eitaa logo
عطر پرواز
118 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
5.6هزار ویدیو
11 فایل
🍂همزاد كویرم تب باران دارم در سینه دلی شكسته پنهان دارم... 🍂در دفتر خاطرات من بنویسید من هر چه كه دارم از شهیدان دارم... 🌺 با صلوات بر روح بلند شهدا وارد کانال شوید 🌹کانال شهدای شهرستان آمل
مشاهده در ایتا
دانلود
💧 تولد: شهادت: ۶۵/۱۰/۴ 🕊 یادم نمیرود که حتی در جمع بچه‌ها هم چند بار صدایش کردم و او با مهربانی جوابم را میداد تا اینکه این اسم نا آشنا برای آنهایی که نام اصلی او را میدانستن سوال برانگیز شد. روزهای آخر آموزش، فرمانده گروهان ما شهید سراغم آمد و گفت: این عبدا... عاصی که می گی، کیه که ذکر محفل بچه‌ها شده؟ او را با اشاره دست، از دور نشان دادم. از ته دل خندید و گفت: "اون که برادر، ؟! "😂 از معمای نام عبدا... عاصی، گیج شدم و از خنده حاج محمود هم کلافه. جا خوردم. لنگ لنگان ولی با شتاب رفتم سروقت امیر. داشت لباس را داخل ساک میکرد. طعنه و تندی را قاطی کردم و پرسیدم: چطوری امیر آقای طلایی؟!!😏 با خوشرویی سلام کرد و با خونسردی جواب داد: امر بفرما برادر محمدی. گفتم: ما را گذاشتی سر کار یا خودتو با اسم جعلی عبدا... عاصی؟ گونه‌هاش از لبخند گرد شد و گفت: خدا نکنه که کسی را دست انداخته باشم. اسم اصلی من، بنده گنه کار خدا عبدا... عاصی و اسم شناسنامه‌ایم امیر طلایی.«از وقار و صبوریش شرمنده شدم. هر چه زمان میگذشت بیشتر به تواضع و فروتنی‌اش پی می بردم. اصلا اهل نام و شهرت نبود. هیچوقت نگفت تحصیلات عالیه دارد و استاد هنرهای رزمی است. تا روزی که در امواج متلاطم پنهان شد راوی: (همرزم شهید) ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
🍂 بچه‌های ما در ۴ واقعا مظلومانه به رسیدند. ما آنچه‌ را که می‌بایست انجام بدهیم انجام دادیم. هیچ وقت یادم نمی‌رود. در قایق نشسته بودیم و آماج حمله عراقی‌ها از آن طرف هورهای بودیم. سکان‌دار قایق خیلی عجله داشت که ما سالم به آن طرف برسیم. آرپی جی کنار قایق منفجر شد و پروانه تلوتلو خوران به چیزی گیر کرد و دیگر قدرت حرکت نداشت. ما مانده بودیم بین دو جهنم. نه می‌توانستیم حرکت کنیم و نه درنگ داشتیم. تمام زورم را به کار بستم تا آن را آزاد کنم. وقتی دست انداختم به آب دیدم که پروانه به شکم یکی از شهیدمان گیر کرده است. برای اینکه بچه‌ها تضعیف روحیه نشوند گفتم که چیزی نیست. به گونه‌ای شن گیر کرد. بچه‌های ما این‌گونه دلاورانه از جان و هستی خودشان در ۴ گذشتند. شبتون شهدایی ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
دلنوشته یکی از رفقا از بهترینها راهیان نور ۴_خرمشهر محل عروج شهدای غواص. اولین بار بود اینجا رو رفتم البته زیاد مناطق رفته بودم اما این منطقه تابحال نرفته بودم.. وقتی راوی از عملیات میگفت یهو به شرایط سختی که بعد از لو رفتن این عملیات پیش اومده بود اشاره کرد.. اینکه چقدر بچه ها در این منطقه دچار سختی شدند.. میدونید اروند کنار خیلی عمیق و وحشی است و بسیار سرد و بی رحم با سرعت بالایی آب در جریان است که بچه های عملیات کربلای ۴ باید ساعت 10 شب به دل این آب می‌زدند و وارد خط دشمن می‌شدند تا بتوانند بر دشمن غلبه کنند.. اما متاسفانه عملیات لو میره و بچه ها در دام دشمن می افتند... فقط یک نمونش رو اشاره کنم که جگر سوز است و من بعد از شنیدن از درون ذوب شدم و بحال این شهید والا مقام غطبه خوردم... وقتی شهید نعمت زاده تیر میخوره و درحال تحمل درد در اثر اصابت گلوله داد و ناله می‌کشیده.. یهو فرمانده صدا میزنه بچه ها صداتون درنیاد هنوز خیلی از بچه و رفقا گیر نیفتادن اگر اینطور ناله بکشید ممکنه برای اونا هم سخت بشه و کشته شوند.. تا این دستور صادر میشه این شهید عزیز و بزرگ شهید نعمت زاده سرش رو داخل لجن های کنار اروند فرو میبره تا صداش در نیاد و در همون حال بشهادت میرسه... الله اکبر از این ایثار.. 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 ۴ ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
عزیز دلم با نگاهت مرا بدوز به هرجا که دلت می‌خواهد بدوز به زندگی، به مرگ، به عشق، به هرچه دوست داری. در برابر نگاهت، من ابر می‌شوم، دود می‌شوم، که بتوانی مثل باد بازی‌ام بدهی... شهادت: ۴ ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌حالی شبیِ خرابیِ خشکی و برهوتیِ جاده های شلمچه سوختگیِ خاک هایِ فکه دلی ویرون شبیهِ مادری که تمام زندگیش جلو چشماش شده.. شبیهِ مادری که به خاک هایِ شلمچه زل میزنه و از پسرش میپرسه.. به آرامشِ شبهایِ ،به اشک های ذوق جامانده ها روبِه تابلویِ یک سلام تا به شلمچه سوگند که دلتنگِ یک وجب از خاک اونجاییم.. ‌ ‌ ‌" میگن که: راهیان نور نه رزقه نه قسمت فقط دعوتِ.. یجا دیگه گفتن رو خاک هایِ شلمچه که قدم‌میزارید بدونید رو و خون شهدا پا گذاشتید با چه دلی؟! " ‌ 🔶‌دلِ هممون پر زده و هوایی شده تا شلمچه و فکه و هویزه .. ‌‌دلتنگِ نماز جماعتایِ ها.. _ خوش آمد به زائرا.. التماس دعایِ شهادتِ .. وجب به وجب دلتنگُ عاشق واکسِ صلواتی.. دلتنگِ شلمچه حوالیِ اذان مغرب .. _خداحافظی آخر.. ما دلمون خیلیِ تنگِ .. سیاهیم.. ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
کربلاء فقط یک سلام؛ محل عاشقی‌ست و اروند رود محلِ عشاق، عاشقانی که در این رود به شهادت رسیدند. وسط رود مرزی‌ست بین عراق و ایران؛ خیلیا از طریق راه آبی از کشور ایران دفاع کردند. در عملیات ۴ در تاریخ سومِ دی ماهِ ۶۵؛ ۱۰۵ تن از بندگان شهداء به فیض شهادت رسیدند. شادیِ روحِ تمامیِ صلوات :) | ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
🌹غواص شهید یعقوبعلی محمدی🌹 در سال ۱۳۴۳ در زنجان به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ عراق علیه ایران به همراه برادر کوچک‌ترش در مناطق عملیاتی مختلف حضور می یافت. اولین بار در سال ۱۳۶۰ به جبهه های جنگ رفت. زمانی که از جبهه برمیگشت در حالی که تحصیل در دبیرستان را پی میگرفت، به بنایی مشغول میشد. به نیروهای بسیجی در پایگاه آموزش نظامی میداد و شبها به همراه آنان پاسداری میداد. در سالهای حضور در ، چهار بار مجروح شد؛ از جمله در عملیات بیت‌المقدس از ناحیه سر، در عملیات بدر از ناحیه دست، در عملیات ۴ اصابت ترکش و در عملیات والفجر ۸ از ناحیه دست و شکم و ریه جراحت برداشت. او معاون گردان ولیعصر(عج) بود. و در آخرین مأموریتش قبل از انجام عملیات ۴ در منطقه امالرصاص عراق به همراه دوستانش – بسطامی و نقدی – چندین ساعت در آب، مشغول شناسایی منطقه بودند که موقعیت آنها لو رفته و هواپیماهای عراقی منطقه را بمباران کردند و در نتیجه یعقوبعلی محمدی بر اثر اصابت گلوله در تاریخ ۴ دی ۱۳۶۵ به شهادت نائل میگردد. پیکر این شهید بزرگوار پس از تشییع در مزار بالای شهدای به خاک سپرده شده است. ┏✿○•━━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━━✿•○┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیجی شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال ۱۳۴۶ در شهر اصفهان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد . تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثه‌ای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد . شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال ۱۳۶۴، در عملیات در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد. خانواده «عزیز اللهی» ۶ پسر داشته که ۴ نفر از آنها در جبهه‌ها حاضر بوده‌اند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیده‌اند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی می‌باشد. پسر دیگر نیز جزو آزادگان سرافراز بوده است. ┏✿○•━━━━┓ 🌺 @Atereparvaz ┗━━━━✿•○┛