eitaa logo
اسناد المصائب
3.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
312 ویدیو
42 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام رضا(علیه السلام) : «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا يَوْمَ القِيَامَةِ» 📚أمالی شیخ صدوق، ص۷۳ ✍ارائه ی مصائب و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚کانال تاریخ اسلام : @TarikhEslam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَی بُرَیرِ بنِ الخُضَیرِ الهَمْدَانِیِّ وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔶🔸 ✅بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانی مِشْرَقی، شاخه‌ای از قبیله هَمْدانِ یمن بود و از خاندان بنی مِشرق از قبیله هَمْدانِ و ساکن کوفه بود. طبری از او با لقب «سَیّدُالقُّرَّاء» یاد می کند.(۱) بُرَیر بن خُضَیر، مردی زاهد و عابد و از بزرگان و قاریان مسجد کوفه و مفسری پرهیزگار و از بزرگان و اشراف ساکن شهر کوفه به شمار می‌ آمد. بُریر وقتی خبر حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه آگاه شد، از کوفه به سوی مکّه حرکت کرد تا این که سرانجام موفق شد در مکه به جمع اصحاب و یاران امام(ع) بپیوندد و ایشان را از مکه تا کربلا همراهی نماید. پس از ورود کاروان امام حسین(ع) و یارانش به کربلا در دومین روز از ماه محرم الحرام سال شصت هجری، آن حضرت(ع) خطبه‌ای ایراد فرمودند. پس از ایراد این خطبه، یاران امام(ع) به پا خاستند و هر یک از آنان سخنانی را به زبان راندند و با مولای خویش تجدید بیعت کردند. از جمله کسانی که پس از سخنان امام حسین(ع) به پا خاست و سخنانی را ایراد نمود، بریر بود. بریر پس از زهیر از جای برخاست و خطاب به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) گفت : 📋《وَاللّه ِيَابنَ رَسولِ اللّه(ص)! لَقَد مَنَّ اللّه ُبِكَ عَلَينا أن نُقاتِلَ بَينَ يَدَيكَ، فَتُقَطَّعُ فيكَ أعضاؤُنا ثُمَّ يَكونُ جَدُّكَ شَفيعَنا يَومَ القِيامَةِ 》 ♦️ای پسر رسول خدا(ص)! خداوند به واسطه وجود شریفتان بر ما منت نهاده است، بدرستی که ما در رکاب شما نبرد می‌کنیم، تا آن‌جا که در راه [دفاع از] شما اعضای بدنمان تکه تکه شود. پس جد شما [بواسطه این عمل] در روز قیامت شفیع ما خواهد شد.‌(۲) در شب عاشورا نیز پس از سخنان امام حسین(ع) هر یک از یاران برخاستند و بر حمایت از امام حسین(ع) تأکید کردند و با امام(ع) خویش تجدید پیمان نمودند. پس از پایان جلسه، بریر از حضرت(ع) اجازه خواست تا برود و عمر بن سعد را موعظه کند، امام حسین(ع) نیز پذیرفت و بریر نزد عمر بن سعد رفت. ابن اعثم در این باره می نویسد : امام حسين(ع) بُرَير را به سوى عمر بن سعد فرستاد. بُرَير به عمر بن سعد گفت : 📋《يَا عُمَرَ بنَ سَعدٍ! أ تَترُكُ أهلَ بَيتِ النُّبُوَّةِ يَمُوتُونَ عَطَشَاً وَ حُلتَ بَينَهُم وبَينَ الفُراتِ أَن يَشرَبُوهُ وَ تَزعُمُ أنَّكَ تَعرِفُ اللّه وَ رَسُولَهُ؟!!》 ♦️اى عَمر! آيا مى گذارى كه خاندان نبوّت، از تشنگى جان بدهند و مانعِ آنان مى شوى كه از آب فرات بنوشند و ادّعاى شناختن خدا و پيامبرش را مى كنى؟ عمر بن سعد ساعتى به زمين، چشم دوخت، سپس، سرش را بلند كرد و گفت : 📋《إنّي وَاللّه ِأعلَمُهُ يَا بُرَيرُ عِلمَاً يَقِينَاً أنَّ كُلَّ مَن قَاتَلَهُم وَ غَصَبَهُم عَلَى حُقُوقِهِم فِي النَّارِ لَا مَحَالَةَ، وَلكِن وَيحَكَ يَا بُرَيرُ! أتُشِيرُ عَلَيَّ أَن أَترُكَ وِلَايَةَ الرَّيِّ فَتَصِيرَ لِغَيرِي؟ ما أجِدُ نَفسي تُجيبُني إلى ذلِكَ أبَداً [مُلكُ الرَّيِّ قُرَّةُ عَينِي!]》 ♦️به خدا سوگند! من اين را به يقين مى دانم كه هر كس با آنان بستيزد و حقّشان را غصب كند، ناگزير در دوزخ خواهد بود. امّا واى بر تو اى بُرَير! آيا نظرت اين است كه فرماندارى رى را رها كنم تا به كسى جز من برسد؟! در خود نمى بينم كه بتوانم از اين مُلك، در گذرم! [مُلک ری نور چشم من است.] بُرَير بن حُضَير، به سوى امام حسين(ع) بازگشت و گفت : 📋《يَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّه(ص)!إنَّ عُمَرَ بنَ سَعدٍ قَد رَضِيَ أن يَقتُلَكَ بِمُلكِ الرَّيِّ!》 ♦️اى فرزند پيامبر خدا(ص)! عمر بن سعد، راضى شده كه در برابر فرمانروايى رى، تو را بكُشد.(۳)(۴) در روز عاشورا امام حسین(ع) از بریر بن خضیر خواست تا با سپاه دشمن سخن بگوید و آنان را نصیحت کند‌. بریر نیز در مقابل سپاه دشمن قرار گرفت و گفت : 📋《يَا قَوْمِ! اِتَّقُوا اَللَّهَ فَإِنَّ ثَقَلَ مُحَمَّدٍ(ص) قَدْ أَصْبَحَ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ هَؤُلاَءِ ذُرِّيَّتُهُ وَ عِتْرَتُهُ وَ بَنَاتُهُ وَ حَرَمُهُ فَهَاتُوا مَا عِنْدَكُمْ وَ مَا اَلَّذِي تُرِيدُونَ أَنْ تَصْنَعُوهُ بِهِمْ؟》 ♦️ای سپاهیان! اینک بار گران محمد(ص) بر دوش شما قرار گرفته، در حالی که این‌ها فرزندان، خاندان، حرم و دختران او هستند، پس بگویید قصد دارید با آن‌ها چه کنید؟‌ آنان گفتند : 📋《نُرِيدُ أَنْ نُمَكِّنَ مِنْهُمُ اَلْأَمِيرَ اِبْنَ زِيَادٍ فَيَرَى رَأْيَهُ فِيهِمْ》 ♦️می‌خواهیم امیر، عبیدالله بن زیاد، بر حسین(ع) و خاندانش تسلط یابد و هرچه او خواست انجام شود. @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
بریر در پاسخ گفت : 📋《أَ فَلاَ تَقْبَلُونَ مِنْهُمْ أَنْ يَرْجِعُوا إِلَى اَلْمَكَانِ اَلَّذِي جَاءُوا مِنْهُ وَيْلَكُمْ يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ! أَ نَسِيتُمْ كُتُبَكُمْ وَ عُهُودَكُمُ اَلَّتِي أَعْطَيْتُمُوهَا وَ أَشْهَدْتُمُ اَللَّهَ عَلَيْهَا؟ يَا وَيْلَكُمْ أَ دَعَوْتُمْ أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ وَ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ دُونَهُمْ حَتَّى إِذَا أَتَوْكُمْ أَسْلَمْتُمُوهُمْ إِلَى اِبْنِ زِيَادٍ وَ حَلَّأْتُمُوهُمْ عَنْ مَاءِ اَلْفُرَاتِ؟ بِئْسَ مَا خَلَّفْتُمْ نَبِيَّكُمْ فِي ذُرِّيَّتِهِ مَا لَكُمْ لاَ سَقَاكُمُ اَللَّهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَبِئْسَ اَلْقَوْمُ أَنْتُمْ》 ♦️آیا نمی‌ پذیرید که حسین(ع) و خاندانش به محلی که از آن جا آمده‌اند باز گردند؟ وای بر شما اهل کوفه! آیا نامه‌هایی را که روانه کردید و عهد و پیمان هایی که بستید و خدا را شاهد گرفتید، فراموش کرده‌اید؟ وای بر شما، آیا اهل بیت پیامبرتان را دعوت کرده‌اید، در حالی که می‌ پنداشتید جان‌تان را بهر آن‌ها خواهید داد؛ ولی هنگامی که آن‌ها رو به شما آوردند، آن‌ها را تسلیم ابن زیاد ساختید و از آب فرات منعشان کردید؟ با فرزندان پیامبرتان پس از او چه بد برخورد کردید. شما را چه شده است؟‌ خدا در قیامت شما را سیراب نگرداند، شما بد امتی هستید. از میان لشکر دشمن کسانی گفتند : 📋《يَا هَذَا! مَا نَدْرِي مَا تَقُولُ؟》 ♦️ای فلان! ما نمی‌فهمیم تو چه می‌گویی؟ بریر نیز گفت : 📋《اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي زَادَنِي فِيكُمْ بَصِيرَةً اَللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ فِعَالِ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمِ اَللَّهُمَّ أَلْقِ بَأْسَهُمْ بَيْنَهُمْ حَتَّى يَلْقَوْكَ وَ أَنْتَ عَلَيْهِمْ غَضْبَانُ》 ♦️سپاس خدای را که بینش مرا بیش از شما قرار داد. پروردگارا! من از رفتار این قوم بیزارم، تو خود تیرهایی در بین آن‌ها بیفکن که تو را در حالی که تو از آن‌ها غضبناک باشی، ملاقات کنند. سپس سپاه عمر بن سعد بریر را تیر باران کردند و او مجبور به عقب نشینی شد.(۵) ابن نما حلی در مورد جنگ بریر در کربلا می نویسد : 📋《خَرَجَ بُرَيرُ بنُ خُضَيرٍ وَ كَانَ زَاهِداً عَابِداً فَخَرَجَ إلَيهِ يَزيدُ بنُ مَعقِلٍ وَاتَّفَقَا عَلَى المُباهَلَةِ إلَى اللّه ِفِي أَن يَقتُلَ المُحِقُّ مِنهُمَا المُبطِلَ، فَتَلاقَيا فَقَتَلَهُ بُرَيرٌ وَ لَم يَزَل يُقاتِلُ حَتَّى قُتِلَ رِضوانُ اللّه ِعَلَيهِ》 ♦️بُرَير بن خُضَير كه زاهد و عابد بود به ميدان آمد. يزيد بن مَعقِل، به سوى او بيرون آمد و با هم، قرار مُباهِله گذاشتند و از خدا خواستند كه هر كه بر حق است، آن را كه بر باطل است، بكُشد. آن گاه، با هم جنگيدند و بُرَير، او را كُشت و سپس، پيوسته جنگيد تا به شهادت رسيد. خداوند، از او خشنود باد!(۶) ابن شهر آشوب می نویسد : بریر هنگام جنگ در روز عاشورا، این گونه رجز می خواند : 📋《أَنَا بُرَيْرٌ وَ أَبِي خُضَيْرٌ لَيْثٌ يَرُوعُ اَلْأُسْدَ عِنْدَ اَلزَّئْرِ يَعْرِفُ فِينَا اَلْخَيْرَ أَهْلُ اَلْخَيْرِ أَضْرِبُكُمْ وَ لاَ أَرَى مِنْ ضَيْرٍ كَذَلِكَ فَعَلَ اَلْخَيْرُ فِي بُرَيْرٍ》 ♦️من بریر، فرزند خضیرم. شیر به هنگام غرش از کسی نمی‌ترسد. اهل خیر از خیرخواهی ما آگاهند. من شما را می‌زنم و از این کار زیان نمی‌بینم. این کار آزاد مردان است که از بریر سر می‌ زند.(۷) ابن اعثم می نویسد : بریر به میدان رفت و جنگید و پس از به هلاکت رساندن سی نفر از دشمنان به دست بجیر بن اوس ضبی به شهادت رسید.(۸) در زیارت اربعین و زیارت شهداء اینگونه به بریر سلام داده شده است : «السَّلَامُ عَلَی بُرَیرِ بنِ الخُضَیرِ الهَمْدَانِیِّ»(۹) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند این راه عشق، پیچ و خمش فرق می‌کند اینجا گدا همیشه طلبکار می‌شود اینجا که آمدی کرمش فرق می‌کند شاعر شدم برای سرودن برایشان این خانواده، محتشمش فرق می‌کند صد مرده زنده می‌شود از ذکر یا حسین عیسای خانواده دمش فرق می‌کند از نوع ویژگی دعا زیر قبه‌اش معلوم می‌شود حرمش فرق می‌کند تنها نه اینکه جنس غمش، جنس ماتمش حتی سیاهی علمش فرق می‌کند با پای نیزه روی زمین راه می‌رود خورشید کاروان، قدمش فرق می‌کند من از «حسینُ منّی» پیغمبر خدا فهمیده‌ام حسین همه‌اش فرق می‌کند 👤زمانیان 📚منابع : ۱)تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۳۳ ۲)اللهوف ابن طاووس، ص۱۳۸ ۳)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۹۶ ۴)مقتل الحسين(ع) خوارزمى، ج۱، ص۲۴۸ ۵)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۱ ۶)مثير الأحزان ابن نما حلی، ص۶۱ ۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۹۹   ۸)الفتوح ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۱۰۲ ۹)بحارالانوار مجلسی، ج۹۸، ص۳۴۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا قَیسَ بنَ مُسَهَّر الصَیدَاوِی اَلاَسَدِی وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔶🔸 ✅هنگامی که امام حسین(ع) در مکه حضور داشت، کوفیان به ایشان نامه نوشتند، وحمایت و آمادگی خود را اعلام کردند. به نقل ابن طاووس، تعداد نامه ها به ۱۲ هزار رسید.(۱) که البته امام حسین(ع) به نامه‌ها بسنده نکردند و این در حالی بود که حتی امضای شیعیان برجسته‌ای مانند؛ سلیمان بن صرد یا حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و رفاعة بن شداد پای نامه‌ها بود. سرانجام امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را در ۱۵ رمضان، به کوفه فرستادند، تا به امام(ع) گزارش کند، که اگر کوفیان همان‌گونه هستند که در نامه‌هایشان نوشته‌اند، امام حسین(ع) راهی کوفه شود. نامه های کوفیان به امام حسین(ع) توسط قیس بن مسهر و تنی دیگر از کوفیان، به دست حضرت(ع) می رسید. نام قیس در کنار مسلم بن عقیل به عنوان فرستاده و پیک امام حسین(ع) مشهور شد. قیس از قبیله بنی اسد بود و به همین جهت در بعضی از منابع، او را جزء شهدای بنی اسد به شمار آورده اند. قیس با مسلم در سفر مکه به کوفه و رساندن نامه مسلم به امام حسین(ع) در جریان بیعت کوفیان نقش داشت. شیخ مفید می نویسد : 📋《دَعَا اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) فَسَرَّحَهُ مَعَ قَيْسِ بْنِ مُسْهِرٍ اَلصَّيْدَاوِيِّ..》 ♦️امام حسین(ع) مسلم بن عقیل را فراخواند و او را به همراه قیس بن مسهر صیداوی به کوفه فرستاد.(۲) و همچنین؛ 📋《..اِذَا بَلَغَ اَلْحُسَيْنُ(ع) اَلْحَاجِرَ مِنْ بَطْنِ اَلرُّمَّةِ بَعَثَ قَيْسَ بْنَ مُسْهِرٍ اَلصَّيْدَاوِيَّ إلَى أهلِ الكُوفَةِ》 ♦️امام حسین(ع) در محلی به نام حاجز برای کوفیان نامه نوشت و آن نامه را قیس بن مسهر صیداوی به کوفه برد.(۳) که این اعزام قیس بعد از شهادت مسلم بن عقیل بود. در طول مسیر، هنگامی‌ که قیس به قادسیه رسید، حصین بن نمیر او را دستگیر نمود. قیس قبل از دستگیری؛ نامه‌ای که به همراه داشت را پاره کرد تا به دست دشمن نیافتد. حُصَین، قیس را پیش ابن زیاد فرستاد تا ابن زیاد درباره او تصمیم‌ گیری کند. پس از آن‌ که قیس را نزد ابن زیاد به دار الاماره بردند، مناظره‌ای بین آن‌دو صورت گرفت. ابن زیاد گفت : تو کیستی؟ قیس گفت : گفت : مردی‌ام از شیعیان علی(ع) و پسرش! ابن زیاد گفت : چرا نامه را پاره کردی؟ قیس گفت : برای آنکه تو ندانی در آن چه نوشته است. ابن زیاد گفت : از جانب که بود و سوی که نوشته؟ قیس گفت : از جانب امام حسین(ع) به گروهی از مردم کوفه که نام ایشان را نمی‌دانم. ابن زیاد خشمگین شد و گفت : 📋《وَ اللّهِ لَا تُفَارِقنِي حَتَّى تُخبِرنِي بِأَسمَاءِ هَؤلاءِ القَومِ أَو تَصعَدُ المِنبِرَ فَتَلعَنُ الحُسَينَ بنَ عَلِي(ع) وَ أَبَاهُ وَ أَخَاهُ وَ إِلَّا قَطَعتُكَ إربَاً إربَاً》 ♦️به خدا قسم! از من جدا نشوی تا نام آنان را به من بگویی یا بالای منبر روی و حسین بن علی(ع) و پدرش و برادرش را لعن کنی وگرنه تو را قطعه قطعه می‌کنم. قیس گفت : نام آن گروه را نمی‌گویم اما لعن را می‌کنم. به دستور ابن زیاد، قیس به بالای منبر رفت تا امام علی(ع) و دو فرزندش را لعن کند.(۴) شیخ مفید می نویسد : 📋《فَصَعِدَ قَيْسٌ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ : أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ هَذَا اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ(ع) خَيْرُ خَلْقِ اَللَّهِ اِبْنُ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ أَنَا رَسُولُهُ إِلَيْكُمْ فَأَجِيبُوهُ! ثُمَّ لَعَنَ عُبَيْدَ اَللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ أَبَاهُ وَ اِسْتَغْفَرَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ صَلَّى عَلَيْهِ》 ♦️او وقتی بر فراز منبر رفت ابتدا خدا را سپاس گفته و ستایش کرد. سپس درود بر حضرت رسول اکرم(ص) فرستاد و امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را فراوان مدح نموده و بر آنان رحمت فرستاد. او در ادامه، عبیدالله بن زیاد و پدرش و ستمکاران بنی امیه را از اول تا آخر لعن و نفرین کرد. آنگاه گفت : ای مردم! من فرستاده حسین(ع) به سوی شمایم و در فلان موضع از او جدا شدم، به سوی او بروید. پس؛ 📋《[فَأُخبِرَ ابنُ زِيَادِِ بِذَلِكَ] وفَأَمَرَ عُبَيْدُ اَللَّهِ أَنْ يُرْمَى بِهِ مِنْ فَوْقِ اَلْقَصْرِ فَرَمَوْا بِهِ فَتَقَطَّعَ [فَمَاتَ]》 ♦️ابن زیاد از افشاگری‌ های قیس مطلع شد و دستور داد او را از بالای بام قصر پایین انداخته و به شهادت رساندند و سپس بدن وی را قطعه قطعه کردند.(۵) @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
در گزارش شیخ مفید آمده است : 📋《أَنَّهُ وَقَعَ إِلَى اَلْأَرْضِ مَكْتُوفاً فَتَكَسَّرَتْ عِظَامُهُ وَ بَقِيَ بِهِ رَمَقٌ فَجَاءَ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ اَلْمَلِكِ بْنُ عُمَيْرٍ اَللَّخْمِيُّ فَذَبَحَهُ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ وَ عِيبَ عَلَيْهِ! فَقَالَ : أَرَدْتُ أَنْ أُرِيحَهُ!》 ♦️قیس را دست بسته به زمین افکندند استخوانهایش شکست و هنوز رمقی مانده بود که مردی به نام عبد الملک بن عمیر لخمی، سر وی را برید. حاضران وی را نکوهش کردند که چرا چنین کردی؟ در جواب گفت : می‌خواستم راحتش کنم!(۶) طبق بعضی از گزارش‌ها، خبر شهادت قیس در منزل عذیب الهجانات به امام حسین(ع) رسید. هنگامی‌که خبر شهادت قیس توسط طرماح بن عدی به امام رسید اشک در چشمانش جاری شد و فرمود : 📋《...فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا》 ♦️برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در [همين‌] انتظارند و [هرگز عقيده خود را] تبديل نكردند.(الأحزاب۲۳) بار خدایا، برای ما و آنها بهشت مقرّر فرما و میان ما و آنها در قرارگاه رحمتت و ذخیره‌گاه نهان ثوابت فراهم آور.(۷) كميت اسدی در بتی از شعر خود از قیس با نام شیخ صیداء نام می برد : 📋《وَ شَيْخِ بَنِي الصَّيْدَاءَ قَدْ فَاظَ قَبلَهُمْ..》 ♦️بزرگ قبيله صيداء قبل از آنان به شهادت رسيد.(۸) در فرازی از زیارت الشهداء به قیس بن مسهر اینگونه سلام داده شده است. 📋《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا قَیسَ بنَ مُسَهَّر الصَیدَاوِی》(۹) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : می‌آیم از رهی که خطرها در او گم است  از هفت منزلی که سفرها در او گم است  از لابه‌لای آتش و خون جمع کرده‌ام  اوراق مقتلی که خبرها در او گم است  دردی کشیده‌ام که دلم داغدار اوست  داغی چشیده‌ام که جگرها در او گم است  با تشنگان چشمه‌ی «أحلی‌ من‌ العسل» نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است  این سرخی غروب که هم‌رنگ آتش است  توفان کربلاست که سرها در او گم است  👤قزوه 📚منابع : ۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۳۵ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۳۹ ۳)تاريخ طبری، ج۴، ص۲۹۷ ۴)اللهوف ابن طاووس، ص۶۶ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۶ ۶)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۱ ۷)موسوعة التاریخ الإسلامی، غروی، ج۶، ص۱۲۴ ۸)نفس المهموم محدث قمی، ص۵۶۷ ۹)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا