«اخوان رو کرد به من و پرسید: «کجا به دنیا آمدهای؟»
گفتم: «قم»
گفت: «عجب! قم؟ پس انگار به یک معنا خواهر و برادریم؟» او خندید و با دستش دنبالهی بلند گیسوان افشانش را که بر روی افتاده بود، به پشت سر افکند.
من که هنوز جوان و قدری کلهشق بودم، از این مطایبه چندان خوشم نیامد، اما بهزحمت خودداری کردم و پاسخی نگفتم. شاید چشمهای هوشمند او رنگ ملال را بر چهرهام خواند که بیدرنگ گفت: «به دل نگیر، شوخی کردم.»
و برای جبران و ترمیم، بیتی از مثنوی آیتاللهالعظمي وحيد خراسانی را خواند که:
این مهر و منیر و ماه رخشان
عکسی بود از قم و خراسان
در پایان آن نخستین دیدار که ساعتی بیش کشید، چندان مهربانی و شادمانگی و راهنمایی کرد که وقتی برمیخاستم، دلم پیش او جا مانده بود. و آن دیدار، آغاز یک آشنایی طولانی شد.»
اینها روایت سیدعلی موسوی گرمارودی است از اولین دیدارش با مهدی اخوان ثالث، سال ۳۷، ۳۸ در تهران، وقتی گرمارودی حدود بیست و پنج ساله بوده. دیداری که بعدها با هممسیری و تاحدی همسایگی همراه شد و آشنایی و دوستیای را رقم زد که باعث میشد موسوی گرمارودی همیشه به چشم استادی به اخوان بنگرد و از راهنماییاش بهره ببرد . مراوده و دوستیای که اگر نبود، آن سوءتفاهمی که سال ۵۸ دل اخوان را رنجاند و باعث شد یک شکوائیهی طولانی بگوید برای گرمارودی، خیلی زود به اخوانیه ختم نمیشد و به جای یک کدورت کوتاه، به یک قهر طولانی میانجامید.
متن کامل روایت قهر مهدی اخوان ثالث و علی موسوی گرمارودی را در پرونده قهر بخوانید.
#مهدی_اخوان_ثالث
#سید_علی_گرمارودی
#پرونده_قهر
#مجله_میدان_آزادی
1⃣5⃣2⃣
@azadisqart
26.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#ویدئو
هیچکاک و قدردانی خاصش
۱۰ اردیبهشت (۲۹ آوریل) سالروز درگذشت کارگردان مشهور انگلیسی آلفرد هیچکاک است.به همین مناسبت، ویدئوی جذابی ببینید از قدردانی خاص و بهیادمادنی آقای کارگردان به هنگام دریافت جایزهی یک عمر دستاورد هنری بنیاد فیلم آمریکا (AFI Life Achievement Award).
نسخه باکیفیت ویدئو را اینجا ببینید.
#آلفرد_هیچکاک
#مجله_میدان_آزادی
#سینما
#فیلم
1⃣5⃣3⃣
@azadisqart
محمدجواد محبت شاعری زلالاندیش و نازکخیال بود که شعرش آیینهی حیات اوست و لطافت حیاتش در شعر او جاری، شاعری معناگرا که انگارههای اخلاقی و آیینی و شعر باورمندانه از شاخصههای بارز کلام اوست که با جانی به بیکرانگی آسمان پاک، نگاه روایی و اعتقادی خود را بیان کرده است. ذوق فطرى و درک ذاتی زندهیاد محبت از هندسهی زبان فارسی موجب شد تا به زبانی نرم و ملایم برای بیان حالات روحی خود دست بیابد، زبانی که ساده و نغمهگونه و محاورهایست.
در حقیقت نوعی از لطافت و روشنی و دلنشینی در کلام ایشان نهفته و پیداست؛ شکوفه و اشک و باران و دعا در شعر ایشان مظاهری از آن لطافت و بهگزینی است و طبعاً به واسطهی سالهای معلمی، زبانی بهگزین و شیوهی بیانی آمیخته با نصیحت و طبعی آموزنده دارد و بیشتر در بند حرف زدن است تا تصویرسازیهای شاعرانه که البته تصویرهایی هم از این جنس دارند:
شب چون به چشم سرمهای از خواب ميكشند
ياران گريه رخت به گرداب میکشند
متن کامل یادداشت حال شاعرانه و منش اخلاقی محمدجواد محبت را بخوانید.
#محمد_جواد_محبت
#مجله_میدان_آزادی
#ادبیات
#شعر
1⃣5⃣4⃣
@azadisqart
🔹همه مطالب مجله میدان آزادی درباره آلفرد هیچکاک و آثارش
امروز چهل و چهارمین سالگرد درگذشت آلفرد هیچکاک است، مردی که تاثیر او در بخش مهمی از تاریخ سینما ثبت شده است. به همین مناسبت همهی مطالبی که تاکنون دربارهی او و آثارش، در مجله میدان آزادی منتشر کردهایم را در این مطلب گرد آوردهایم. در ادامه آنها را مرور میکنیم:
1.فهرست: 10 فیلم از بهترین فیلمهای آلفرد هیچکاک
2.ریویو: نگاهی به فیلم «شمال از شمال غربی»، ساخته «آلفرد هیچکاک»
3.هیچکاک و قدردانی خاصش
#آلفرد_هیچکاک
#مجله_میدان_آزادی
#سینما
#فیلم
1⃣5⃣5⃣
@azadisqart
28.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#ویدئو
فیلم کمتر دیده شده از زندگی نزار قبانی، شعرخوانی او و مراسم تشییع این شاعر در سالروز درگذشتش
ویدئو با کیفیت اصلی را اینجا ببینید.
#نزار_قبانی
#مجله_میدان_آزادی
1⃣5⃣6⃣
@azadisqart
🔹پیشنهاد مطالعه: پرونده رو تن این تخته سیاه
امروز دوازدهم اردیبهشت، روز قدردانی از کسانی است که نمیشود خودمان را نگاه کنیم و اثر انگشتشان را روی وجودمان پیدا نکنیم. کسانی که نمیتوانیم بخشهای مهمی از زندگیمان را به یاد بیاوریم بدون اینکه به آنها اشاره کنیم و مرور خاطرات شخصی و جمعیمان هم بدون گفتن از آنها ممکن نیست.
مهرماه سال گذشته بود که پروندهی «رو تن این تخته سیاه» گشوده شد، پروندهای که در آن به جستجوی تصویر مدرسه و خاطرات آن در ادبیات و هنر رفتیم، معلمهای به یادماندنی سینمای ایران را به یاد آوردیم و صفحات کتابها را به دنبال روایتی از معلمان ورق زدیم. به بهانه روز معلم، شما را به مرور این پرونده دعوت میکنیم.
پرونده رو تن این تخته سیاه را بخوانید.
#رو_تن_این_تخته_سیاه
#مجله_میدان_آزادی
1⃣5⃣7⃣
@azadisqart
لطفی وقتی از ایران رفت -در ماجرایی که چندان هم ارادی نبود- بزرگترین آهنگساز، نوازنده و مدیر هنری ایران در عرصۀ موسیقی بود؛ بیشتر شاهکارهایش را خلق کرده بود و نواخته بود و در اوج شهرت و موفقیت خودش بود. از طرفی همه انواع برخورد سرد را در دو حکومت دیده بود. و از طرفی بیش از عموم هنرمندان موسیقی به مردم و سرزمین و فرهنگ خود خدمت کرده بود.
حالا دیگر کنسرتهای خارجی، تدریس در دانشگاههای خارجی، تحویلگرفتهشدن از سوی هنرشناسان خارجی، دریافت نامهها و مقالهها و ابراز محبتهای هموطنان و رسانههای داخلی از دور و یک زندگی آرام و مرفه در یک کشور ثروتمند خارجی انتظار اوع را میکشید.
ولی او برگشت. برگشت تا کار ناتمام را تمام کند. برگشت چون هم زوال خود را درک کرد و هم از دور صدای زوال موسیقی ایرانی را شنید.
میخواهم لطفی را از بخش بایکوتشدهی زندگیاش یعنی هشتسال پایان عمرش روایت کنم: شصت تا شصتوهشتسالگی.
از سال ۱۳۸۵ که از فرنگ به ایران آمد و طی هشتسال شبانهروز کوشید و جنگید و دفاع مقدسی دیگر را رقم زد، اما اینبار نه از مرزهای خاکی وطن، بلکه از مرزهای فرهنگی هنری وطن، هشتسال نبرد برای دفاع از موسیقی ایرانی.
هنرمندان زیادی بودند که اجباری یا اختیاری جلای وطن کردند، اما هنرمندان خیلی کمی بودند که دوباره برگشتند. آنهایی که برگشتند عموما در جوانی رفته بودند، در میانسالی که پول و عواطفشان تمام شده بود برگشته بودند تا دوباره در پیری بتوانند با جیب پر بروند! اما لطفی این میان یک مورد عجیب بود. او در میانسالی رفت و در پیری برگشت! چه برگشتنی! تاسیس مکتبخانه میرزا عبدالله برای آموزش اصولی و سنتی و سینهبهسینه موسیقی ردیف دستگاهی به جوانان، تاسیس گروههای سهگانه شیدا (همنوازان، بانوان و بازسازی) که جمع پیر و جوان و زن و مرد بود، برگزاری کنسرتهای متعدد گروهنوازی و بداههنوازی در سراسر ایران، انتشار آلبومهای متعدد صوتی و تصویری باکلام و بیکلام، یک دور روایت صوتی مفصل و ارزشمند تاریخ موسیقی ایران در رادیو فرهنگ، انتشار مجلات نامه شیدا و کتاب سال شیدا و همچنین مقدمهنگاریهای مفصل و خواندنی در دفتر آلبومها.
سالی که لطفی بازگشت یکسال از شکست بزرگ اصلاحطلبان در عرصه سیاست و از دستدادن پایگاههای مردمیشان میگذشت، این بود که اعضای این گروه سیاسی در شرایطی قرار داشتند که ترجیح میدادند با استفاده از ارتباطی که با نخبگان دارند فضا را علیه قدرت مستقر تحریک کنند و مخصوصا از هرگونه رویداد ایجابی بزرگ در عرصه هنر جلوگیری کنند؛ مگر این رویداد قابل تفسیر علیه دولت و حکومت باشد. بنابراین آنها بازگشت لطفی را چندان خوشیمن نمیدیدند، مخصوصا لطفیای که بخواهد وسط میدان باشد و با شور و نشاط کار کند و کار بسازد و برای آموزش جوانها وقت بگذارد؛ وگرنه یک لطفی خموش و خموده و افسرده و دست از کار کشیده که فقط مصاحبه کند و غرغر کند و فحش بدهد امر مطلوبی بود برایشان؛ امری که در مورد لطفی که یک مرد جنگی بود -برخلاف بسیاری از هنرمندان- محال بود. این شد که تیغ رسانهها و بازیهای رسانهایشان را برای او تیز کردند، مخصوصا با توجه به اینکه این گروه بیشترین و بهترین رسانههای نخبگانی را نیز داشتند.
متن کامل یادداشت درباره بازگشت لطفی به ایران را در سالروز درگذشت این هنرمند بخوانید.
#محمدرضا_لطفی
#مجله_میدان_آزادی
#موسیقی
1⃣5⃣8⃣
@azadisqart
🔹پیشنهاد مطالعه: پرونده قهرمانان بیداستان
دوازدهم اردیبهشت علاوه بر روز معلم، روز جهانی کارگر هم هست. سال گذشته در همین ایام پروندهی «قهرمانان بیداستان» را منتشر کردیم که پیرامون کارگری و کارگر در ادبیات و هنر بود، با این هدف که کلیشههای رایجی که نسبت به این سوژه در ذهنهایمان جا گرفته را کنار بزند و به تعریف درستی از روی ارزشمند کارگری برسد.
در این پرونده ۱۳ مطلب در ستونهای «یک صفحه داستان از ادبیات کارگری»، «کارگران ارزشمند سینمای ایران» و یادداشتهای موضوعی دیگر منتشر شده است. به مناسبت روز جهانی کارگر، شما را به خواندن این پرونده دعوت میکنیم.
پرونده قهرمانان بیداستان را بخوانید.
#پرونده_قهرمانان_بی_داستان
#مجله_میدان_آزادی
1⃣5⃣9⃣
@azadisqart
در مستند «پرتره» در پاسخ به سوالِ «آقای منزوی کیه؟» میگوید: «آقای منزوی کیه؟ این رو از خود من میپرسی؟ بهتر نبود از دیگران میپرسیدی؟»
مصاحبهگر میگوید: «پرسیدیم. به جواب قانعکنندهای نرسیدیم. نگفتند.» منزوی با لحنی تمامکننده جواب میدهد: «از خود من هم جوابی نخواهید شنید که قانع بشید.»
اما به گواهی مصرعی که بر سنگ مزارش حک شده است، نام او عشق است و به شهادت کلماتش و دوستداران شعرش، عشق قویترین ستون بنایی است که او با کنار هم چیدن استادانهی واژگان بنیان نهاده است؛ بنایی عظیمتر از معابد مشرقزمین. حتی شعرهای سیاسی و اجتماعیاش رنگ اندوهی عاشقانه دارند؛ اندوهی که از عشق به انسان و سرنوشت انسان حکایت میکنند.
ما خویش ندانستیم، بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم!
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم
متن کامل تکنگاری حسین منزوی را بخوانید.
#حسین_منزوی
#مجله_میدان_آزادی
#ادبیات
#شعر
1⃣6⃣0⃣
@azadisqart
شانزدهم اردیبهشت سالروز مرگ حسین منزوی غزلپرداز بزرگ معاصر است. مردی که از اول مهر ۱۳۲۵ تا زمان خداحافظیاش از دنیا، پنجاه و هشت سال عاشقانه و شاعرانه زیست. او در غلیان دوبارهی غزل در روزگاری که عدهای آن را مرده میپنداشتند نقشی پررنگ ایفا کرد؛ با قلمی از تیشه و دفتری از سنگ. شاعری که چون نام خانوادگیاش منزوی زیست اما هرچه زمان میگذرد قدرش آشکارتر میشود.
ای بیتو دل تنگم، بازیچهی توفانها
چشمان تبآلودم، باریکهی بارانها
مجنون بیابانها، افسانهی مهجوری است
لیلای من اینک من: مجنون خیابانها
آویختهی دردم، آمیختهی مردم
تا گم شوم از خود گم، در جمع پریشانها
تا به حال نشنیده بودم کسی مجنون خیابانها باشد. با خودم میگفتم مجنون خیابانها حتماً خیلی مجنونتر از مجنون بیابانهاست. مجنون بیابانها خیالش راحت است که کسی دیوانگیهایش را نمیبیند اما مجنون خیابانها خیلی باید عاشقتر باشد که نگاه آدمهای پشت فرمان و آدمهای پیادهرو از مجنون بودن منصرفش نکند.
متن کامل فهرست ۱۰ غزل از بهترین غزلهای عاشقانههای حسین منزوی را بخوانید.
#حسین_منزوی
#مجله_میدان_آزادی
#ادبیات
#شعر
1⃣6⃣1⃣
@azadisqart
امروز ۱۷ اردیبهشت، سالروز تولد حبیبالله صادقی هنرمند گرانقدر نقاش و گرافیست است. محمدرضا رحمانی شاعر قصیدهسرای خوشذوق معاصر که او را با نام هنری مهرداد اوستا هم میشناسیم نیز در این روز درگذشته است. یاد این دو هنرمند را گرامی میداریم و شما را به خواندن مطالبی که پیش از این در مجله میدان آزادی درباره این هنرمندان منتشر شدهاند دعوت میکنیم:
تکنگاری: نگاهی به زندگی و آثار حبیبالله صادقی
تکنگاری: نگاهی به زندگی و آثار مهرداد اوستا
#حبیب_الله_صادقی
#مهرداد_اوستا
#مجله_میدان_آزادی
1⃣6⃣2⃣
@azadisqart