eitaa logo
مجله میدان آزادی
108 دنبال‌کننده
530 عکس
44 ویدیو
1 فایل
هنر، میدان آزادی است. www.azadisq.com ارتباط با ادمین 👤 @Azadi_sqart www.AzadiSq.com
مشاهده در ایتا
دانلود
هنر، در اصل و تعریف خود، خانۀ نمایش و آفرینش زیبایی‌ست. در واقعیت امروز اما انگار این اصل و این تعریف دیگر نیست. انگار چهره اصلی هنر را گم کرده‌ايم، میان محدودیت‌ها، اعمال سلیقه‌ها، جاه‌طلبی‌ها، دسته‌بندی‌ها، پول‌پاشی‌ها، رانت‌ها و... . و هنر که در روزگار نخستین خود میدانِ آزادیِ خیال و اندیشۀ انسانی بود و نمایشگاه رنگ‌آمیزی و تنوع زیست انسانی، به مرور تبدیل به کلیشه‌هایی تکراری شد. کلیشه‌هایی که حتی تعیین آنها بیرون از عالم هنر و توسط پشت پرده‌های اقتصاد، سیاست و رسانه اتفاق می‌افتد. اقتصادها، سیاست‌ها و رسانه‌هایی که بیشترشان وابسته به نگاه‌هایی دیگری‌ستیز و قبیله‌گرا هستند. نگاه‌هایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم سلیقۀ هنری نسل‌ها را رقم خواهد زد. در این «بن‌بست» دیگر هنرمند جوانی به خاطر هنرش دیده نمی‌شود؛ حتی اگر یک پیکاسوی جوان یا یک حافظ نوجوان باشد! ما در این مجلۀ فعلا بی‌کاغذ، دوست داریم با کمک شما هنر را به خانۀ اولش برگردانیم؛ به همین دلیل شعارمان این است: «هنر میدان آزادی‌ است» و رویکردمان برای تحقق این شعار «عدالت رسانه‌ای در جهان هنر» است. اگر با ما موافقید لطفا شما هم به «میدان آزادی» بیایید. 0⃣1⃣ @Azadisq
سفر مجوسان به بیت لحم بنوتسو گوتسولی ۱۴۵۹_۱۴۶۱ نقاشی دیواری نمازخانه قصر مدیچی ریکاردی، فلورانس 0⃣2⃣ @Azadisqart
23.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درباره تابلوی جیغ ادوارد مونک تا به حال تفسیرهای مختلفی صورت گرفته است. عده‌ای این تابلو را متأثر از وضعیت روحی مونک می‌دانند؛ وضعیت روحی آشفته به علت بستری بودن خواهرش در بیمارستان روانی. برخی هم معتقدند جیغ، نماد انسان مدرن مضطرب و آشفته است. از نظر بعضی منتقدان و حتی خود مونک نیز، الهام از طبیعت و پدیده "ابرهای مادر مروارید" باعث خلق این تابلو شده‌اند. همه این نظرات می‌توانند تفسیری بر این مهم‌ترین نقاشی اکسپرسیونیسم باشند و هم می‌توانند نباشند! تفسیر این تابلو را باید به پای مونک و هنر انتزاعی اش گذاشت! 0⃣3⃣ @Azadisqart
«از شیشۀ رنگی کلیسا» اولین پرونده‌ی مجله‌ی اینترنتی ماست. ما در مجله‌ی میدان آزادی این پرونده را به هنرمندان مسیحی ایران اختصاص داده‌ایم و برای این کار سه دلیل مهم داریم: اول، دوره‌های طلایی حضور مسیحیان ایرانی در هنر ایران دوم، کم پرداختن یا نپرداختن به این حضور توسط رسانه‌ها سوم؛ همزمان شدن آغاز کار مجله با آغاز سال نوی مسیحی که به نظر بهترین زمان برای ادای احترام به مسیحیان است. صفحه اول این پرونده که به سرمقاله اختصاص دارد می‌تواند چشم‌انداز خوبی از سوژه به شما بدهد. 0⃣4⃣ @azadisqart
تا جایی که احتمالاً همه‌ی ما به یاد داریم مواجهه‌ی ما با اقلیت­‌های مذهبی اطراف‌مان از قانون نانوشته‌ی «هر کسی کار خودش، بار خودش» پیروی کرده است و از آنجا که قوانین نانوشته همیشه بیشتر از قوانین نوشته­‌شده رعایت می­شوند، حداقل نسل من یاد گرفت که کاری به کار همکلاسی­‌ها، همسایه‌­ها، هم‌باشگاهی­‌ها و مربیان اقلیت مذهبی نداشته باشد. با این حال کنجکاوی و نیاز به ارتباط برای درمان این کنجکاوی و نبود امکاناتی چون اینترنت کار دست من یکی داد. در دنیای کودکی­ شروع کردم به رؤیاپردازی­‌های طویل از مختصرترین چیزهایی که از زندگی اقلیت‌­های اطراف‌مان و در اینجا به‌خصوص مسیحیان می‌­دیدم. مثلاً درباره‌ی ارامنه شنیده بودم شاه‌عباس برای به دست آوردن دل اروپایی‌­ها، یک جامعه‌ی بزرگ ارمنی درست کرده تا اروپایی­‌ها به‌خاطر هم­دینان خودشان هم که شده با ما رابطه‌ی خوبی داشته باشند. آشوری­‌ها و کلدانی­‌ها اما از این هم ناشناخته‌­تر بودند و درباره­‌شان خیال­‌پردازی هم نداشتم اما عقلم بهم سرنخ­‌هایی از تمدن بین‌­النهرین می­‌داد. گذشت تا کمی بزرگ­تر شدم و با مطالعه‌­تر. فهمیدم با سقوط امپراطوری آشور، یک دوره‌ی سکوت ششصدساله در تاریخ آشوریان شروع شده تا بعد برسد به ظهور مسیحیت، ترویج آن در بین­‌النهرین و ایمان آوردن بسیاری از آشوریان به آن. سال­‌ها پیش از دوست افغانستانی‌­ام که بعد از سه دهه زندگی در ایران، به کشورش بازگشته بود، پرسیدم «چرا برگشتی؟» گفت «برنگشتم؛ آمدم. اینجا وطن است.» این را گفتم که بگویم فقط نام صد و شانزده پادشاه آشوری در یک لوح گلی مربوط به هشتصد سال قبل از میلاد موجود است. که بگویم آشوریان قدیمی‌ترین ساکنان تمدن بین­‌النهرین بوده‌­اند و بعدها در عراق و سوریه و ایران پراکنده شده‌­اند. که بگویم آشوریان نیامده‌­اند، بوده‌­اند. و این «بودن» درباره‌ی ارامنه هم صدق می‌­کند. از زمان امپراتوری هخامنشی تا قرن­‌ها بعد، ارمنی‌ها در سرزمین فعلی­شان سکونت داشته­‌اند و به‌نوعی «ارامنه‌ی ایران» محسوب می‌­شدند. بنابراین حداقل درباره‌ی ارامنه‌ی شمال‌غرب می‌شود گفت که «ارامنه به ایران نیامده­‌اند، آنجا بوده‌­اند؛ در سرزمینِ گاه ایران و گاه ارمنستان.» ادامه مطلب سرمقاله پرونده‌ی «از شیشۀ رنگی کلیسا» را اینجا ببینید. 0⃣5⃣ @Azadisqart
صفحه دوم پرونده‌ی «از شیشۀ رنگی کلیسا» را اختصاص داده‌ایم به تک‌نگاری «هانیبال الخاص» از نقاشان بزرگ آشوری ایران: تقریباً همه درباره‌ی صراحت لحن و بی‌پروایی منحصر‌به‌فرد او در رفتارهایش اتفاق‌نظر دارند. روزی برای اعتراض به خرابی سه‌پایه‌ها در دانشگاه، پرفرمنسی را اجرا کرد و از مسئولان دانشگاه نیز دعوت کرد تا به تماشای پرفرمنس بنشینند و دقیقاً همین سه‌پایه‌های معیوب را به ‌کار گرفت تا با تکرار صدای مهیب افتادن‌شان در حضور مسئولان دانشگاه، اعتراض خود را به فرسودگی وسایل اعلام کند. آن روز در واقع پرفرمنس صراحتش را هم اجرا کرد. این بی‌پروایی دل‌نشین یا گزنده‌ی رفتار و لحن او به حدی پررنگ بود که در دوران پیش از انقلاب، برخی افراد در مواجهه با او تردید می‌کردند که نکند الخاص با ساواک در ارتباط باشد یا شاید اصلاً خودش ساواکی باشد. ادامه این تک‌نگاری را در اینجا بخوانید. 0⃣6⃣ @Azadisqart
سال ۹۸ که در آتش می‌سوخت، شاید اولین باری بود که توجه بعضی را بیشتر از قبل به خودش جلب می‌کرد. یک میدان ارزشمند در قلب تاریخی شهر که سه حکومت را به خود دیده است. «میدان حسن‌آباد» یا میدان هشت‌گنبد -با آن معماری فرنگی‌مآبش- که با وجود ساختمان قلدر بانک ملی در ضلع جنوب شرقی و شلختگی‌ حاصل از شهرسازی چند دهه‌ی گذشته، تلاش می‌کند تا قرینگی‌اش را ملتمسانه و در حد یک منظر شهری حفظ کند. روایت‌ها چنین نقل کرده‌اند که این میدان بخشی از میراث تلاش‌های رضاخان جهت ساخت ایران نوین بوده تا اتول‌های انگشت‌شمار شهر بتوانند دور آن بچرخند و خودی نشان دهند. بخشی از پروژه‌ی مدرنیزاسیونی که در ابتدای سده‌ی چهاردهم شمسی بیشتر به‌شکل پوشاندن رخت و لباسِ فرنگی بر پیکره‌ی ایرانِ کاملاً سنتی نمایان شد. به همین جهت اگر کسی خدای نکرده یک طرف شهر بیهوش شود و ناگهان وسط این میدان به هوش بیاید، با نظر به معماری این میدان، چه‌بسا یک لحظه کُمِیت فارسی‌اش لنگ بزند و با ژست ایتالیایی از عابران بپرسد «چاو، دِکِه پارتیستا ایرانه؟» *  این میدان حال و هوای شبه‌جزیره‌ی ایتالیای سده‌ی پانزدهم را دارد. هرچند جفت‌ستون‌ها، طاق‌های رومی و کلاه‌فرنگی‌های رنسانس‌گونه‌اش چندان باب میل ذائقه‌ی صفوی‌پسند اکثر ما ایرانی‌ها نیست، اما چون توانسته بیش از نه دهه، از پس تحولات پایتخت جان نصفه‌نیمه‌ای به در ببرد و هویت خود را به‌عنوان یک میدان مهم شهری حفظ کند و در ذهن شهروندان خاطره‌ای جمعی بسازد، قابل ستایش است. مهم‌ترین نشانگان شهری این میدان حس تعلق به مکان شهروندان است که یکی از مؤلفه‌های کیفیت‌سنجی در مطالعات شهر به شمار می‌رود. *: شما می‌دانید ایران کجاست؟ متنی که در بالا خواندید مربوط به صفحه‌ی سوم پرونده‌ی «از شیشۀ رنگی کلیسا» است که به‌ تک‌نگاری «لئون تادوسیان» معمار بزرگ ارمنی اختصاص دارد. ادامه‌ی تک نگاری تادوسیان را  می‌توانید در اینجا بخوانید. 0⃣7⃣ @Azadisqart