آواۍ رَحمت🕊
👹رمان اعتقادی و امنیتی #نقاب_ابلیس👹 🌟قسمت #چهل_وسه (حسن) -وقتی طوفان شن میاد، اولین کاری که میک
👹رمان اعتقادی و امنیتی #نقاب_ابلیس👹
🌟قسمت #چهل_وچهار
(مریم)
-این خودش یه تناقضه! علی محمد باب (پایه گذار فرقه ضاله بهاییت) اول ادعای مهدویت میکنه، بعد ادعای خدایی! مسخره نیست؟یکی از دلایل این ادعا هم خط خوش بوده! تازه جالبه که بعد نُه سال، پیرو و مرید هم پیدا میکنه!
ناگاه از دهانم میپرد که:
- اینا دیگه کی بودن!
فاطمه نیم نگاه و لبخندی تحویلم میدهد. مکث چندثانیهایاش، به یکی از بچهها فرصت سوال پرسیدن میدهد:
- کسی کاری به کارش نداشت که این راحت بیاد حرف مفت بزنه؟
لبخند پیروزمندانهای میزند:
- چرا! خدا امیرکبیر رو رحمت کنه، دستور داد باب رو اعدام کنن. اما این باعث نشد فتنهها کامل بخوابه! میرزا حسینعلی نوری که از پیروانش بوده، بعد اعدام باب ادعای «من یظهر اللهی» میکنه و میگه باب مبشر ظهور من بوده و مهدی موعود منم و اسم خودش رو میذاره بهاءالله. از اونجا به بعد به پیروانش میگن بهایی. بعدم پسرش عبدالبهاء جانشینش میشه و بعدم شوقی افندی نوه دختری عبدالبهاء. البته الان اداره امور بهاییها به عهده نُه نفره در بیت العدله که بهاییا معتقدن این عده ملهم به الهامات غیبیه هستن و معصومن و هر دستوری که ازشون صادر بشه از طرف خداست و باید اطاعت کرد! حالا این بیت العدل کجاست؟ کسی میدونه؟
نگاهی به بچهها میاندازد و چندلحظه بعد میگوید:
-بذارید کاملتر بپرسم... میدونید قبله بهاییها کجاست؟
بازهم با چشمانش میان دخترها دنبال پاسخ میگردد. الهام با سینی شربت سرمیرسد و خطاب به فاطمه میگوید:
-خانم اجازه ما بگیم؟
فاطمه میخندد:
-بگو ببینم!
-اسراییل!
فاطمه بلندتر جواب الهام را تکرار میکند:
-بعله! هم بیت العدل هم قبله بهاییها، اسراییله!
آه از نهاد بچهها بلند میشود.
چهرههای بهت زده و متعجبشان دیدنی است! فاطمه با لبخندی از الهام تشکر میکند.
مبینا که از نوجوانهای شلوغ مسجد است میگوید:
-آخه جا قحط بود؟ چرا اسراییل؟
فاطمه از سوال مبینا خوشش آمده و پاسخ میدهد:
-خب چون بهاء توی اسراییل مرد و قبرش اونجاست. یه وقتایی ادعای خدایی میکرد و میگفت باید به طرف من نماز بخونید. الانم قبلهشون سمت بهاء هست!
یکی از بچهها که متوجه نمیشوم کیست ناگاه میگوید:
- وا چه مسخره! اول ادعای پیامبری بعد خدایی؟
زینب میپرسد:
- وقتی بهاء زنده بود چطور به طرفش نماز میخوندن؟!
فاطمه با نیشخندی جواب میدهد:
-اینم جزو سوالاییه که هیچوقت بهش جواب ندادن! که چطور میشه رو به آدم زنده نماز خوند؟ یا اصلا خودش چطور نماز میخونده؟! بعدشم ادعای خدایی داشت ولی توی بعضی نوشتههاش از خدا کمک میخواست! وقتی هم ازش میپرسیدن که چرا تناقض گویی میکنی، میگفت شما نمیفهمین! ظاهر من باطنم رو صدا میزنه، باطنم ظاهرم رو!
در چهره همه بچهها میشود جمله «این بشر دیوانه بوده» را خواند.
میپرسم:
-خب اونوقت رابطه بابیت و بهاییت چجوریه؟
فاطمه سوالم را میپسندد:
-نکته خوبی بود... بچهها میدونید که بابیت و بهاییت جدا از هم هستن و بهاء گفت تمام تعالیم باب رو به دریا بریزن. حالا باید پرسید اگه باب اومد که فقط بهاء رو بشارت بده، پس چطور انبوهی از تعالیم با خودش آورد که به هیچ کدوم هم عمل نشد؟ چون قبل از اجرایی شدنشون باب اعدام شد و بهاء بعد باب تعالیم جدیدی آورد و تمام تعالیم باب رو تو دریا ریخت! البته بعضی اسناد و متون از باب وجود داره که نشون میده باب اختلال عقلی داشته! اینا هم در دسترس همه بهائیا نیست، مگه این که کسی اهل تحقیق باشه و اونا رو پیدا کنه و به فارسی ترجمه کنه؛ تازه میبینه که متوجه معنی متن نمیشه!
مبینا میپرسد:
-یعنی تعالیم باب قابل ترجمه نیس؟
🇮🇷ادامه دارد...
✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نقاب_ابلیس ، تحلیلی موشکافانه در رابطه با فرقه های ضاله به ویژه تشیع انگلیسی
آواۍ رَحمت🕊
👹رمان اعتقادی و امنیتی #نقاب_ابلیس👹 🌟قسمت #چهل_وچهار (مریم) -این خودش یه تناقضه! علی محمد باب (پ
👹رمان اعتقادی و امنیتی #نقاب_ابلیس👹
🌟قسمت #چهل_وپنج
(مریم)
-اصلاً صرف و نحو درست و حسابی نداره! وقتی هم ازش پرسیدن چرا تو نوشتههات حتی قواعد ابتدایی رو رعایت نمیکنی، جواب داده بود که صرف و نحو رو من ابداع میکنم و این صرف و نحو موجود اشتباهه و من کارم درسته! یا احکام عجیب و غریبی که از خودش درآورده، مثلا این که اگه زنی از همسرش بچهدار نشه، میتونه از یه مرد دیگه بچهدار بشه و احکام چندش آور دیگهای که باب آورد، یا این که میگه همه کتابا غیر از کتاب باب باید سوزونده بشه یا همه اماکن مذهبی حتی مسجد الحرام باید تخریب بشه و فقط ساختمان و آرامگاه خودش سالم بمونه! البته اینا هیچکدوم عملی نشد و قرارم نبود عملی بشه.
الهام سینی خالی شربت را زمین میگذارد و میگوید:
-بچهها از فرقهای که توی دامن صهیونیسم بزرگ بشه بیشتر از این انتظار نمیره! میدونید هرسال بیت العدل چقدر از بهاییا پول میگیره و چقدر پول سرازیر میشه توی اسراییل؟ یا سفر بهاییا به مقبره بهاء چقدر برای رژیم صهیونیستی منفعت مالی داره؟ حالا کارای سیاسی پشت پرده شون و فعالیت نحسشون جای خود دارد.
زینب میپرسد:
- مگه فعالیت سیاسی هم دارن؟
فاطمه با اندوه سر تکان میدهد:
-چه جورم! توی بهاییت ظاهرا دخالت در سیاست حرامه ولی دراصل، بهاییا از همون اول فعالیتای سیاسی به نفع استعمار داشتن. هم طرف روسیه بودن هم انگلیس. توی دوران پهلوی هم خیلی از وزرا بهایی بودن! بعد انقلابم به جای دفاع از کشورشون، دست روی دست گذاشتن و میگفتن این مسلمونا هرچی بمیرن کمه! چقدر آدم میتونه پست باشه؟ الانم غیر از فعالیتای ضدامنیتی، دارن شدیدا کار فرهنگی میکنن روی جوونامون و یه تشکیلات سازمان یافته و منظم دارن و یه لحظه رو هم از دست ندادن برای نفوذ و آتیش سوزوندن!
بچهها آه میکشند. فاطمه هم.
زینب میپرسد:
-خب مگه این ادعاهاشون احمقانه نیست؟ چرا بعضیا جذبشون میشن؟
-نیاز به معنویت!
نگاهی بین جمع میچرخاند تا تشنگی بچهها را ببیند.
بعد ادامه میدهد:
-اولین آدم روی زمین پیامبر بود. چون توی بشر نیاز به دین و خداپرستی یه چیز فطریه. بذارید یکم تخصصیتر صحبت کنیم. اگه دقت کنید، دوران باستان اقوام مختلف یه بتی رو، یا یه قدرت ماورایی رو میپرستیدن. چون نیاز داشتن به پرستش یه قدرت مطلق؛ چون بشر خودش رو ناقص میبینه و باید به خدا تکیه کنه. اما اونایی که خدای خودشونو نمیشناختن، اشتباهی همون بت رو میپرستیدن. اگه دقت کنین، الانم بشر همینطوره. چون خودش رو کامل نمیبینه به پول و شهرت و لذت و تکنولوژی و قدرت و... متوسل میشه و در واقع، اینا میشن بت بشر مدرن! از بعد رنسانس که اروپا کلا دین رو گذاشت کنار، اصالت رو دادن به علم تجربی و ریاضی و گفتن هرچی با حواس پنجگانه میبینم هست، ولی غیر اون نیست! مکتبهایی مثل مارکسیسم، کمونیسم، اومانیسم، لیبرالیسم و انبوهایسمها زیر سایه این عقیده به وجود اومد. ولی بعد مدتی، دیدن اکثر سردمدارای این مکاتب و عقیده یا آخر عمر خل و چل شدن یا خودکشی کردن. کم کم آمار افسردگی و فساد و خودکشی رفت بالا توی جامعهشون. چون وقتی به خدا و معاد ایمان نداشته باشی حتی به اخلاق هم پایبند نمیمونی و دلیلی نداره پایبند باشی. غربیا فهمیدن آدم به معنویت نیاز داره، به حس پرستش. گفتن باشه، ما میپذیریم ماوراء الطبیعه هم هست، متافیزیکم قبول داریم، اما خدا رو نه! اصلا برید برای خودتون عبادت کنید تا جیگرتون حال بیاد! ولی پای خدا رو به جامعه باز نکنید! این شد سکولاریسم. یا سعی کردن سر مردم رو با عرفانهای کاذب گرم کنن. مثل ارتباط با جن و کائنات و یوگا و از این حرفا... ولی اینام نمیتونه فطرت بشر رو ارضاء کنه. شاید نهایتا مثل یه مسکن موضعی عمل کنه؛ ولی نهایتا آدم رو به قهقرا میبره. بهاییت هم از همین خلاء معنوی استفاده میکنه. کسی که بخواد هم آزاد باشه هم برای پاسخ به نیازش یه دینی داشته باشه میاد سمت بهاییت. چون توی بهاییت روابط زن و مرد و خیلی از گناهان آزاده. طرف فکر میکنه هم خدا رو داره، هم خرما رو.
نگاهی به ساعتش میکند و بعد به الهام میگوید:
- وقت اذان نزدیکه؟
الهام با لبخند سر تکان میدهد.
فاطمه رو به بچهها میکند:
-پاشید ببینم! من رو گرفتید به حرف! اصلا چه معنی داره، دختر بعد مغرب بیرون باشه؟
🇮🇷ادامه دارد...
✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نقاب_ابلیس ، تحلیلی موشکافانه در رابطه با فرقه های ضاله به ویژه تشیع انگلیسی
۵ صلوات برای فرج منجی عالم بفرستید تا ۳ پارت آخر رمان رو بزاریم و تماااام😍
🌿🕊@Avaye_rahmat
آواۍ رَحمت🕊
👹رمان اعتقادی و امنیتی #نقاب_ابلیس👹 🌟قسمت #چهل_وپنج (مریم) -اصلاً صرف و نحو درست و حسابی نداره!
👹رمان اعتقادی و امنیتی #نقاب_ابلیس👹
🌟قسمت #چهل_وشش
(مصطفی)
سرش را گرفته بین دستهایش و گوشهای از راهرو کز کرده.
دلم برایش میسوزد.
به چه زبانی بگویم تقصیر او نبوده؟ کنارش مینشینم. دل ندارد نگاهم کند، حق هم دارد.
دست بر سر شانهاش میگذارم:
-باور کن هیچکس تو رو مقصر نمیدونه! به جای اینکارا، براش دعا کن.
چشمانش سرخ است. فقط نگاهم میکند؛ زیرچشمی. میدانم پشیمان است. شاید کمی عجیب باشد ولی واقعا دوستش دارم؛ نه تنها متنفر یا بی تفاوت نیستم، دوستش دارم. شاید بخاطر پاکیاش باشد، یا بخاطر پشیمانیاش.
میخواهم تنهایش بگذارم که میگوید:
-آقاسید.
برمیگردم:
-جانم؟
-چه کار کنم که خدا من رو ببخشه؟ چه کار کنم که کسی نگفت دارن سم به خوردم میدن؟ یه طوری جو میدادن، یه طوری پست میذاشتن که انگار نظام داره ساقط میشه و اگه باهاشون همراه نشیم، عقب میمونیم! (این روش در فنون اقناع فن ارابه یا واگن نام دارد)
میگفتن آریامهرشون داره برمیگرده،
میگفتن آخوندا نمیذارن ما آگاه بشیم، آزاد بشیم، رفاه داشته باشیم...
دائم توی گوشمون میخوندن باید قیام کنیم...
توی کانالاشون یاد میدادن چطور بسیجیا و پاسدارا رو محاصره کنیم
و میگفتن هرکدومشون رو که کشتین عکس و فیلمش رو بفرستیم براشون...
یاد میدادن چطور جلوی گاردیا وایسیم... یه طوری القا میکردن که مامور نجات ایران ماییم و باید یه کاری بکنیم. دائم فیلم و عکس درباره فساد توی نظام و آخوندا... منم خیلیاش رو باز نمیکردم، زیرش رو میخوندم و بیشتر حس میکردم باید یه کاری بکنم! حس باحالی بود... انقدر مغزم رو پر میکردن که نمیفهمیدم دارم چه غلطی میکنم! وقتی علی جلوی چشمم افتاد زمین، تازه فهمیدم بسیجیا اون چیزی نیستن که بهمون نشون دادن!
از یادآوری آن شب، کامم تلخ میشود و دهانم مزه خون میگیرد.
میپرسم:
-هیچوقت فکر کردی شاید اون به قول خودت مدارکی که نشونتون میدادن جعلی باشه؟
-یه طوری بود که آدم بهشون شک نمیکرد. یه لینک میدادن میگفتن منبعشه، یا آدرس فلان کتاب رو میدادن، منم حال نداشتم برم کتابه رو پیدا کنم و ببینم راست میگه یا نه؟ مثلا این رو ببین...
همراهش را درمیآورد و فیلمی را نشانم میدهد.
مردی با لهجهای خاص در کتابخانه آستان قدس فیلم گرفته و کتابی عربی را مقابل دوربین میگذارد؛ کتابی درباره خاطرات یکی از طلاب با امام خمینی(ره)، در سالهای تبعید در عراق. او کتاب را باز میکند و از روی یکی از خاطرات میخواند. با این که از روی صفحه فیلم میگیرد، نوشتهها بخاطر کیفیت پایین تصویر تارند! چند کلمه از جملات عربی را میخواند و بقیه را درحالی که دستش زیر نوشتههاست، ترجمه میکند. کلمات عربی را اشتباه ترجمه میکند. سعی دارد به امام تهمتی بزرگ بزند. چشمانم را روی نوشتهها ریز میکنم، ترجمهاش پر از اشکال است و اصلا موضوعی که مرد دربارهاش حرف میزند با موضوع متن متفاوت است!
انقدر تهمتی که به امام زده بزرگ و بی شرمانه است که ضربان قلبم را بالا میبرد. سعی میکنم آرام باشم.
فیلم را متوقف میکنم و با صدایی نسبتا بلند میگویم:
-داره چرت میگه! خودشم میدونه داره اشتباه ترجمه میکنه! مگه توی دبیرستان عربی نخوندین؟ نمیفهمی ترجمهش غلطه؟ تو امام خمینی رو میشناسی؟ اصلا امکان داره این وصلهها به آدمی بچسبه که دنیا رو تکون داده؟
شرمنده میگوید:
-هیچکس به ما نگفت... فقط توی کتاب دین و زندگی چهار کلمه اصول دین خوندیم برای نمره، ولی هیچکس نیومد برامون بگه امام کی بود... چرا باور نکنم؟ انقدر حق به جانب مینویسن و ژست روشنفکری میگیرن که انگار اگه قبول نکنی، احمقی!
🇮🇷ادامه دارد...
✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نقاب_ابلیس ، تحلیلی موشکافانه در رابطه با فرقه های ضاله به ویژه تشیع انگلیسی
آواۍ رَحمت🕊
👹رمان اعتقادی و امنیتی #نقاب_ابلیس👹 🌟قسمت #چهل_وشش (مصطفی) سرش را گرفته بین دستهایش و گوشهای ا
👹رمان اعتقادی و امنیتی #نقاب_ابلیس👹
🌟قسمت #چهل_وهفت
(حسن)
شانههایش میلرزد.
صدایش را سخت میشنوم. حتما حضورم را متوجه نشده که بازهم درد و دل میکند:
-اولین بارم که نیس رفیقم جلوی چشمم شهید بشه... اولین بارم نیست با دست خودم جنازه رفیقم رو بردارم بذارم توی ماشین... اولین بارم نیست! میدونی دلم از کجا خونه؟ از اینکه توی سوریه کسی حریفت نشد، توی ترکیه و افغانستان یه تار مو ازت کم نشد. تا خود قلب تکفیریا میرفتی و هیچیت نمیشد؛
ولی تو همین تهران، وسط تهران، اونطوری اربا اربات کردن. دلم از این میسوزه... از این میسوزه که خونت باید توی جوب کنار خیابون بریزه... باید جنازهت رو از توی جوب دربیارم و به جای این که روی دست مردم تشییع بشی و همه جا برات پوستر و بنر بزنن و عکست بره توی همه سایتا و کانالا، یه جایی که منم نمیدونم کجاست دفنت کنن و آب توی دل مردمی که جلوی درِ خونهشون شهید شدی تکون نخوره. اصلا احدی نفهمید شهید شدی... میدونم که الان اون دنیا داری چه عشق و حالی میکنی؛ ولی یه فکری به حال دل مام بکن!
صدایش هربار در گلو میشکند.
دوست ندارم گریه سیدحسین را ببینم. نشسته کنار مزار شهید گمنام و با عباس حرف میزند.
مصطفی هم کمی آن سوتر نشسته ،
و به روبهرویش خیره است. انگار اشکهایش خشک شده.
کاش درد و دلهای سیدحسین را مینشیند.
در این سرما، از حرفهایش آتش گرفتهام. شفای علی را بین حرفهایش میخواهد.
گفتم علی، سوختم...!
تنها چیزی که توانست درد سینهمان را آرام کند،
بیست و دوم بهمن بود و دیدن #آقا در منزل شهید ارمنی.😍😭وقتی دیدیم مردم مثل همیشه آمدند برای انقلاب،خیالمان تخت شد و برای آینده قشنگش نقشه کشیدیم.
وقتی دیدیم #آقا آرامند، آرام شدیم.
چقدر خوب بود اگر آقا به ما هم میوه میدادند، آن وقت ما هم مثل مادر آن شهید ارمنی هیچوقت مریض نمیشدیم. چقدر دلم میخواست دست آقا را بگیرم توی دستم و بی خیال همه دنیا بشوم. اما دست آقا توی دست آن پدر شهید، من را هم آرام کرد.
همه را آرام کرد.
سیدحسین دستی به صورتش میکشد و بلند میشود. خاکهای لباسش را نمیتکاند و بالای سر مصطفی میرود.
به اشاره و لبخندی،
مصطفی را بلند میکند از روی زمین تا به مسجد برویم،
شب اول دهه فاطمیه.
خانواده علی نذر کردهاند بانی مراسم امسال باشند برای شفای پسرشان. همه میدانند تمام دنیا را که بگردی، آخر دوباره به سرچشمه خیرات میرسی.
به مادر خوبیها میرسی.
دست به دامان آخرین بازمانده خدا در زمین هم که بشوی، مادرش را نشان میدهد.
مسجد دوباره حال محرم گرفته است. پرچمهای سیاه، بوی اسپند، صدای مداحی. مجلس مادر است اما دلم روضه علی اکبر میخواهد، با صدای علی.
به خودم که میآیم،
به سینهزنی ایستادهایم.
مجلس دارد تمام میشود و سیدحسین و مصطفی ایستادهاند به بدرقه بچهها. صاحب عزا آنهایند و من هم به عنوان طفیلی کنارشان میایستم.
همراه سیدحسین زنگ میخورد:
-هنوز تموم نشده؟ تیراندازی؟ باشه باشه الان میاییم، اومدیم.
🇮🇷ادامه دارد...
✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نقاب_ابلیس ، تحلیلی موشکافانه در رابطه با فرقه های ضاله به ویژه تشیع انگلیسی
آواۍ رَحمت🕊
👹رمان اعتقادی و امنیتی #نقاب_ابلیس👹 🌟قسمت #چهل_وهفت (حسن) شانههایش میلرزد. صدایش را سخت میشن
👹رمان اعتقادی و امنیتی #نقاب_ابلیس👹
🌟قسمت #چهل_وهشت (اخر)
(حسن)
به مصطفی که متعجب نگاهش میکند، میگوید:
- بدو! پاسداران هنوز شلوغه نیرو میخوان...
-مگه هنوز جمعشون نکردن؟
-نه... داره بدترم میشه. اونجا هم مثل انقلاب نیست؛ دقیقا منطقه مسکونیه. دارن میریزن توی خونههای مردم.
مصطفی میرود که ذوالجناحش را آماده کند. این ذولجناح هم شده مثل ذولجناح تابلوی عصر عاشورا! یا رنگش ریخته، یا تو رفته. چراغش هم شکسته.
مثل بچهها به سیدحسین میگویم:
- میشه منم بیام؟
طوری نگاه میکند که دلم میریزد و جوابم را میگیرم:
-نه! تو برو پیش علی، یه سر بهش بزن.
-چرا من نیام؟
جواب نمیدهد و میرود.
با حسرت خیرهام به سیدحسین و مصطفی که دور میشوند. تا بیمارستان،
با بغضی نفسگیر دست به گریبانم.
دلواپس علیها و عباسهایی هستم که در پاسداران، با دراویش درگیرند. صدای کف و سوت و شعار آنقدر در ذهنم میپیچد که گوشهایم سوت بکشد.
پدر و مادر علی هم بیمارستانند.
مادرش مفاتیح به دست نشسته و پدرش تسبیح میگرداند. مثل همیشه، آرام روی تخت خوابیده. اگر میدانست در گلستان هفتم چه خبر است، بلند میشد و تا خود پاسداران میدوید.
همان بهتر که نمیداند!
حداقل خیالمان راحت است که دیگر کسی با چاقو پهلویش را نمیدرد و به بازویش تیر نمیزند. گفتم پهلو و بازو، سوختم!
کاش بلند شود و کمی باهم حرف بزنیم.
آرام در گوشش زمزمه میکنم:
-علی، چرا خوابیدی پسر؟ توی خیابون پاسداران یه مشت درویش داعش مسلک افتادن به جون نیروی انتظامی... نمیخوای پاشی؟ برات مهم نیست که بریزن خونه زندگی مردم رو بهم بریزن؟ برات مهم نیس دارن با چاقو و قمه و تفنگ برای پلیس خط و نشون میکشن؟
نمیدانم چرا اینها را گفتم.
نباید بفهمد، نگران میشود. از اتاقش میزنم بیرون،
دل ماندن در بیمارستان را ندارم.
بی قرارم، کاش من را هم با خودشان میبردند. سیدحسین و مصطفی را میگویم.
راستی الان کجا هستند؟
دستم میرود که سیدحسین را بگیرم، نه! نمیتواند که جواب بدهد...!
زیارتنامه حضرت زهرا(س) میخوانم؛
به نیابت از عباس، به نیت شفای علی. نفهمیدم کی این اشکهای شور و گرم روی صورتم غلطیدند؛ بی اجازه و هماهنگی!
دلم تاب نمیآورد؛ اخبار را چک میکنم.
نیم ساعتی تا اذان صبح مانده. باورم نمیشود! کی سحر شد؟
چشمانم تازه یادشان میآید نخوابیدهاند،
با نور گوشی شروع به سوختن میکنند. خطوط را به سختی میخوانم:
-شهادت یک بسیجی و سه نفر از نیروهای پلیس به دست دراویش....
چشمانم بیشتر میسوزند.
به پلکهایم التماس میکنم روی هم نیفتند.
مادر و پدر علی پرستارها را صدا میزنند، صدایشان را گنگ میشنوم. چشمانم کلمات را یکی درمیان میخواند:
- آتش... سلاح گرم... قمه... خانه های مردم... اتوبوس... نیروی انتظامی...
پرستارها به سمت تخت علی میدوند.
دوباره به کلماتی که تار و واضح میشوند نگاه میکنم:
- بسیجی... اتوبوس... زیر گرفتن...
پدر علی همانجا سجده میکند، اشک ریزان.
صدایی با شوق میگوید:
-یا فاطمه زهرا(س).
بسیجی، تیراندازی، سلاح گرم و سرد، اتوبوس...!
به گمانم صدای مادر علی است که میگوید:
-یا فاطمه زهرا(س).
🇮🇷پایان فصل دوم
والعاقبه للمتقین
این ناچیز، تقدیم به شهید محمدحسین حدادیان و شهید سجاد شاهسنایی، شهدای مظلوم امنیت...🤲🇮🇷
یا زهرا
#فاطمه_شکیبا؛ تابستان 97
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچههات کنار سفرهی اشکن مادرجان... 💔🥀
👤 #کلیپ زیبای «کجایی مادر» با نوای کربلاییمحمدحسین #پویانفر تقدیم نگاهتان
زیارت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام سنجاق شد.🖇
🌿🕊@Avaye_rahmat
🔸چرا فوتبال زیباست؟!
چرا اعدام زیباست...
"آیت الله حائری شیرازی "
⚽️ این فوتبال، یک جامعه کوچک است که مجرم دارد، قاضی دارد، زندان دارد، اخراج دارد. همه این چیزهایی که در جامعه هست در فوتبال هست. منتها یک جامعه کوچک است، یک دنیای کوچک است، قوانینتان را بر مبنای این وضع کنید.
⚽️ ببینید، قوانین فوتبال هر جریمهاش، به شدت #متناسب_با_جرم است. مثلاً در منطقه جریمه وقتی که یک کسی یک خلافی را میکند، یا با دستش توپ را میگیرد، این موجب پنالتی است. بازی فوتبال است، بنا بوده که با پا بازی کنید. حالا که دستت را آوردی در کار، جریمهاش پنالتی است. ما میبینیم که کارشناسانه عمل شده در فوتبال. قوه مقننه و قوه مجریه و قوه قضاییهاش هماهنگ کار میکنند که این جامعۀ زیبا را بوجود آورده اند.
⚽️ در فوتبال، #کارت_زرد دادنش هم زیبا است. #کارت_سرخ دادن هم زیبا است. طرف را هم که اخراج میکنند، زیبا است. مردم #لذت میبرند، نه اینکه ناراحت بشوند. معنایش این است که در احکام جامعه هم اگر اعدامش، به موقع باشد، زیبا است. نباید از حکم اعدام ترسید. ببینید چه کار کرد؟ وقتی کارت قرمز داد یعنی از بازی برو بیرون؛ اعدام هم یعنی از بازی برو بیرون.
⚽️ کارت زرد و قرمز، #خشونت_نیست. کسی که #زیباشناسی_دین را بداند، میفهمد که دست دزد را قطع کردن، بسیار قشنگ است. صد در صد قشنگ است. صد در صد زیبا است. چرا؟ یک دست قطع کن، #یک_شهر_آرام_بشود! یک دست قطع کن، یک عالَم نفس بکشد! راحت بشود! چقدر روی دیوار خانهها سیخ برای امنیت آویزان کردهاند، قفل روی قفل، قفل روی قفل! چه فایده دارد؟ این زندگی است؟! این زندگی است که زن امنیت نداشته باشد بخواهد بیاید در کوچه؟ کار این آقا که مزاحم ناموس مردم میشود، زشت است، اما دار زدن او قشنگ است.
⚽️ عالَم نمیفهمد، میگویند اعدام کردن، خشونت است. بیچاره ها! شما اینهمه سال که زندان درست کردید در اروپا، چندتا دزد را از دزدی بازداشتید؟ شما که دیگر مشکل بیکاری ندارید، پس این #گانگسترها چیست؟ شما راهی ندارید غیر از همان کاری که در فوتبال میکنید! همان را عمل کنید. کارت زرد لازم است. زندان، کارت زرد است. اعدام، کارت سرخ است. به او میگوییم اگر نمیتوانی در این بازی شرکت کنی، لایقش نیستی، از بازی بیرون برو.
⚽️ اگر داور این کار را نمیکرد، هر کس که #قویتر بود، پهلوانتر بود، توپِ او میرفت در گل. چینیها ریز و کوچک هستند، کرهایها ریز و کوچک هستند، آفریقاییهایی هیکلدار و درشتاند. اینها وقتی با هم مسابقه میدهند، چینیها برنده میشوند. حالا اگر واقعاً به زور و هیکل بود، محال بود چینیها یک گل به آنها بزنند! یک هُلی به آنها میدادند و پرتشان میکردند آن طرف. اما الآن این چینی، از لای دست و پای اینها رد میشود، گل میکند، اما آنها #جرأت_ندارند دست به او بزنند! عالَم همین است. بروید هرچه در فوتبال پیدا کردید از جامعه و حکومت مطالبه کنید.
🌿🕊@Avaye_rahmat
🔴قاتل دو بسیجی مشهدی اعدام شد
🔹مجیدرضا رهنورد که طی اقدام تروریستی ۲۶ آبان ۲ نیروی حافظ امنیت، زینالزاده و رضازاده را به شهادت رسانده و ۴ نفر دیگر را مجروح کرده بود، صبح امروز در مشهد و در ملأعام اعدام شد.
#انتقام_خون_شهدا
لعن الله علی القوم الظالمین ...
🌿🕊@Avaye_rahmat
⚖📌 بیشتر بدانیم:
🔹فعالیت تبلیغی علیه نظام چیست؟
بر اساس #ماده_500_قانون_مجازات_اسلامی، هر کس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروه ها و سازمان های مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید، به حبس از سه ماه تا یکسال محکوم می گردد
#تبلیغ_علیه_نظام #کیفری
🌿🕊@Avaye_rahmat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوقالعاده(حتماببینید)
👌آفرین و درود بر این سطح فکر و جوابهای زیبا...
🌺 چرا چادر مشکی؟ جواب رو ببینید...
اگه کار فرهنگی نکنیم بعدا باید صد برابر کار امنیتی کنیم.
✅ کانال آوای رحمت
https://eitaa.com/joinchat/1894318298C8d85a28746
🔸تصویر لو رفته از حاج قاسم بر صندلیِ ریاست!
اگر عکسهای حاجی رو زیر و رو کنیم، شاید به زحمت بتونیم عکسی رو پیدا کنیم که به صندلی تکیه داده باشن!
ایشون مرد میدان بودن و همیشه پایِ کار مردم..
شاید بخاطر همین خصلتها بود که به سردار دلها معروف شدن🧡🌱
#فاطمیه|#امام_زمان|#لبیک_یا_خامنه_ای
🌿🕊@Avaye_rahmat
آواۍ رَحمت🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 فرازی از سوره مبارکه نساء با صدای استاد مصطفی اسماعیل و استاد عبدالباسط👌
#آرامش_با_قرآن....
خیلی خوبه قرآن رو با معنیش بخونیم، مطمئن باشید انقدر برکت میاره که توفیقِ فهم،تدبّر،حتی حفظ حاصل میشه،یک مدت امتحان کنید بعد تاثیرشو میبینید، حتی روزی یک آیه ولی با معنی....😍
🌿🕊@Avaye_rahmat
🌷 از نجواهاى خداوند متعال با موسى (عليه السلام) اين بود :
🌱 به ثروت انبوهِ هيچ كس غبطه مخور ؛ زيرا ثروت زياد مايه گناهان زياد مى شود ؛ زيرا حق و حقوقى بر آن واجب مى گردد.
📖 الكافي ، ج۲ ، ص۱۳۵
🌿🕊@Avaye_rahmat
آواۍ رَحمت🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قاتل شهید دانیال رضازاده و حسین زینالزاده: کاری انجام دادم به دور از انسانیت، برای مجازات از خانوادههای داغدار بیشتر عجله دارم... برادرکُشی کردم
🤍 #درمان_با_قرآن
#قسمت_اول
1- اگر سوره قدر را در هر روز یا هر وقت 1 بار بخواند ثواب روزه ماه رمضان و احیاء شب قدر را به او می دهند ✨
2- برای جلوگیری از گناه قبل از طلوع و قبل از غروب آفتاب خواندن 11 مرتبه سوره قدر ✨
3- برای در امان ماندن از شر شیطان در موقع خواب خواندن 11 مرتبه سوره قدر هنگام خواب ✨
4- برای رفع چشم زخم و نظر بد چهار قل را قبل از طلوع و بعد از غروب آفتاب بخوانند و صدقه بدهند ( مهم)✨
5- برای دفع سختیو بلاها در دنیا و آخرت و دفع آزار دیگران سوره مُزمَّل بسیار مفید است ✨
🌿🕊@Avaye_rahmat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بابک زنجانی رو هنوز اعدام نکردن ولی محسن شکاری رو 18 روزه اعدام کردن . چرا؟
✨نماز چهارشنبه ها هدیه به روح امام جواد:
بعد از نماز " عصر " دو رکعت نماز هدیه به روح امام جواد بخونید مثل نماز صبح
بعد از نماز ۱۴۶ مرتبه میگید:
ماشاءالله لا حول و لا قوه إلا باللہ
۱۴۶ مین مرتبه که ذکر رو گفتید
امام جواد رو واسطه قرار میدید و حاجت تون رو به خدا میگید
انشاءالله حاجت روا بشید❤
23.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زیارت_مخصوص__روز_چهارشنبه
چهارشنبه ها دست دلم را میگیرم و
در پرواز خیال راهی زیارت میشوم!
کاظمین، سامرا و مشهد مقصد دل من است!
سلام برساکنان بهشت🌱🌸
❤️تقدیم به پیشگاه امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السّلام...❤️
🌿🕊@Avaye_rahmat
💰:قیمت زندگی چنده⁉️
فرزندی از پدرش پرسید قیمت زندگی چقدر است؟*
پدر یک سنگ زیبا💎 بهش داد و گفت این را ببر بازار، ببین مردم چقدر می خرند؛اگر کسی قیمت را پرسید، هیچ نگو، فقط دو انگشت را بیاور بالا ببین آنها چگونه قیمت گذاری می کنند.او سنگ 💎را به بازار برد. نفر اول سنگ را دید وپرسید قیمت این سنگ چند؟کودک دو انگشتش را بالا آورد؛ آن مرد گفت: دو هزار تومان!آن کودک نزد پدرش بازگشت و ماجرا را گفت؛پدر به او گفت: این بار برو در بازار عتیقه فروشان،آنجا وقتی کودک دو انگشتش را بالا برد عتیقه فروش گفت: دویست هزار تومان!این بار هم کودک نزد پدر بازگشت و ماجرا را تعریف کرد.پدر به او گفت: این بار به بازار جواهرفروشان و نزد فلان گوهرشناس برو.وقتی دو انگشتش را بالا برد آن گوهر شناس گفت دو میلیون تومان!آن کودک باز ماجرا را برای پدر تعریف کرد.پدر گفت: فرزندم! حالا فهمیدی که قیمت زندگی چنده؟!
مهم این است که گوهر وجودت رابه کی بفروشی.قیمت ما به این بستگی دارد که مشتری ما چه کسی باشد.
🌷حضرت علی (ع)می فرمایند:
خداوند متعال مى فرمايد: اى فرزند آدم! تو را نيافريدم تا سودى برم، بلكه تو را آفريدم تا از من سودى برى. پس، به جاى هر چيز مرا برگزين؛ زيرا من، به جاى هر چيز ياور تو هستم.)
🌿🕊@Avaye_rahmat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبلا درباره سوریه سازی گفتیم که ایران هیچوقت سوریه نمیشه بدلایل مختلف و قابل مقایسه نیست
ولی تشابهاتی در اغتشاشات ایران و اتفاقاتی که در سوریه افتاد وجود داره، بد نیست توجه کنیم. این فیلم خیلی خوب توضیح داده. حتما حتما ببینید
ببینید چطور ممکن است اعتراض چند فوتبالیست و سلبریتی و دروغهای رسانههای بیگانه به کشته شدن ۶۰۰هزار نفر ختم شود.
🌿🕊@Avaye_rahmat
آواۍ رَحمت🕊
⚖📌 بیشتر بدانیم: 🔹فعالیت تبلیغی علیه نظام چیست؟ بر اساس #ماده_500_قانون_مجازات_اسلامی، هر کس علیه
⚖📌 بیشتر بدانیم:
🔹تبلیغ علیه نظام در فضای مجازی
تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران، موضوع #ماده_۵۰۰_قانون_مجازات_اسلامی بخش تعزیرات، در زمره ی مصادیق محتوای مجرمانه علیه امنیت و آسایش عمومی قرار داشته و کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه ان را به موجب قانون جرایم رایانه ای جزو جرائم مرتبط با محتوا در فضای مجازی دانسته است.
بنابراین ارتکاب جرم تبلیغ علیه نظام در فضای مجازی اعم از سایت ها و وبلاگ ها و نیز شبکه های اجتماعی همچون فیسبوک، تلگرام و اینستاگرام نیز متصور دانسته و دارای ضمانت اجرای جزایی می باشد.
#تبلیغ_علیه_نظام #کیفری
🌿🕊@Avaye_rahmat