eitaa logo
اخبار تحصن آتش به اختیار🇮🇷قم🇵🇸
2هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
8.3هزار ویدیو
73 فایل
پیامبراعظم"صلی‌الله‌علیه‌وآله‌" لاتَکرَهُو االفِتنَة فِی آخِرالزَّمانِ، فَاِنَّها تُبیر المُنافِقین ازفتنه‌وآزمایش‌درآخرالزمان‌نگران‌نباشید؛ چراکه‌موجب‌نابودی‌منافقان‌میشود! ارتباط‌باما: @khademalzahra14130
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 نکات قابل توجه در خصوص 🔹۱- از سال گذشته گزارش های متعددی از برخی ناهنجاریها و عدم توجه به تذکرات مردمی دریافت گردید. 🔹۲- در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۱ بصورت رسمی تذکرات لازم به مالک و مدیر مجتمع ابلاغ شد. 🔹۳- در تیرماه ۱۴۰۱ طی جلسه حضوری مشترک راهکارهای اجرایی برای بر طرف شدن ناهنجاریها به مدیر مجتمع ارائه گردید. 🔹۴- با در خواست مدیر مجتمع مبنی بر مهلت سه هفته ای جهت اصلاح وضعیت موافقت گردید. 🔹۵- پس از چهار هفته (یک هفته بیشتر از مهلت در خواستی) طی بازدید میدانی تغییر قابل توجهی احساس نشد. 🔹۶- در جلسه دوم با حضور مدیر مجتمع و مسئول حراست مجتمع مجددا ضمن ارائه پیشنهاد اجرایی مهلت مجدد جهت اصلاح امور داده شد. 🔹۷- طی بازرسی های مجدد در شهریور ۱۴۰۱ هیچگونه تغییر قابل توجهی مشاهده نشد. 🔹۸- طی مکاتبه رسمی ناهنجاریهای موجود یادآوری و تا مهرماه ۱۴۰۱ مهلت نهایی مقرر گردید. 🔹۹- متاسفانه بازهم اقدام قابل توجهی از طرف مدیریت مجتمع ملاحظه نگردید. 🔹۱۰- آخرین اخطار در آذر ۱۴۰۱ به مدیر مجتمع ابلاغ گردید. 🔻 باتوجه به ترک فعل توسط مسئولین مجتمع و تخلف قطعی از قوانین و مقررات جاری کشور توسط مراجع صالحه اعمال قانون و مجتمع پلمپ گردید. مطالبه گران عفاف و حجاب بارها دستور برخورد با این مجتمع های رفاهی را داده بودند. با بستن مهر وماه با ۷۰۰ خدمه یقینا درس خوبی خواهد بود که نظام پای حجاب ایستاده است...و تعارف نداریم. https://eitaa.com/joinchat/619249922C07cedad2f5
خانومهای انقلابی و پای کار نظام و مدافعان همیشگی و سرسخت سنگر انقلاب و رهبر : سلام همه تون بهتر از من میدونید که توی کارهای گروهی باید تابع فرمانده بود و خداوند به شدت از تفرقه و تک‌روی منع فرمودند. به دلایلی که شاید نتوان گفت قرار بر این شده که فعلاً تحصن بانوان در قم موقتاً لغو شود. ادامهٔ تحصن و یا عدم ادامهٔ آن قطعاً هم به شرایط مسئولین و پذیرش شروط متحصنین و هم به تصمیم دست اندرکاران منوط می باشد. اما اگر چه ما فعلاً به دلایلی این جبهه را ترک کرده ایم ولی قطعاً در جبهه های دیگر فعّالانه حضور داریم و حتماً در صورت نیاز به سنگر تحصن باز خواهیم گشت. إن شاءاللّه 🤲 https://eitaa.com/joinchat/619249922C07cedad2f5
52.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴قرائت بیانیه سوم توسط بانوی ساروی در نماز جمعه دوم دی ماه 🔻استاد مطهری: حجاب مانند اولین خاکریز جبهه است که دشمن برای تصرف سرزمینی حتماً ‌باید اول آن را بگیرد. https://eitaa.com/joinchat/619249922C07cedad2f5
🔴آقاجان بستری میشویم فدای سرتان ما بانوان آمده ایم میدان تا فشار روحی و جسمی و... شما کم شود تا زنده ایم رزمنده ایم... https://eitaa.com/joinchat/619249922C07cedad2f5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✏️آقای مدّاح، آقای منبری، آقای هیئتی! خواندن روضه‌ی در و دیوار در این ایّام، واجب است؛ امّا کافی نیست... باید بگویی چه شد که دشمن جرأت کرد، چنین جسارتی به دختر پیامبر(ص) روا دارد؟! باید بگویی که حضرت زهرا(س)، چهل شب به همراه امیرالمؤمنین(ع) و حسنین(ع)، در خانه‌ی مهاجرین و انصار رفت و از آن‌ها خواست که حق را بگویند! تا به آنچه در روز غدیر دیده بودند عمل کنند؛ تا سکوت‌شان را بشکنند و با بی‌طرفی، دشمن را یاری نکنند... 🍃امّا چه شد؟! جز چهار پنج نفر، بقیه پای کار نیامدند و در لانه‌هایشان خزیدند... پس جرأت نانجیب‌ها، از بی‌جرأتی خواص بود، از بی‌جرأتی کسانی بود که غدیر را دیدند، اما سکوت کردند! این چنین شد که زور لگد دشمن قوت گرفت و دخت نبی را اینچنین بین در و دیوار... بگذریم! آری گریه کن پای این روضه‌ها، امّا بدان که در این بزم، جایی برای «بی‌طرفی» نیست... التماس دعا 🇮🇷🇮🇷✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ https://eitaa.com/joinchat/619249922C07cedad2f5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠نظارت ها هــم به رئیـس جمهــور مربوط میشــه، هــم به مجلــس و شوراها مربــوط میشــه هــم به دستـگاه قضایی! 🔻شهید بهشتی: بہ مـن چــه و بہ تـو چه در جامعــه اسلامــی نداریــم❗️ دخالــت نه، نظــارت آرے❗️ https://eitaa.com/joinchat/619249922C07cedad2f5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️️ماجرای درگذشت فرزند سردار حاج قاسم سلیمانی در غیاب او! 🔹حاج قاسم پسرش بیمار شده بود و باید بین ماندن در کنار فرزند و ماموریت یکی را انتخاب می‌کرد. شهید سلیمانی ماموریت را انتخاب کرد و برای رهایی گروگان‌های ایرانی به افغانستان رفت. 🔹حاج قاسم سلیمانی نتوانست بالای سر پسرش باشد و پسرش هم در اثر بیماری در بیمارستان فوت شد. حتی حاجی بالای سر پدر و مادرش هم در زمانی که در بستر بودند، نتوانست برسد چون در سوریه بود و بعد از فوت آنها رسید. 🔸مقایسه کنید از خود گذشتگی حاج قاسم برای امنیت مردم را با فرخ‌نژاد که گفت پسرم را ترجیح میدهم به کل ٨٠میلیون ایرانی! https://eitaa.com/joinchat/619249922C07cedad2f5
همت چگونه همت شد؟ از مال دنیا چیزی نداشتم :👇 💥 فردا برای برگشتن از پاوه به اصفهان یک قران هم پول نداشتم.... روم نمی شد به ابراهیم بگویم. .. فقط گفتم : یک کم پول خرد داری به من بدی که اگر خواستم تاکسی سوار شوم مصیبت نکشم؟... گفت: پول، صبر کن ببینم... دست کرد توی جیبش، تمامش را گشت. او هم نداشت. به من نگاه کرد. روش نشد بگه ندارم....گفتم: پول های من درشت است... اگر خرد داشته باشی, حالا اگر نیست با همین ها که دارم، می روم... گفت: نه، صبر کن... 💐 فکر کنم فهمیده بود که می گفت نه...نمی شد یا نمی خواست اول زندگی بگوید پول همراهش نیست, یا ندارم....  نگاهی به دور و برش کرد، با نگرانی، دنبال کسی می گشت و شرمنده هم بود... گفت: من با یکی از بچه‌ها کار فوری دارم. همین جا باش الان بر می گردم. از من جدا شد، رفت پیش دوستش. دیدم چیزی را دست به دست کردند... آمد و گفت: باید حتماً می دیدمش. داشت می رفت جبهه. ممکن بود دیگه نبینمش... 🍁 بعدها ابراهیم توی دفترچه یادداشتش نوشته بود که به فلانی درفلان روز فلان تومان بدهکار است، نوشته بود تا یادش باشد به او بدهد... 👈 دست کرد توی جیبش، اسکناس ها را در آورد... گفتم: من اسکناس درشت خودم دارم، باشد حالا، باشد بعدا می گیرم... گفت: نه، پیش تو باشد مطمئن تر است..ِ. راه افتادم. در راه، توی اتوبوس تا اصفهان گریه کردم..... شروع زندگی :👇 💥 آن دو سه هفته یی که در دزفول ماندم، اصلاً دوست ندارم فکر کنم. از آن روز ها بدم می آید. بعدها روزهای سخت تری را  گذراندم. اما آن دو هفته..... چی بگم؟..... آنجا شاید بدترین جای زندگی ما بود. چون جایی پیدا نکرده بودیم. وسیله هم هیچی نداشتیم. رفتیم منزل یکی از دوستان ابراهیم که یادم نمی آید مسوول بسیج بود یا کمیته یا هر چی. زمان جنگ بود و هر کس هنر می کرد فقط می توانست زندگی خودش را جمع و جور کند  من آنجا کاملاً احساس مزاحمت می کردم. 💐 یک بار که ابراهیم آمد، گفتم: من اینجا اذیت می شم... گفت: صبر کن ببینم می توانم این جا کاری بکنم یا نه.... گفتم: "اگر نشد؟" گفت: برگرد برو اصفهان. این جوری خیال من هم راحت تر ست، زیر این موشکباران. رفتن را نه، نمی توانستم. باید پیش ابراهیم می ماندم. خودم خواسته بودم. دنبال راه حل می گشتم... "یک روز رفتم طبقه بالای همان خانه، دیدم اتاقی روی پشت بام است که مرغدانی اش کرده اند و اگر تمیزش کنم بهترین جا برای زندگی ماست تا زمانی که ابراهیم فکری کند.... رفتم آب ریختم کف آن مرغدانی و با چاقو تمام کثافت ها را تراشیدم. ابراهیم هم که آمد دید چه کاری کردم، رفت یک ملافه سفید از توی ماشینش برداشت آورد، با پونز زد به دیوار، که یعنی مثلا پرده است...هزار تومان پول تو جیبی داشت. رفتم باهاش دوتا بشقاب، دو تا قاشق، دو تا کاسه، یک سفره کوچک خریدم. یادم هست چراغ خوراکپزی نداشتیم. یعنی نتوانستیم، پول مان نرسید بخریم... آن مدت اصلا غذا پختنی نخوردیم... این شروع زندگی ما بود... کتاب زندگی به سبک شهدا راوی: همسر شهید https://eitaa.com/joinchat/619249922C07cedad2f5