eitaa logo
آوینی مدیا🇮🇷
154 دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
13.3هزار ویدیو
1.3هزار فایل
وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ کانال تبادل محتوای انقلابی لینک ارتباط: @yase_nili
مشاهده در ایتا
دانلود
✴️ تبادل زندانیان؛ پلی برای ...⁉️ 🔹 چندی پیش روزنامه آمریکایی "نیویورک تایمز" در گزارشی مدعی شد که واشنگتن و تهران در حال انجام اقداماتی برای تبادل یک کهنه نیروی دریایی با یک پزشک ایرانی-آمریکایی هستند. این روزنامه آمریکایی ادعا کرد که این اقدامات برای تبادل "مایکل وایت" ۴۸ ساله و یک پزشک ایرانی-آمریکایی با هویت نامشخص در جریان است. 🔹 هرچند تبادل زندانی میان کشورها، حتی آن کشورهایی که روابط دیپلماتیک خود را قطع کرده اند در شرایط برابر امری طبیعی و مسبوق به سابقه نیز می باشد، اما آنچه تبادل زندانیان میان ایران و آمریکا را دچار سئوال و ابهام می کند، انگیزه ها و زمینه هایی است که می خواهند از فرصت تبادل زندانی میان دو طرف به عنوان پلی برای برقراری روابط استفاده کنند. دیپلماسی خاموش در پوشش تبادل یکی از مهمل های اولیه برای آب شدن یخ رابطه و میان دو طرف است. 🔹 نباید فراموش کنیم که آزادی "شین بائر" و "جاش فتال" دو کوهنورد جاسوس آمریکا در ۳۰ شهریور ۹۰ با وساطت خود مقدمه ای شد بر مذاکرات ایران و آمریکا در مسقط آن هم به فاصله کوتاهی از این تبادل زندانیان. 🔸 این پالس های معنادار توسط دو طرف هر مخاطبی را دچار شک و تردید می کند که تبادل زندانیان صرفا بهانه ای است برای بازشدن روابط و مذاکره میان ایران و آمریکا. 🔻 متن کامل یادداشت را اینجا (http://nasimonline.ir/Content/Detail/2353394/) بخوانید. @NasimOnline
‍ ▪️خودش را برای رفتن به ماموریت آماده می‌کرد که یک «سرباز» وارد اتاق شد و به مسئول دفتر فرمانده گفت که مرخصی لازم دارد و وقتی با جواب منفی روبرو شد، با ناراحتی پرسید: بروجردی کجاست؟ می خواهم با خودش صحبت کنم. ‌ 🔻‌محمد رو کرد به سرباز و گفت: فرض کن که الان داری با بروجردی صحبت می‌کنی و او هم به تو می‌گوید که نمی‌شود به مرخصی بروی. شما سرباز اسلام هستید و به خاطر عدم موافقت با یک مرخصی که نباید اینطور عصبانی بشوید. 🔻این حرف انگار بنزینی بود که بر آتش درون سرباز ریخته شد و او را شعله ورتر کرد و ناگهان سیلی محکمی به گوش محمد زد و گفت: اصلا به شما چه ربطی دارد که دخالت می‌کنی و با همان عصبانیت هر چه از دهانش در آمد نثار محمد کرد. 🔻محمد به او نزدیک شد و خواست بغلش کند، گمان کرد می‌خواهد او را کتک بزند؛ مقاومت کرد و خواست از خودش دفاع کند، محمد بوسه‌ای بر پیشانی سرباز زد و گفت بیا داخل دفتر بنشینیم و با هم صحبت کنیم. ‌ 🔻‌اما سرباز که هنوز نمی‌دانست با چه کسی طرف است، با همان عصبانیت گفت اصلا تو چه کاره‌ای که دخالت می‌کنی؟! من با بروجردی کار دارم. ‌ 🔻‌محمد لبخندی زد و گفت خب بابا جان بروجردی خودم هستم.سرباز جا خورد و زد زیر گریه. گفت هر کاری کنی حق با توست و اگر می‌خواهی تبعیدم کن یا برایم قرار زندان بنویس. ‌ 🔻‌اما بروجردی نه تبعیدش کرد و نه برایش زندان برید و به گفت: حالا برو مرخصی، وقتی برگشتی بیا تا بیشتر با هم صحبت کنیم تا ببینیم می‌شود این عصبانیتت را فرو نشاند. از آن روز به بعد سرباز عصبانی شد مرید محمد. وقتی که از مرخصی برگشت، به خط مقدم رفت و عاقبتش ختم به شهادت شد. 💬 aliavazkhah @Fars_Plus