May 11
May 11
May 11
May 11
هنر، در اصل و تعریف خود، خانۀ نمایش و آفرینش زیباییست. در واقعیت امروز اما انگار این اصل و این تعریف دیگر نیست. انگار چهره اصلی هنر را گم کردهايم، میان محدودیتها، اعمال سلیقهها، جاهطلبیها، دستهبندیها، پولپاشیها، رانتها و... .
و هنر که در روزگار نخستین خود میدانِ آزادیِ خیال و اندیشۀ انسانی بود و نمایشگاه رنگآمیزی و تنوع زیست انسانی، به مرور تبدیل به کلیشههایی تکراری شد. کلیشههایی که حتی تعیین آنها بیرون از عالم هنر و توسط پشت پردههای اقتصاد، سیاست و رسانه اتفاق میافتد. اقتصادها، سیاستها و رسانههایی که بیشترشان وابسته به نگاههایی دیگریستیز و قبیلهگرا هستند. نگاههایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم سلیقۀ هنری نسلها را رقم خواهد زد. در این «بنبست» دیگر هنرمند جوانی به خاطر هنرش دیده نمیشود؛ حتی اگر یک پیکاسوی جوان یا یک حافظ نوجوان باشد!
ما در این مجلۀ فعلا بیکاغذ، دوست داریم با کمک شما هنر را به خانۀ اولش برگردانیم؛
به همین دلیل شعارمان این است: «هنر میدان آزادی است» و رویکردمان برای تحقق این شعار «عدالت رسانهای در جهان هنر» است.
اگر با ما موافقید لطفا شما هم به «میدان آزادی» بیایید.
#درباره_ما
#مجله_میدان_آزادی
0⃣1⃣
@Azadisq
سفر مجوسان به بیت لحم
بنوتسو گوتسولی
۱۴۵۹_۱۴۶۱
نقاشی دیواری نمازخانه قصر مدیچی
ریکاردی، فلورانس
#میدان_آزادی
#مجله_میدان_آزادی
#نقاشی
0⃣2⃣
@Azadisqart
23.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درباره تابلوی جیغ ادوارد مونک تا به حال تفسیرهای مختلفی صورت گرفته است. عدهای این تابلو را متأثر از وضعیت روحی مونک میدانند؛ وضعیت روحی آشفته به علت بستری بودن خواهرش در بیمارستان روانی. برخی هم معتقدند جیغ، نماد انسان مدرن مضطرب و آشفته است. از نظر بعضی منتقدان و حتی خود مونک نیز، الهام از طبیعت و پدیده "ابرهای مادر مروارید" باعث خلق این تابلو شدهاند. همه این نظرات میتوانند تفسیری بر این مهمترین نقاشی اکسپرسیونیسم باشند و هم میتوانند نباشند! تفسیر این تابلو را باید به پای مونک و هنر انتزاعی اش گذاشت!
#جیغ
#اکسپرسیونیسم
#ادواردمونک
#نقاشی
#مجله_میدان_آزادی
0⃣3⃣
@Azadisqart
«از شیشۀ رنگی کلیسا» اولین پروندهی مجلهی اینترنتی ماست. ما در مجلهی میدان آزادی این پرونده را به هنرمندان مسیحی ایران اختصاص دادهایم و برای این کار سه دلیل مهم داریم:
اول، دورههای طلایی حضور مسیحیان ایرانی در هنر ایران
دوم، کم پرداختن یا نپرداختن به این حضور توسط رسانهها
سوم؛ همزمان شدن آغاز کار مجله با آغاز سال نوی مسیحی که به نظر بهترین زمان برای ادای احترام به مسیحیان است.
صفحه اول این پرونده که به سرمقاله اختصاص دارد میتواند چشمانداز خوبی از سوژه به شما بدهد.
#از_شیشه_رنگی_کلیسا
#مجله_میدان_آزادی
0⃣4⃣
@azadisqart
تا جایی که احتمالاً همهی ما به یاد داریم مواجههی ما با اقلیتهای مذهبی اطرافمان از قانون نانوشتهی «هر کسی کار خودش، بار خودش» پیروی کرده است و از آنجا که قوانین نانوشته همیشه بیشتر از قوانین نوشتهشده رعایت میشوند، حداقل نسل من یاد گرفت که کاری به کار همکلاسیها، همسایهها، همباشگاهیها و مربیان اقلیت مذهبی نداشته باشد. با این حال کنجکاوی و نیاز به ارتباط برای درمان این کنجکاوی و نبود امکاناتی چون اینترنت کار دست من یکی داد. در دنیای کودکی شروع کردم به رؤیاپردازیهای طویل از مختصرترین چیزهایی که از زندگی اقلیتهای اطرافمان و در اینجا بهخصوص مسیحیان میدیدم. مثلاً دربارهی ارامنه شنیده بودم شاهعباس برای به دست آوردن دل اروپاییها، یک جامعهی بزرگ ارمنی درست کرده تا اروپاییها بهخاطر همدینان خودشان هم که شده با ما رابطهی خوبی داشته باشند. آشوریها و کلدانیها اما از این هم ناشناختهتر بودند و دربارهشان خیالپردازی هم نداشتم اما عقلم بهم سرنخهایی از تمدن بینالنهرین میداد. گذشت تا کمی بزرگتر شدم و با مطالعهتر. فهمیدم با سقوط امپراطوری آشور، یک دورهی سکوت ششصدساله در تاریخ آشوریان شروع شده تا بعد برسد به ظهور مسیحیت، ترویج آن در بینالنهرین و ایمان آوردن بسیاری از آشوریان به آن.
سالها پیش از دوست افغانستانیام که بعد از سه دهه زندگی در ایران، به کشورش بازگشته بود، پرسیدم «چرا برگشتی؟» گفت «برنگشتم؛ آمدم. اینجا وطن است.» این را گفتم که بگویم فقط نام صد و شانزده پادشاه آشوری در یک لوح گلی مربوط به هشتصد سال قبل از میلاد موجود است. که بگویم آشوریان قدیمیترین ساکنان تمدن بینالنهرین بودهاند و بعدها در عراق و سوریه و ایران پراکنده شدهاند. که بگویم آشوریان نیامدهاند، بودهاند.
و این «بودن» دربارهی ارامنه هم صدق میکند. از زمان امپراتوری هخامنشی تا قرنها بعد، ارمنیها در سرزمین فعلیشان سکونت داشتهاند و بهنوعی «ارامنهی ایران» محسوب میشدند. بنابراین حداقل دربارهی ارامنهی شمالغرب میشود گفت که «ارامنه به ایران نیامدهاند، آنجا بودهاند؛ در سرزمینِ گاه ایران و گاه ارمنستان.»
ادامه مطلب سرمقاله پروندهی «از شیشۀ رنگی کلیسا» را اینجا ببینید.
#از_شیشه_رنگی_کلیسا
#مجله_میدان_آزادی
0⃣5⃣
@Azadisqart
صفحه دوم پروندهی «از شیشۀ رنگی کلیسا» را اختصاص دادهایم به تکنگاری «هانیبال الخاص» از نقاشان بزرگ آشوری ایران:
تقریباً همه دربارهی صراحت لحن و بیپروایی منحصربهفرد او در رفتارهایش اتفاقنظر دارند. روزی برای اعتراض به خرابی سهپایهها در دانشگاه، پرفرمنسی را اجرا کرد و از مسئولان دانشگاه نیز دعوت کرد تا به تماشای پرفرمنس بنشینند و دقیقاً همین سهپایههای معیوب را به کار گرفت تا با تکرار صدای مهیب افتادنشان در حضور مسئولان دانشگاه، اعتراض خود را به فرسودگی وسایل اعلام کند. آن روز در واقع پرفرمنس صراحتش را هم اجرا کرد. این بیپروایی دلنشین یا گزندهی رفتار و لحن او به حدی پررنگ بود که در دوران پیش از انقلاب، برخی افراد در مواجهه با او تردید میکردند که نکند الخاص با ساواک در ارتباط باشد یا شاید اصلاً خودش ساواکی باشد.
ادامه این تکنگاری را در اینجا بخوانید.
#هانیبال_الخاص
#از_شیشه_رنگی_کلیسا
#مجله_میدان_آزادی
0⃣6⃣
@Azadisqart
سال ۹۸ که در آتش میسوخت، شاید اولین باری بود که توجه بعضی را بیشتر از قبل به خودش جلب میکرد. یک میدان ارزشمند در قلب تاریخی شهر که سه حکومت را به خود دیده است. «میدان حسنآباد» یا میدان هشتگنبد -با آن معماری فرنگیمآبش- که با وجود ساختمان قلدر بانک ملی در ضلع جنوب شرقی و شلختگی حاصل از شهرسازی چند دههی گذشته، تلاش میکند تا قرینگیاش را ملتمسانه و در حد یک منظر شهری حفظ کند. روایتها چنین نقل کردهاند که این میدان بخشی از میراث تلاشهای رضاخان جهت ساخت ایران نوین بوده تا اتولهای انگشتشمار شهر بتوانند دور آن بچرخند و خودی نشان دهند. بخشی از پروژهی مدرنیزاسیونی که در ابتدای سدهی چهاردهم شمسی بیشتر بهشکل پوشاندن رخت و لباسِ فرنگی بر پیکرهی ایرانِ کاملاً سنتی نمایان شد. به همین جهت اگر کسی خدای نکرده یک طرف شهر بیهوش شود و ناگهان وسط این میدان به هوش بیاید، با نظر به معماری این میدان، چهبسا یک لحظه کُمِیت فارسیاش لنگ بزند و با ژست ایتالیایی از عابران بپرسد «چاو، دِکِه پارتیستا ایرانه؟» *
این میدان حال و هوای شبهجزیرهی ایتالیای سدهی پانزدهم را دارد. هرچند جفتستونها، طاقهای رومی و کلاهفرنگیهای رنسانسگونهاش چندان باب میل ذائقهی صفویپسند اکثر ما ایرانیها نیست، اما چون توانسته بیش از نه دهه، از پس تحولات پایتخت جان نصفهنیمهای به در ببرد و هویت خود را بهعنوان یک میدان مهم شهری حفظ کند و در ذهن شهروندان خاطرهای جمعی بسازد، قابل ستایش است. مهمترین نشانگان شهری این میدان حس تعلق به مکان شهروندان است که یکی از مؤلفههای کیفیتسنجی در مطالعات شهر به شمار میرود.
*: شما میدانید ایران کجاست؟
متنی که در بالا خواندید مربوط به صفحهی سوم پروندهی «از شیشۀ رنگی کلیسا» است که به تکنگاری «لئون تادوسیان» معمار بزرگ ارمنی اختصاص دارد.
ادامهی تک نگاری تادوسیان را میتوانید در اینجا بخوانید.
#لئون_تادوسیان
#از_شیشه_رنگی_کلیسا
#مجله_میدان_آزادی
0⃣7⃣
@Azadisqart