🔅 #پارت_اول 🔅
1⃣
#خانم_سحر :
ساعت شش عصر بود که از دانشگاه برگشتم مقابل در ورودی ساختمان که هر دو لنگه اش باز بود از پلهها بالا رفتم به پاگرد اول که رسیدم اونجا دو نفر رو دیدم که داشتن یک کارتون بزرگی رو که داخلش یک یخچال فریزر بود از پلهها پایین میآوردند
از این یخچال فریزرهای سنگین دو در.
بیاختیار ایستادم و تماشایشان کردم آن دو نفر امیدوارم غیبت نباشد یک جورایی مضحک به نظر میرسیدند
2⃣
🔹 سحر ؟
🔶بله
🔹میگذاری تابلوها را ببینیم؟
🔶اگر... اگر در موردش چیزی ننویسید آره
🔹یعنی ننویسم که تابلوها را دیده ایم؟
🔶اشکالی ندارد که بنویسید دیده اید ولی فقط همین نه چیزی بیشتر.
🔹قبول کی میتوانیم برویم آنها را ببینیم؟
🔶هر وقت قول دادید که برای شام به اینجا برگردید میرویم
🔹حسین گفت:
قول میدهیم که برگردیم و امیدوارم آشپز خوبی باشی
🔶سحر با صدایی شوخ گفت من آشپز وحشتناکی هستم پرسیدم
🔹وحشتناک تر از من؟!
🔻حسین قهقهه زد ،سپس افتضاحی را که دو شب پیش به بار آورده بودم برای سحر تعریف کرد
🔹پریشب املتی را که او درست کرده بود خوردم. البته اگر بشود اسمش را املت گذاشت. اول تخم مرغ را داخل ماهی تابه انداخته بود و بعد گوجه و پیاز را مشمئز کننده بود تازه با خوردن اولین لقمه فهمیدم که یادش رفته در ماهی تابه روغن بریزد.
🔶سحر لبش را گزید و گفت:
با وجود این سالم مانده اید؟!
🔻حسین در جوابش گفت:🔺
🔹نمیدانم سالم هستیم یا نه اما حدس میزنم که هنوز زنده ایم
🔻سحر ما را به خانه پدری اش برد تابلوها را دیدیم هر تابلو یک
شاهکار هنری و معنوی بود. تکان دهنده نفس گیر بی نقص
خارق العاده به تمام معنا یک معجزه بود.🔺
🔴پایانداستانکامل #خانم_سحر ✋🔴
#ماه_رمضان
#امام_زمان
#آن_سوی_مرگ
بزرگواران تجربه ی پس از مرگ #خانم_سحر به پایان رسید🌹✋
لطفا اگه مورد رضاییتون قرار گرفته بهمون اعلام کنید🎋
اگه خجالتی هستید لطفاً تو لینک ناشناس اعلام کنید😅✋
https://daigo.ir/secret/14357584
چون اگه مورد رضاییتون قرار گرفته باش ✅
تجربه ی بعدی که خیلی جذاب تر و مهیج تره رو درج کانال میکنم .🌹
پس همه چی به نظرات شما بستگی داره