وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ ﴿٥٩﴾
06.Anaam.59.mp3
3.33M
#تفسیر_ صوتی سوره انعام آیه ۵۹ (حاج آقا قرائتی )
کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمیداند. او آنچه را در خشکی و دریاست میداند؛ هیچ برگی (از درختی) نمیافتد، مگر اینکه از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است.
معانی کلمات آیه
۱. ورقه: ورق: برگ. مفرد آن ورقه است.
۲. رطب: رطب: تر.
۳. يابس: خشك.
نکته ها
۱. «مَفاتِحُ»، يا جمع «مِفتَح» به معناى گنجينه و خزانه است، يا جمع «مِفتاح» به معناى كليد است، ولى معناى اوّل مناسبتر است. (تفسیر المیزان)
۲. كلمهى تر و خشك، كنايه از همهى چيزهايى است كه مقابل همند، مثل مرگ و حيات، سلامتى و مرض، فقر و غنا، نيك و بد، مجرّد و مادّى.
۳. شايد مراد از سقوط برگها، حركات نزولى و مراد از دانههاى در حال رشد زير زمين، حركات صعودى باشد. (تفسير فى ظلال القرآن)
پیام ها
1- دليل آنكه عذاب عجولانهاى كه كفّار تقاضا مىكنند فرا نمىرسد، علم خداوند به اسرار هستى است. ما تَسْتَعْجِلُونَ ... وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ.
2- احكام الهى بر اساس آگاهى او بر غيب و شهود است. «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ- وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ».
3- دامنهى علم غيب، گستردهتر از علوم عادّى است. (زيرا قرآن درباره آن تعبير انحصارى دارد.) «لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ».
4- بر خلاف كسانى كه مىگويند خداوند تنها به كليّات علم دارد، خداوند به همه چيز دانا و از همهى جزئيّات هستى آگاه است. پس بايد مواظب اعمال خود باشيم. ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ ....
5- جز خداوند، هيچكس از پيش خود علم غيب ندارد. «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ».
6- در جهان، مركزيّتى براى اطلاعات وجود دارد. «فِي كِتابٍ مُبِينٍ» (تفسیر نور، جلد 2 - صفحه 474)
وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَىٰ أَجَلٌ مُسَمًّى ۖ ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٦٠﴾
او کسی است که (روح) شما را در شب (به هنگام خواب) میگیرد؛ و از آنچه در روز کردهاید، با خبر است؛ سپس در روز شما را (از خواب) برمیانگیزد؛ و (این وضع همچنان ادامه مییابد) تا سرآمد معینی فرا رسد؛ سپس بازگشت شما به سوی اوست؛ و سپس شما را از آنچه عمل میکردید، با خبر میسازد
معانی کلمات آیه
۱. يتوفاكم: توفى به معنى اخذ كامل و تمام است. «يتوفاكم» اخذ مى كند شما را (مى ميراند).
۲. جرحتم: جرح در اينجا به معنى كار با جارحه و اعضاء است. «جرحتم» كسب كرديد.
۳. مرجعكم: مصدر ميمى است به معنى رجوع
نکته ها
«جَرَحْتُمْ» از «جارحة» به معناى عضو است، عضوى كه با آن كار و كسب مىشود و سپس به خودِ كار و عمل گفته شده است.
با اينكه خداوند به هنگام خواب روح انسان را مىگيرد، ولى مىفرمايد: ما شما را مىگيريم، پس معلوم مىشود روح انسان تمام حقيقت اوست.
پیام ها
1- خواب، يك مرگ موقتى است و هربيدارى نوعى رستاخيز. «يَتَوَفَّاكُمْ، يَبْعَثُكُمْ»
2- قانون طبيعى آن است كه شب براى خواب و روز براى كار باشد. «يَتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيْلِ، جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ»
3- زندگى ما، تاريخ و برنامه و مدّت معيّن دارد. «أَجَلٌ مُسَمًّى»
4- خود را براى پاسخگويى قيامت آماده كنيم. «إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ»
5- خداوند با اينكه كار بد ما را مىداند ولى باز هم به ما مهلت داده و روح گرفته را به بدن برمىگرداند. «يَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ»
6- قيامت، روز روشن شدن حقيقت اعمال است. «يُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»
( تفسیر نور، جلد 2 - صفحه 476)
وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ۖ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ ﴿٦١﴾
06.Anaam.61.mp3
3.82M
#تفسیر_ صوتی سوره انعام آیه ۶۱ (حاج آقا قرائتی )
او بر بندگان خود تسلّط کامل دارد؛ و مراقبانی بر شما میگمارد؛ تا زمانی که یکی از شما را مرگ فرا رسد؛ (در این موقع،) فرستادگان ما جان او را میگیرند؛ و آنها (در نگاهداری حساب عمر و اعمال بندگان،) کوتاهی نمیکنند.
معانی کلمات آیه
۱. القاهر: قهر: غلبه و ذليل كردن. قاهر: غالب و بالا دست.
۲. حفظة: حافظ: نگهدارنده. جمع آن حفظه، حافظون و حفّاظ است.
۳. يفرطون: فرط: تقدم و پيش افتادن. افراط: تجاوز بيشتر. تفريط: كوتاهى بيشتر. «لا يفرطون» كوتاهى و تقصير نمى كنند.
نکته ها
مسألهى قبض روح، در قرآن هم به خداوند نسبت داده شده «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ»، هم به ملك الموت و هم به فرشتگان. اين اختلاف تعبير شايد به خاطر آن باشد
۱. كه جان افراد عادى را فرشتگان مىگيرند و جان افراد برجسته را ملك الموت كه فرشته برترى است و جان اولياى خدا را ذات مقدّس او مىگيرد.
۲. و شايد به اين دليل باشد كه ابتدا فرشتگان، روح مردم را مىگيرند و سپس تحويل ملكالموت مىدهند و آنگاه ملكالموت (عزرائيل) روحهاى گرفته شده را به خداوند تحويل مىدهد و به همين دليل گرفتن روح مردم هم كار فرشتگان و هم كار ملك الموت و هم كار خداوند به شمار مىرود. آرى، خداوند مسبب است و فرشتگان مباشر و فعل گاهى به مسبب و گاهى به مباشر نسبت داده مى شود.
۳. ممكن است مراد از فرشتگان محافظ، آنانى باشند كه مراقب و نگهدار انسان از حوادثند،