eitaa logo
moon perfume |عطر ماه 🌙 ✨️
2هزار دنبال‌کننده
577 عکس
258 ویدیو
0 فایل
یه کانال عالی برای خانم های با سلیقه که میخوان روزای خوشی رو داشته باشن😉 کپی؟همه پست ها بجز رمان ها رو می تونید کپی کنید🤗 کپی رمان ها پیگرد قانونی و الهی دارد😡 لفت؟؟💔
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 داستان زیبای 《"پایان خوش"》 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
moon perfume |عطر ماه 🌙 ✨️
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 داستان زیبای 《"پایان خوش"》 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙داستان زیبای:پایان خوش سكوت كرد…فكر ميكنم واسه اولين بار بود اين قدر جدي باهام حرف زده بود …انگار هميشه عادت كرده بودم نازمو بكشه..توقع نداشتم انقدر تند باهام حرف بزنه…. مثل هميشه كه نميتونستم جلوي خودمو بگيرم ، بغض گلومو گرفت…و اشك توي چشمم جمع شد … نگاهي بهم كرد و گفت +بيا تا حرفم بهش ميزنم بغض ميكنه …الان بغض كردنت چيه عاخه؟! -هيچي بغضي ندارم …. +باشه …پس از اين به بعد حرف بهت زدم ، نه نشنوم …بدون حرف كارايي كه ازت ميخوام رو انجام ميدي…من خودم رو محدود كردم به تو …تو هم يكم كوتاه بيا … بدون اينكه ديگه بخوام فكر كنم گفتم -باشه بيا حداقل صيغه كنيم … انگار اين حرفم براش اروم كننده بود…با لحن اروم و هميشگي گفت +افرين…خوبه كه كوتاه اومدي و نزاشتي به زور متوسل بشم …بزار اين چند وقت رو خوش باشيم… ابروهامو گرده كردم توي هم و با لحن متعجبي گفتم -اين چند وقت يعني كي؟! +يعني اين چند وقت قبل از عروسيمون ديگه… گوشيشو برداشت و بدون حرف دنبال چيزي گشت و بعد چند دقيقه گفت +بيا بشين اين صيغه رو بخونم …بلكه دست برداري از لوس بازي.. چندين بار از بي بي شنيده بودم كه صيغه رو ميشه خود افراد بخونن و اطلاعاتم در همين حد بود و ديگه اطلاع بيشتري نداشتم …كنار زانيار نشستم… چيزهايي كه زانيار گفت رو تكرار كردم …همين كه حرفش تموم شد ، از جيبش يه تراول در اورد داد بهم و گفت +بفرما خانوم اينم مهرتون … گرفتم ازش و گفت +خووووب ديگه مباركه خوشگلم حالا بدو توي کنارم… كنارش نشستم و اروم گفتم -حداقل جلوي اينا رعايت كن… +بيخيال بابامهم اینه که من با خانمم راحت باشیم… با خودم فكر كردم فربد هر كلمه محبت آميزي بهم ميزد كلي ذوق ميكردم ولي حرفاي زانيار هيچ حسي در من ايجاد نميكرد… با به ياد اوردن فربد انگار نور اميدي توي دلم شروع شد…ياد گوشي افتادم …كه زانيار بهم داده بود…من مثل ادم اهني كنارزانیار نشسته بودم… وقتي ديدم بيخيالم شده گفتم -من ميرم يكم استراحت كنم +باشه خوشگلم برو فوري از كنارش بلند شدم..يكمي به ذهنم فشار اوردم شماره فربد رو حفظ بودم …بايد زنگ ميزدم بهش…توي دلم خدا خدا ميكردم گوشيش روشن باشه و جوابم رو بده…سريع رفتم توي اتاقم ، گوشي رو برداشتم …يكمي باهاش سر و كله زدم…قلبم تندتند ميزد…شماره فربد رو گرفتم… دست و پام يخ كرده بودم …با ترس و لرز گوشيو گذاشتم كنار گوشم …منتظر بودم دوباره صداي گوش خراش اون زنه بپيچه توي گوشم كه ميگه دستگاه مشترك مورد نظر خاموش ميباشد… ولي در كمال ناباوري، صداي بوق پيچيد توي گوشي… انگار خدا دنيارو بهم داد…حس ميكردم خدا دنيارو بهم داد…بعد از سومين بوق ، صداي فربد پيچيد توي گوشي +بله از شدت استرس به نفس نفس افتاده بودم …گوشه اتاق بودم …سرمو انداختم پايين و دستمو گرفتم جلوي دهنم با صداي ارومي گفتم -الو فربد +بفرماييد…شما؟!صداتون خيلي ضعيفه… يكمي سعي كردم بلند تر حرف بزنم و گفتم -فربد بارانم … تا اينو گفتم عصبي گفت +اه تو هنوز بيخيال نشدي ميون حرفش پريدم گفتم -وايسا…تورو ارواح خاك مادرت قطع نكن …بزار حرف بزنم …فقط چند دقيقه… +بگو…ميشنوم… قلبم داشت از سينم ميومد بيرون …يه نفس كشيدم كه بتونم حرف بزنم … فوري گفتم -فربد من … و تا اومدم حرفم رو ادامه بدم گوشي از دستم كشيده شد… ترسيده هين بلندي كشيدم…با ترس برگشتم و پشتم رو نگاه كردم … زانيار با چشم هاي به خون نشسته زل زده بود بهم…ترسيده بودم …زبونم بند اومده بود…زانيار با حرص نگام ميكرد گفتم -م….ن…..من…. از ميون دندوناي كليد شدش گفت +توووو چي؟! توي عوضي چي؟! ديدي ادم نيستي…ديدي لياقت نداري….فكر كردي خيلي زرنگي؟! گوشيو كوبيد توي ديوار و هزار تيكه شد…از صداي بدي كه داد از جام پريدم….تا اومدم بفهمم چي شده…زانيار موهامو پيچوند دور دستش…درد شديدي توي سرم پيچيد… زانيار داد كشيد +سر تورو هم بايد مثل همون گوشي بكوبم توي ديوار تا اون كله پوكت بتركه….چه فكري با خودت كردي ؟! منو چي ديدي ؟! كه فكر كردي ميتوني زنگ بزني و امار بدي…. از شدت درد سرم به گريه افتاده بودم …گفتم -عااااخ سرم …واااي …ببخشيد… +خفه شوووو….لياقت نداشتي مثل ادم باهات رفتار كنم…بايد مثل حيوون با تو رفتار كرد …هر زري زدي كوتاه اومدم و گفتم به دلت باشم…گفتم تو ادمي…نميدونستم تو هم حيووني… داد ميكشيد و موهام رو ميكشيد… -تورو خدا موهامو ول كن…داره كنده ميشه… +ببين فقط دلم ميخواد دست از پا خطا كني بيچارت ميكنم … و همون جور كه موهام توي دستش بود منو كشون كشون از اتاق برد بيرون…داشت ميرفت سمت اتاق خودش… زير لب ناليدم -تورو خدا نه… +خفه شوووو… 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 سلام دوستانم 👋🏻 صبحتون بخیر☀️ امیدوارم شاد و سرزنده باشید ✨🪐 بخاطر دیروز واقعا ببخشید🙏🏻 دیروز ایتام خراب شده بود و باز نمی کرد😔 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙
05 - 05.mp3
455.8K
🌙✨🌙✨🌙 خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌 🌸 آیه الکرسی 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃 🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃 🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ ❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️ ⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️ 🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺 🌙"@Atr_mah"🌙
زیارت+آل+یاسین+علی+فانی.mp3
5.82M
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 سلام علی آل یاسین😔 سلام مولای غریبمان 😔 التماس دعا از همه خواهران و برادرانم🙏 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 ❣ تلاوت یک صفحه از قرآن کریم هر روز. 📍 صفحه ١٨ از ۶٠۴ 🔍 جستجو: 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙
Page018.mp3
816.7K
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 فایل صوتی تلاوت صفحه ١٨ قرآن کریم. 🎤 قاری: استاد پرهیزگار 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 داستان زیبای 《"پایان خوش"》 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
moon perfume |عطر ماه 🌙 ✨️
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 داستان زیبای 《"پایان خوش"》 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙
🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙داستان زیبای:پایان خوش وارد اتاق شد و همون جور كه از موهام گرفته بود پرتم كرد یه گوشه…عاخ بلندي گفتم …دستمو بردم سمت سرم و شروع كردم سرمو ماساژ دادن …احساس ميكردم دونه دونه موهام از توي سرم خارج شده … دستم كه به سرم ميخورد نالم بلند ميشد…با چشم هاي به خون نشستش نگام كرد و گفت حقتومیذارم کف دستت تا اومدم حرف بزنم اومد سمتم …دستشو گذاشت دو طرف صورتم و فشار داد و با هجي كردن گفت +ل ا ل شووووو….ببند دهنتو تا نزدم همه دندوناتو توي دهنت خورد كنم … و صورتم رو رها كرد ….واااي خدا، اين چقدر وحشي بود …قرار بود چه بلايي سرم بياره…چه غلطي كردم …كاشكي زنگ نزده بودم …اين وحشي از كجا فهميده بود…حتي انقدر اروم بوده توي اتاق كه من متوجه نشده بودم …اشكام سرازير شد …الان ميخواد چه بلايي سرم بياره… با صداي در سرويس بهداشتي به خودم اومد …نگاهي بهش انداختم كه با حرص گفت +تو كه هنوز مثل مجسمه نشستي؟! نكنه داري با اون مغز فندقيت نقشه ميكشي كه چه جوري خرم كني؟! يا اينكه چه جوري بري از يكي اسكل تر از خودت بخواي كه نجاتت بده….عاخه احمق مگه من چيكارت داشتم ؟! زدم زير گريه … بلند داد كشيد +خفه شووو….ببند دهنتو …حوصله شنيدن صداي زر زرتو ندارم… هم جسمم دردناك بود هم روحم …هر لحظه با حرفاش تخريبم ميكرد…هر لحظه با حرفاش داغونم ميكرد… اومد سمتم و گفت +مثل ادم بهت گفتم هرچی میگم گوش کن، ولي گوش ندادي …البته خوب ميدوني تو ادم نيستي…حيووني …حيووني…. باپازدبه کمرم تا صداي جيغم بلند شد با پشت دستش زد توي دهنم …باورم نميشد داره باهام اين جوري ميكنه …. نفسم به سختي بالا ميومد +خفه نميشي نه؟! الان ادمت ميكنم منو برگردوند …استرس همه جونم رو گرفته بود …دوباره اومدسمتم لحظه دستشو جلوي دهنم گرفت و با كاري كه كرد از درد چشمام سياهي رفت… …درد بدي توي كمرم پيچيده بود…حتي ديگه ناي التماس هم نداشتم… اشتباه كرده بودم …من انقدر احمق بودم كه اونقدر رويايي فكر كرده بودم كه فكر ميكردم الان زنگ ميزنم به فربد و اونم مياد و مثل اسپايدرمن نجاتم ميده …توي همون حال خرابم از تصور فربد توي لباس اسپيدرمن ، لبخند بي جوني روي لبم نقش بست…زانيار كنارم بود …با انزجار نگاهي بهش انداختم ، حالم ازش بهم ميخورد…بدترين كاري كه ميتونست رو باهام كرده بود ……تمام تنم درد ميكرد …ولي دلم نميخواست توي اون اتاق بمونم …به زحمت از جام بلند شدم …درد بدي توي کمرم حس كردم…نمي تونستم درست راه برم …به زحمت رفتم توي اتاقي كه واسه من بود…اومدم بشينم روي تخت ، ديدم حتي نميتونم بشينم …توي دلم گفتم زانيار لعنت بهت …خدا مرگت بده كه به اين حال و روز انداختيم …. نميدونستم بايد چيكار كنم ….از درد مثل مار به خودم ميپيچيدم …با خودم فكر كردم شايد اگر برم حمام حالم بهتر بشه …به هر سختي و مصيبتي بود از جام بلند شدم و رفتم داخل حموم … توي ايينه تا چشمم به خودم افتاد كم مونده بود از ترس سكته كنم …تمام تنم براثرلگدها ی زانیار كبود شده بود …دستام وصورتم قرمز بود ….چشم از ايينه گرفتم از نگاه كردن به خودم چندشم ميشد…دوش اب رو باز كردم و اب گرم تا حدي مرهم دردام شد ولي بدنم به شدت كوفته و دردناك بود …از حموم اومدم بيرون ، مونده بودم با اين وضع چه خاكي توي سرم بريزم …نه ميتونستم درست بشينم ، نه ميتونستم راه برم و فقط ميتونستم روي شكمم دراز بكشم …روي شكم هم كه دراز ميكشيدم قفسه سینه ام درد ميگرفت…گريم گرفته بود …رو كردم سمت سقف اتاق و گفتم خدايا بيين منو…ببين به چه روزي افتادم …ببين چه حالي دارم…چرا نجاتم نميدي؟! چرا نميبري منو پيش خودت … به زجه افتاده بودم ولي …. 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙 🌙"@Atr_mah"🌙 🌙✨🌙✨🌙✨🌙✨🌙