💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
یک ماهیگیری بود که هر روز صبح میرفت با دیگران ماهی میگرفت.
ولی همه ماهی میگرفتند به جز او.
بهش گفتند تو چیکار میکنی که ماهی نمیگیری؟ گفت قلاب من یک قلاب مخصوص است نگاه کردند دیدند قلابش کج نیست راسته.
گفتند خوب این ماهی نمیگیره، قلابت باید سرش کج باشه. گفت من میخواهم ماهی مخصوص بگیرم که با این قلاب میشه گرفت... هر روز از صبح تا شب میرفت ماهی بگیره و هیچ ماهی عایدش نمیشد.
بالاخره خبر در شهر پر شد که دیوانه ای پیدا شده که میخواهد با قلاب راست ماهی بگیرد. خبر رسید به وزیر و و کیل و پادشاه.پادشاه علاقه مند شد گفت بیاریدش نزد من تا ببینم داستان از چه قرار است.
به دنبال او رفتند اما ماهیگیر گفت من فرصت ندارم و میخوام ماهی بگیرم. بنابراین سلطان مجبور شد خودش به دیدن ماهیگیر برود. پادشاه از او پرسید تو چی میخوای بگیری با این قلابت؟
گفت من میخواستم تو را صید کنم میخواستم تو را بکشونمت اینجا!
با قلاب سر راست ادم میتونه پادشاه بگیره... ولی با قلاب کج ادم میتونه دو تا ماهی بگیره...
#الهی_قمشه ای
💮 #رساله_تمام_مراجع⚡👇
💎 @resule10 💎
﷽ݕسݦ ٵݪݪہ ٵݪࢪحݦن ٵݪࢪحێݦ﷽
📚 #داستان ❤️
🌹زنی درمکه زندگی میکرد🌹
خبر ها در گوشه وکنار شهر پخش گردیده بود که شخصی جادوگری پیدا شده است که هر که با او صحبت کند دین اش را از دست میدهد .
💚پیر زن چون به بت های که می پرستید خیلی عقیده داشت لازم دانست تا از مکه کوچ کند تا مبادا دین اش را از دست بدهد وی تمام وسایل اش را جمع کرده و به دهن دروازه خود ایستاده .
💜که از آن کوچه نبی کریم (صل الله علیه وسلم) میگذشت .
پیرزن گفت :
پسرم این وسایلم را به سرم بگذار .
❤️حضرت (صل الله علیه وسلم) وقتی بار را برداشت دید وزن آن زیاد است و پیر زن توان برداشتن آنرا ندارد بار را بر دوش مبارک خویش گرفت وبه پیر زن گفت تا هر جا که میروی من بارت را میبرم .
💖پیر زن خوشحال شد در راه با هم صحبت میکردند حضرت محمد (صل الله علیه وسلم) پرسیدند؛
به کجا میروی؟
پیرزن گفت :
میخواهم از مکه بروم شنیده ام شخصی جادوگری بنام محمد آمده است ودین مردم را از بین ببرد میترسم در این شهر با او ملاقات کنم و دین ام را ازدست بدهم جناب رسول الله (صل الله علیه وسلم) چیزی نگفتند و همچنان براه میرفتند
💜وقتی پیرزن به مکان که میخواست رسید از حضرت نبی کریم (صل الله علیه وسلم) پرسید؛
ای جوان نام تو چییست؟
تا به مردم بگویم که اگر در مکه جادوگر پیدا شده در آنجا چنین جوان مهربان هم است !
❤️حضرت نبی کریم (صل الله علیه وسلم) تبسم نموده گفتند من همان جادوگری هستم که از ترسش به اینجا آمده ایی پیر زن معتجب شد وگفت آیا نام تو محمد است ؟
❤️ایشان فرمودند بلی نام من محمد است.
💚پیرزن گفت :
پس جادویت به من اثر کرد بعد از این من در دین توام.
❣سبحان الله اين است اخلاق آنحضرت (صل الله عليه و سلم) و تٲثير مثبتش كه با ديدن اخلاق ايشان مشركين مسلمان ميشدند اما حيف كه امروز اخلاق ما چنين است كه مردم را فراري ميكنيم در حالي كه در نزد الله و رسولش بهترين انسان شخصي است كه اخلاق بهتري داشته باشد.
🤲الهي به لطف و مهرباني خودت اخلاق نيك نصيب همه ما بگردان❤️
🌼اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌼
【﷽】
#رساله_تمام_مراجع✍👇
❣ @Resule10 ❣
✨﷽✨#داستان
✅مرگ ناگهانی واهمیّت صلوات
✍مرحوم قطب الدّین راوندی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از ابوهاشم جعفری حکایت نماید:
روزی شخصی به محضر مبارک حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام وارد شد و اظهار داشت: یاابن رسول اللّه! پدرم سکته کرده و مرده است و دارای اموال و جواهراتی بسیار می باشد، که من از محلّ آن ها بی اطّلاع هستم. و من دارای عائله ای بسیار سنگین هستم، که از تامین زندگی آن ها عاجز و ناتوان می باشم. و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکی از دوستان و علاقه مندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسی و مرا از این مشکل نجات دهی. امام جواد علیه السلام در پاسخ به تقاضای او فرمود: پس از آن که نماز عشای خود را خواندی، بر محمّد و اهل بیتش علیهم السلام، صلوات بفرست. پس از آن، پدرت را در عالم خواب خواهی دید؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه می نماید. آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محلّ پنهان کرده ام، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام برسان. هنگامی که آن شخص از خواب بیدار گشت، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حرکت کرد. و چون به آن جا رسید، پس از اندکی جستجو اموال را پیدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد علیه السلام آورد و جریان را برای حضرت بازگو کرد. و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را، که شما آل محمّد علیهم السلام را این چنین گرامی داشت؛ و از شما را از بین خلایق برگزید، تا مردم را از مشکلات و گرفتاری ها نجات بخشید.
#داستان
رضایت مادر علقمه
در زمان پیامبر(ص) جوانی بود او را علقمه می گفتند، او بیمار شد، چون به دم مرگ رسید رسول خدا - ص - به مسلمانان از جمله عمار فرمود:
بروید و کلمه شهادتین را به وی تلقین کنید. آنها رفتند و هر چه کردند نتوانست بگوید، حضرت را خبر کردند، فرمود:
مادر او را بیاورید، چون مادرش حاضر شد.،پیامبر (ص) فرمود: میان تو و علقمه چگونه است؟
عرض کرد: یا رسول الله! از وی رنجیده ام.
حضرت رو به اصحاب نمود و فرمود: زبان علقمه از خشم مادرش در بند است اگر بی شهادت از دنیا برود.
آنگاه #حضرت_محمد(ص) به بلال فرمود: برو و هیزم و هیمه بسیار بیاور تا علقمه را بسوزانیم!
پیرزن فریاد برآورد که یا رسول الله تا به این حد راضی نیستم، هر چند از وی رنجیده ام، آخر او پاره تن من است.
حضرت فرمود: به آن خدایی که مرا به راستی به سوی خلق فرستاد، اگر تو از وی راضی نشوی نماز و روزه و طاعات او قبول درگه حق تعالی واقع نمی شود و او را به آتش می سوزانند، آن زن عرض کرد یا رسول الله گواه باش که از او راضی شدم و او را حلال کردم.
حضرت به بلال فرمود: ببین حال علقمه چطوراست، بلال چون به در خانه رسید آواز علقمه را شنید که شهادتین می گفت و وفات نمود.
عاقبت بخیران عالم جلد اول
نویسنده: علی محمد عبداللهی
#رضایت_والدین #والدین
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
【﷽】
#رساله_تمام_مراجع
♡ @Resule10
هدایت شده از گستردهتبلیغاتیترابایت
♦️#کانال داستـانهای واقعی
🌹#داستان کوتاه
📚#پست های پندآموز
🌴#سخنان بزرگان
💯#تلنگر
🙆#عکسنوشته های برتر و زیبا
🌸#کانال ایده آل شما👌
لینک ورود به کانال اصلی ↙️
https://eitaa.com/joinchat/3880518040C9b9acda77e
https://eitaa.com/joinchat/3880518040C9b9acda77e
با متناش زندگیتو تغییر بده👌👆