایی متوجه شدیم منبع آب آشامیدنی، استحمام و غسل میت شان یک جا بود. هر طور بود آب لوله کشی برای شان فراهم کرد. مردم اسم آنجا را گذاشته بودند عباس آباد. تا زمانی که اسمش را عوض نکردند، عباس دیگر آنجا نرفت.
آسمان؛ بابائی به روایت هسر شهید، نویسنده: علی مرج، ناشر: روایت فتح، تاریخ چاپ: ۱۳۹۱- سیزدهم؛ صفحات ۳۴-۳۳٫
امروز سالروز تولدشون هست...
#شهید_بابایی
https://eitaa.com/asemanpahpad