eitaa logo
نقد و نظر
162 دنبال‌کننده
332 عکس
924 ویدیو
19 فایل
تحلیل ها و نظرها ◼️پیامبر صلی‌الله علیه‌و آله وسلم: ◾️قَلبٌ لَيسَ فيهِ شَيءٌ مِنَ الحِكمَةِ كَبَيتٍ خَرِبٍ ، فتَعَلَّموا ، و عَلِّموا ، و تَفَقَّهوا ، و لا تَموتوا جُهّالاً ؛ فإنَّ اللّه َ لا يَعذِرُ عَلَى الجَهلِ .
مشاهده در ایتا
دانلود
نقد و نظر
منافقین از ترس این که مردم به امیرالمومنین (ع) متمایل شوند جریان مبارزه با کفر را ادامه دادند و ظواهر اسلام را ترویج و گسترش دادند و این تنها با مراقبت و مقاومت امیرالمومنین (ع) ممکن بود.
7-part2.mp3
29.49M
هفتم قسمت دوم دوره «مدیریت راهبردی مطالبه در گفتمان انقلاب اسلامی» 🔰کتاب گفتمان انقلاب اسلامی 🔸وظایف پرچمدار توحید چیست؟ جریان های مبارزه در زمان پهلوی و قبل از انقلاب چه ویژگی هایی داشتند؟ چرا امام خمینی تقیه را جایز نشمردند و قیام کردند؟ 🔸استاد: حجت الاسلام والمسلمین روح الله صدوق 📍۴ بهمن ۹۷
نقد و نظر
🔰نقش اختیار در نظام سازی کفر و ایمان همراه با با زیر نویس
7-part3.mp3
32.44M
هفتم قسمت سوم دوره «مدیریت راهبردی مطالبه در گفتمان انقلاب اسلامی» 🔰موضوع جلسه: پرسش و پاسخ 🔸 تفاوت دینامیزم قرآنی با فهم رابطه آیات با اتفاقات اجتماعی چیست؟ آیا اسلام ساختار اقتصادی دارد؟ علت روند رو به افزایش مشکلات اقتصادی کشور چیست؟ 🔸استاد: حجت الاسلام والمسلمین روح الله صدوق 📍۴ بهمن ۹۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جنگ ها و مجاهدت های پیامبر اکرم و امیرالمومنین فرهنگ مبارزه و جهاد با کفر جلی را میان مسلمانان نهادینه کرد
چرا امیرالمومنین (ع) بعد از غصب خلافت توسط منافقین برای احیای حق خودشان قیام نکردند؟
8-part2.MP3
27.15M
هشتم قسمت دوم دوره «مدیریت راهبردی مطالبه در گفتمان انقلاب اسلامی» 🔰کتاب گفتمان انقلاب اسلامی 🔸 قوم شناسی ملت ایران قبل و بعد از بعثت روند پذیرش تشیع توسط ایرانیان چگونه بود؟ تفاوت جمهوریت در ایران با جمهوریت در سایر کشورها چیست؟ علت مقابله مستقیم تمدن مادی با نظام جمهوری اسلامی چیست؟ 🔸استاد: حجت الاسلام والمسلمین روح الله صدوق 📍۱۸ بهمن ۹۷
🍃حضرت صدیقه طاهره خطاب به زنان مدینه فرمودند: اگر مردم ولایت امیرالمومنین (ع) را می پذیرفتند، او با نرمی و ملایمت آن ها را به سمت جاده حق سیر می داد بدون این که آزاری برای مردم پیش آید و بدون این که مرکبشان خسته شود و راکب آن ملول گردد آن ها را بر سرچشمه زلالی می برد که از آب مملو بود و همه را سیراب می کرد.
ناچاری‌هایی برای تعظیم خاضعانه‌تر  [برای مُریدِ «غزل» و مربّیِ «رباعی»] پیامبری که مکارم اخلاق در برابرش زانو زده و حلم و تحمّل پیش پایش خم شده، اگر به یک بچّه بگوید «او وزغ پسر وزغ است»، حتماً حجم متراکمی از کثافت و رذالت را به چشم خود دیده و عاقبت پر از عناد و عداوتش را به او خبر داده تا شاید برگردد. چون وزغ همان حیوانی است که از دم و بازدمِ بی‌مقدارش هم فروگذار نمی‌کرده و در آتش نمرود می‌دمیده تا ابراهیم بیشتر بسوزد.  شاید به همین دلیل بود که وقتی نواده‌ی ابراهیم در حجاز قیام کرد، «حَکَم بن ابی‌العاص» آن‌قدر پیامبر را مسخره کرد و مثل همان وزغ، به آتشی که قریش برای محمّد افروخته بودند، دمید که نبیّ‌خدا او را از مدینه بیرون کرد و وقتی پسرش «مروان بن حکم» را دید، فرمود: «او وزغ پسر وزغ است.» پدر و پسر به حدی در تاریکخانه‌های ظلمات فرو رفته بودند که حتی خلیفه‌ی اول و دوم هم جرأت نکردند تا شفاعت عثمان درباره‌ی «مروان» بپذیرند و او را به مدینه راه دهند. اما خلیفه‌ی سوم وقتی روی مرکب غصبی‌ش پرید، دخترش را به مروان سپرد تا تبعیدیِ دوران پیامبر، داماد خلیفه شود و آن‌قدر در دارالخلافه بتازد که یکی از بهانه‌های مخالفان برای کشتن عثمان جور شود.   بعد از آن، گرچه مروان با پسر ابوطالب بیعت کرده بود، غائله‌ی جمل را به راه انداخت اما «شترِ» آن زن به خاک افتاد و «وزغ» هم اسیر شد. حسنین شفاعتش کردند و پدرشان قبول کرد اما گفت: «نیازی به بیعتش ندارم؛ دستش دست یهودی است و اگر با دست بیعت کند، با پشت‌ش آن را می‌شکند ... او پرچم گمراهی را به دوش خواهد کشید» معاویه که به سلطنت رسید، مروان برای سبّ علی پیشتاز شد و در مقابل چشمان حسن‌بن‌علی، تا جایی در شهر پیامبر لجن پراکند که پسر ابوسفیان، فدک را به او بخشید و «تبعیدشده از مدینه»، برای چند سال «امیر مدینه» شد. وقتی هم که نامه‌ی یزید به والی مدینه رسید و از اهل شهر بیعت خواست، مروان از «ولید بن عتبه» خواست تا حسین را ـ همان که بعد از جمل شفاعتش کرده بود و هنوز حتی به سوی کوفه حرکت نکرده بود ـ بکشد... اگر همه‌ی این‌ها را گفتم و تمامی این خطوط را به نام نجس مروان آلوده کردم، از روی ناچاری بود. چون تا درکی از عمق ضلالت پیدا نکنیم، عظمت نور معلوم نمی‌شود. حالا شاید بهتر بتوانیم در مقابل آن شیرزن و روضه‌هایش خم شویم. شیرزنی که در بقیع، مجلس به راه می‌انداخت و طوری برای «عباس»ش روضه می‌خواند که سیاه‌ترین قلب را می‌سوزاند و «مروان» را هم به گریه می‌انداخت. همسر علی باید هم اهل اعجاز باشد و با توسل به نور شوهرش، قرآن را هر روز، تر و تازه کند. خدا گفته: «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره أو اشدّ قسوه...» اما امّ‌البنین است دیگر؛ دل شقیِّ معروفی مثل مروان را هم می‌شکافد و آب چشم او را از درون قلبش بیرون می‌کشد و با روضه‌هایش آیات قرآن را کامل می‌کند: «... و إنّ منها لما یشّقّق فیخرج منه الماء» ... مگر شوخی است؟ تاریخ باید شهادت بدهد که ائمّه‌ی ضلالت چطور در برابر عظمت علیامخدّرات علوی به انفعال افتاده‌اند ...       ـــــــ چند وقتی است که به «محسن رضوانی» بدهکار شده‌ام. بدهکار چند بوسه به دست‌هایش به خاطر شعری که در آن، *چهار* فداییِ را در قالب یک *رباعی* معرفی کرده: *رباعی* گفتی و تقدیمِ *سلطان غزل* کردی معمای ادب را با همین ابیات حل کردی رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو‌ای بانو میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی فرستادی به قربانگاه اسماعیل‌هایت را همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی *رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد* *به تیغ اشک خود، اعرابشان را بی‌محل کردی*  می‌شود چند حرف از آن مصرع‌های تکّه‌تکّه‌شده‌تان را به ما هم یاد بدهید تا ما هم کمی وفا و ادب یاد بگیریم و با آستان‌بوسیِ  پسران شما و و و ، خرجِ پسر زهرا شویم؟