eitaa logo
عطر پرواز
118 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
11 فایل
🍂همزاد كویرم تب باران دارم در سینه دلی شكسته پنهان دارم... 🍂در دفتر خاطرات من بنویسید من هر چه كه دارم از شهیدان دارم... 🌺 با صلوات بر روح بلند شهدا وارد کانال شوید 🌹کانال شهدای شهرستان آمل
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ مداحی در هویزه برادرم كلاً صدای خوبی داشت. وقتی كه جنگ شروع شد او هنوز یك نوجوان 11 ساله بود. منتها شهرمان اهواز در اوایل جنگ مورد حمله دشمن قرار گرفت و تا آستانه سقوط هم پیش رفت. این شرایط و كه مرتب در شهر تشییع می شدند باعث شد صدایش را به طرف مداحی پیش ببرد. بعضی از دوستانش می گفتند وقتی كه خرمشهر آزاد شد و رزمندگان توانستند هویزه را هم از دسترس دشمن خارج سازند و به جنازه و یارانش دست پیدا كنند، به آن منطقه رفته و بالای سر مزار این شهدا مداحی كرده بود. گویا همان جا حاج صادق آهنگران صدای ایشان را می شنود و تشویقش می كند كه مداحی را ادامه بدهد. كم كم كار به جایی رسید كه در شهرمان بین این مسجد و آن مسجد بر سر دعوا می شد و هر كدام دوست داشتند را برای اجرای مراسم ادعیه و مداحی به هیئات خودشان ببرند. اغلب پنج شنبه ها هم اتومبیلی از جبهه به در منزلمان می آمد و را به مناطق جنگی می برد تا برای رزمنده ها دعا و سایر ادعیه را اجرا كند.  تا سال ها پس از شروع دفاع مقدس سنش برای اعزام به جبهه قد نمی داد، اما چون فاصله اهواز با مناطق جنگی كم بود، رزمنده ها دنبالش می آمدند تا چند ساعت او را برای اجرای مراسم ببرند و بازگردانند. او همیشه در حسرت پوشیدن رخت رزم بود تا اینكه وقتی به سن 17- 16 سالگی رسید، معطل نكرد و خودش هم رزمنده شد. ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
‍ 🍃ای شهید... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد 🍃با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن ♡تولدت مبارک فرمانده♡ 🌺به مناسب سالروز ✍️نویسنده : منتظر 📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه 🥀مزار : اصفهان ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
🔹وَ سالِ گُذَشته شبِ قَدر ، دَر تَقدیرِشان نِوِشته شُد : 🦋مِثلِ مادرِشان حَضرتِ زَهرا سَلامُ الله علَیها ، زیرِ ضَرَباتِ دَست وپایِ اَشقیائی که بُغضِ دارَند پَرپَر خواهَند شُد .💔😭 ┏✿○•━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━✿•○┛