eitaa logo
بچه حزب اللهی
6.6هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
11.9هزار ویدیو
28 فایل
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 ⚜️کانال » بچه حِزبُ اللّٰهی 💛 فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ💛 خبر وتحلیل کم ولی خاص . سیاسی ونظامی . داخلی وخارجی . جبهه مقاومت. 🌹 ادمین: @Pirekharabat313 تبلیغات: @Amirshah315 لینک کانال: @BACHE_HEZBOLLAHI
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 🔰سید پرویز فتاح ⭕ تحصیلات: ◽کارشناسی مهندسی عمران از دانشگاه صنعتی شریف ◾کارشناسی ارشد مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی امیر کبیر ⭕سوابق اجرایی: ◽عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ◾سیزدهمین وزیر نیرو ◽رئیس کمیته امداد امام خمینی ◾رئیس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی ◽رئیس ستاد اجرایی فرمان امام ⭕ ویژگی های برجسته: ◾دریافت نشان مدیر برگزیده جهادی کشور ◽نزدیکی به رهبری و اعتماد متقابل رهبری به ایشان که نمونه آن را در این می توان دید که در ۱۰ سال اخیر،در تمامی مسئولیت ها ایشان توسط رهبری منصوب شده اند. ⭕نقاط ضعف: ◾برخی گفته های ایشان در برخی مصاحبه ها ضد و نقیض بوده که حواشی زیادی را برایش ایجاد کرده. ◽در برخی موارد با خبرنگاران بد اخلاقی ها و تندی ها داشته که موجب ایجاد حواشی متعدد گشته است. ⭕ حامیان احتمالی: جبههٔ پایداری انقلاب اسلامی،شورای وحدت نیروهای انقلاب اسلامی،به صورت غیر رسمی سپاه پاسداران @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🌹 < { راهیان شب } > 🌹 از امشب راس ساعت 00:00 داستان شب داریم @BACHE_HEZBOLLAHi
🌺🌿🌼🌿🌺🌿🌼 پهلوان 🎬: < بسم الله الرحمن الرحیم > «ولایة علی بن ابیطالب حصنی، فمن دخل حصنی آمن من عذابی» عمران همانطور که پهلو به پهلو می شد؛ آسمان شب را از زیر چشم نگاهی انداخت. اندکی پایش را تکان داد تا قلوه سنگ زیر پای راستش جابه جا شود و او بتواند بر فراز این سقف که خوابگاه همیشگی اش بود؛ بخوابد. آرام رو انداز پوسیده ای را که از لطف ننه راحیل پیر، گیرش آمده بود؛ به روی صورت کشید و سعی می کرد تا به زور هم که شده؛ بخوابد. اما مگر خواب به چشمانش می آمد؟!غرق در خاطرات بچگی هایش شد و چهرهٔ پدر و مادر مهربانش را در ذهن تداعی کرد. چه روزگاری داشت و‌ چه خوش روزگاری بود .عمران پسر یکی یکدانه سلیمان یهودی که تاجری سرشناس در کل عربستان به شمار میامد به همراه مادرش دینا، شیرین ترین زندگی را تجربه می کرد. عمران هیچ کم و‌کمبودی نداشت و اصلاً فکر می کرد؛ دنیا همانطور که برای او بهشتی زیباست؛ برای بقیه هم چنین است . به ذهن عمران خطور هم نمی کرد؛ که هیچ‌ مشکلی در این دنیا برای بچه ها خصوصا برای کودکی مثل او‌ وجود داشته باشد؛ او مشکلات کودکان را مثل مشکلات خود می دانست و فکر میکرد تنها دغدغه یک کودک میتواند این باشد که چگونه از زیر بار غذاهای اضافه ای که مادر به زور در حلق کودک میریزد؛ فرار کرد. او درک واقعی از دنیای پیرامونش نداشت؛ تا اینکه عشق تجارت با بلاد دیگر به فکر پدرش زد و سلیمان یهودی به همراه خانواده اش که خانواده ای کوچک بود؛ قصد سفر تجاری و البته حذری تفریحی نمود و نمی دانست این سفر، دنیا و زندگی او و تنها فرزندش را زیر و رو می کند. عمران به یاد سفر یک سال پیش افتاد؛ از زیر روانداز فرسوده و سوراخ سوراخش، نگاهی به آسمان خیبر انداخت و قطره اشک گوشهٔ چشمش را گرفت. ادامه دارد... 🌺🌿🌼🌿🌺🌿🌼 🎬: عمران بار دیگر پهلو به پهلو شد او واقعاً نمی دانست کجای کار را اشتباه آمده که سرانجامش از تخت نشینی و لمیدن بر پر قو به دریوزگی و خوابیدن بر کلوخ سخت رسیده است؟ نزدیک به یک سال پیش، یک روز پدرش با شادی محسوسی که در چهره اش موج میزد وارد خانه شد، مادرش که مشغول مرتب کردن موهایش بود، گیرهٔ زیبای طلایی رنگ دستش را در طرهٔ موهای سیاه و بلندش فرو کرد؛ به طرف سلیمان رفت و با همان ملاطفت همیشگی در کلامش سلام داد و گفت: خوش آمدی مرد! انگار خبری خوش در دل داری؛ به نظر میرسد که بسیار مسرور هستی. سلیمان یهودی، پدر من، همان طور که روی تخت چوبی که با فرش های ابریشمین ایرانی پوشیده شده بود؛ می نشست. نگاهی مهربان به من که در حال بازی کردن با شمشیر چوبی ام بودم؛ انداخت و گفت: مدتی ست فکری به ذهنم خطور کرده بود و مرا سخت درگیر خودش نموده بود؛ امروز با مرحب بن حارث صحبت کردم و او مرا تشویق و ترغیب به این کار نمود و.. پدرم حرف میزد و حرف میزد و من درگیر نامی بودم که او بر زبان آورد«مرحب بن حارث» او مردی بسیار قوی هیکل و پهلوانی بسیار قدرتمند بود، من در عالم کودکی او را چون خدایی بی نظیر در میدان قدرت و رزم میدیم و همیشه زمانی که او به منزل ما می آمد از کنارش تکان نمی خوردم و مدام به دنبال داستان جنگاوری های او بودم و مرحب هم که من او را عمو صدا میکردم؛ همیشه برای غافلگیر کردن من داستانی زیبا و واقعی در چنته داشت؛ من او را بی اندازه دوست داشتم و دلم می خواست در آینده پهلوانی چون او شوم. در افکار خود غرق بودم که با صدای گریه مادرم به خود آمدم که به پدرم می گفت: من می دانم این سفر که تو هوس کردی زن و فرزندت را با خود ببری؛ بی ربط به بحث های چند شب ما نیست..‌تو میترسی من به دین تازه ای که محمدبن عبدالله آورده رو کنم و باعث سرشکستگی تو شوم؛ پس با مرحب نقشه کشیده اید تا مرا از این دیار و این محیط دور کنید و خوب می دانم؛ فکر این سفر را کسی جز مرحب در سر تو نیانداخته. ادامه دارد... 📝به قلم: ط ، حسینی 🌺🌿🌼🌿🌺🌿🌼 @BACHE_HEZBOLLAHi
هدایت شده از  در خط آتش
🙏با عرض سلام ،،، باتوجه به شروع ایام الله صفر ، اولین قسمت از داستان اوج دلدادگی که از زمان خلافت امیرالمومنین داستان هایی را روایت میکند در خدمتتون هستیم 👈هر شب یک قسمت 🎬: به نام خدا... به نام خداوندی که خود عاشق است و عشق را آفرید، عشق را با لذتی شیرین عجین کرد که وصف ناپذیر است و رسم دلدادگی را خود بنا کرد. الله، خود، بنده ای را خلق کرد و خود عاشق او شد و این از سعادت من و ماست که عشق کسی در تار و پود وجودمان تنیده شده است که خداوند عاشق اوست. آری! بی شک خداوند یکتا، عاشق علی اعلی ست و هر که را در عشق چشمی باز شد، علی در قلبش می درخشد همو که میزان عدل محشر کبری است، همو که مشکل گشای هر دو دنیاست همو که اولین مظلوم عالم است و بر جبین شیعیانش نیز این مظلومیت حک شده و تا ظهور نواده ی علی این مظلومیت پابرجاست. ⭕️🖊مرد زیر آفتاب داغ حجاز سر به زیر داشت، او یکی از سخنوران حکومتی بود و با اینکه بیش از بیست و پنج سال از عمرش نمی گذشت اما قسمت اعظم عمرش را در قصرهای زیبای پارسی سر کرده بود. او مورد احترام بزرگان بود و چون مسلط به زبان های اقوام مختلف بود، نقش سخنور دربار شاهی را داشت تا با سفیران مختلفی که از کشورها و ولایات مختلف به سمت دربار می آمدند گفتگو کند، روزگار بر وفق مرادش بود که ناگهان با جنگ اعراب که بر سرشان آوار شد، دنیای شان کن فیکون شد. او که در دربار ساسانیان مقامی صاحب نفوذ بود، از دین جدیدی که در عربستان ظهور کرده بود خیلی چیزها شنیده بود، شنیده هایش از اسلام و از پیامبر مسلمانان اینقدر زیبا و شیرین بود که در دل می گفت: اگر اسلام اینچنین است و بزرگانش چنان هستند، من هم اسلام می آورم تا نامم در جرگه ی مسلمانان قرار گیرد، او از آن روز که این نیت را در دل نموده بود به دنبال هر خبر و داستانی بود از سمت عربستان که درباره ی محمدبن عبدالله بود و انگار از این راه دور به محمد دل داده بود تا اینکه خبر عروج محمد به ایران رسید و بعد از او جانشینانش به ایران یورش آوردند. اعراب که خود را مسلمان می نامیدند در این جنگ چنان رفتار کرده بودند که او کم کم داشت به شنیده هایش شک می کرد. آخر محمد که پیامبر خدا بود و مریدانش او را نبی رحمت می نامیدند انگار با هم کیشانش فرق داشت، او از مهر و عطوفت محمد شنیده بود که حتی در مقابل مردم دیگر ادیان هم مردانگی داشت اما در این جنگ با چشم خود دید مردمی که خود را مسلمان می نامیدند و ادعا داشتند پیرو همان پیامبر هستند، مردم بی گناه زیادی از ایران را به خاک و خون کشیدند. آنها می خواستند کشور گشایی کنند و به زور شمشیر و سرنیزه از مردم می خواستند اسلام بیاورند و مسلمان شوند، هر کس مسلمان میشد جانش در امان بود و آنکس که با خواسته شان مخالفت می کرد، جوابش با شمشیر برّان بود و این عمل اصلا عادلانه نبود، چون انسان موجودی مختار است و برای پذیرش دین نباید به زور متوسل شد، اما او با چشم خود این ظلم را که به اسم مسلمانی میشد دیده بود بود پس حق داشت نسبت به شنیده های قبلش شک کند. آفتاب داغ ظهر مدینه بر سرش می تابید و عرق از سر و صورتش روان بود، موهای بلندش همچون چتری سرو صورتش را پوشانده بود و برآمدگی که روی سرش داشت نشان میداد که از کتک و ضربه های جنگی در امان نبوده... حالا او اسیر دست مسلمان ها شده بود و در شهری بود که چند سال پیش آرزوی حضور در آن را داشت اما اینک برایش چون قفسی تنگ و تاریک می ماند. از سخنان اطرافیان متوجه شد که آنها را به بازار برده فروش ها آورده اند و قرار بود او بقیه ی عمرش را برده ی اعراب باشد، کسی که عمری در قصر زندگی کرده بود و برای دیگران بزرگی می کرد، اینک می بایست غلام باشد و سختی ها بکشد و تا پایان عمر طوق بردگی برگردنش باشد، اما این موضوع برای او خوشایند نبود، او هرگز تن به این بردگی و ذلت نمی داد، یا به طریقی فرار می کرد یا اینکه خود را می کشت تا از رنج این دنیا خلاص شود ادامه دارد... 🖊طاهره_سادات_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 (۲) https://eitaa.com/joinchat/4077716750C6043159e25
بچه حزب اللهی
✅ از فردا چهارشنبه ۱۵ مرداد 1404 ان شالله به شرط زنده بودن آینده اتفاقات جهان رو تحلیل خواهیم کرد
🔔 تحلیلی بر اتفاقات وحوادث وبرنامه های احتمالی در اینده ✅ افشای برخی حقایق پنهان درباره ایلومیناتی و موجودات غیرانسانی: حقایقی که سال‌ها مخفی بودن، کم‌کم از طریق نشت اطلاعات یا اتفاقات جهانی فاش می‌شن ✅ حذف پول نقد و ظهور ارز دیجیتال جهانی کنترلی: جهان به سمت پول دیجیتال مرکزی (CBDC) با هدف ردیابی و کنترل کامل پیش می‌ره ✅ ناآرامی و فروپاشی داخلی در آمریکا و اروپا: نژاد، اقتصاد، مهاجرت، و شکاف فرهنگی اروپا و آمریکا رو از درون منفجر می‌کنه ✅ افزایش جنگ‌های نیابتی و منطقه‌ای: غرب آسیا، شرق اروپا و تایوان صحنه برخوردهای بزرگ نظامی خواهد شد ✅ فروپاشی نظم لیبرال جهانی: غرب وارد مرحله زوال اخلاقی، اجتماعی و سیاسی می‌شه، با اعتراضات داخلی و بی‌ثباتی شدید. ✅ ظهور قدرت‌های شرقی (ایران، چین، روسیه): قطب جدیدی در برابر آمریکا و متحدانش شکل می‌گیره با محوریت مقاومت، اقتصاد مستقل و تمدن جدید. ✅ شیوع بیماری‌های بیولوژیک جدید: بیماری‌هایی خاص، هوشمند و مشکوک برای کنترل جمعیت و ایجاد ترس جهانی دوباره ظاهر می‌شن ✅ شتاب‌گیری ایمان و بیداری معنوی در بین ملت‌ها: مردم دنیا، مخصوصاً نسل جوان، از پوچی مدرن فرار می‌کنن و به سمت معنویت حقیقی جذب می‌شن ✅ زلزله‌ها و بلایای طبیعی بی‌سابقه: در مناطق خاصی از دنیا، نشانه‌های الهی و طبیعی شدت می‌گیرن برای بیداری ملت‌ها ✅ زمینه‌سازی برای ظهور منجی (عج): تحولات جهان، قطبی شدن حق و باطل، و بیداری جهانی زمینه‌ای می‌شه برای برافراشته شدن پرچم حق ✅ بازگشت قدرت نرم ایران در منطقه: ایران با تکیه بر حکمت تاریخی و نیروی معنوی، نه با جنگ، بلکه با نفوذ قلبی بر منطقه تأثیر می‌گذارد محور مقاومت به‌جای دفاع، وارد فاز هدایت تمدنی می‌شود ✅ تحریم‌ها بی‌اثر اما جایگزین‌شون بحران‌های داخلی می‌شن: گرچه تحریم‌ها از بین می‌رن یا دور زده می‌شن، اما چالش‌هایی مثل فساد، ناکارآمدی و بی‌اعتمادی درونی قد علم می‌کنن. مردم به‌دنبال عدالت واقعی و شفافیت خواهند رفت ✅ مهاجرت معکوس نخبگان و بازگشت جوان‌ها: نسلی از ایرانی‌های مهاجر و خسته برمی‌گردن تا در ساخت تمدن نوین نقشی داشته باشن حرکت به‌سوی زیست عرفانی‌ علمی در برخی شهرها پدیدار می‌شه   @DAR_KHATE_ATASH @BACHE_HEZBOLLAHi ✅ فروپاشی برخی ساختارهای پوشالی قدرت در ایران: برخی نهادها و چهره‌ها که ریشه در ریا دارن، کنار زده می‌شن و جای خودشونو به نسل تازه‌نفس و پاک‌نیت می‌دن. نه با انقلاب، بلکه با پوست‌اندازی تدریجی. ✅ بازگشت عرفان ناب شیعی از دل جوانان: جنبشی در دل دل‌سوختگان و بی‌ادعا شکل می‌گیره که به‌جای شعار، با سلوک واقعی و سکوت، راه ظهور رو هموار می‌کنن. ذکر، تهجد و ساده‌زیستی می‌شه سبک زندگی. ✅ فتنه‌ای کوتاه اما سنگین در چند شهر: اتفاقی ناگهانی و احساسی ممکنه چند نقطه رو درگیر کنه، اما این‌بار مردم گول بازیگران پشت پرده رو نمی‌خورن. بعد از اون، یک بیداری عظیم رخ ✅ موج دستگیری و افشاگری در لایه‌های رسانه و فرهنگ: چهره‌هایی که با دو چهره زندگی می‌کردن، افشا می‌شن. مردم، دروغ‌های رسانه‌ای داخلی رو هم بهتر می‌شناسن. تقاضا برای صداقت و معنا بالا می‌ره. ✅ خیزش فرهنگی‌ـ‌معنوی از دل جنوب و شرق ایران: برخلاف تصور، حرکت عرفانیِ منجی‌محور از پایتخت آغاز نمی‌شه، بلکه از دل مردم ساده در نقاط دوردست می‌جوشه. طلوع آرام و بی‌ادعا، اما پرقدرت. ✅ زایش تدریجی مرد الهی در سکوت: او هنوز خودشو معرفی نکرده، ولی نسل‌هایی دارن ازش الهام می‌گیرن. اسمش رو شاید هیچ‌کس نگه، اما نورش در رفتارها پیداست. ✅ ایران، مادر تمدن جدید: جهان متوجه می‌شه که بازسازی روح بشر از خاک ایران آغاز می‌شه، اما این بار نه با طبل و رسانه، بلکه با شعور، ذکر و صبر. ✅ رونمایی رسمی از هوش مصنوعی نیمه‌خداگونه (AGI): اAIهایی که توانایی کنترل اطلاعات جهانی و تصمیم‌گیری استراتژیک دارن، وارد ساختار حکومت‌ها می‌شن. ✅ گسترش پروژه‌های کنترل ذهن (Neurotech + 5G/6G): ابزارهای عصبی، تراشه‌ها، و امواج کنترل جمعیت به‌صورت نرم و فراگیر وارد زندگی مردم می‌شن. ✅ تقابل مستقیم چین و آمریکا بر سر تایوان یا فضای سایبری: درگیری شدید اقتصادی، تکنولوژیک و شاید نظامی در آسیا، مرکز کشمکش ابرقدرت‌ها می‌شه. ✅ تشکیل ارتش جهانی واحد به بهانه مقابله با تهدید جهانی: ساختار نظامی جهانی تحت فرماندهی نهادهای بین‌المللی (مثلاً ناتو یا سازمان نوین‌تر) شکل می‌گیره. ✅ اعلان رسمی موجودات فضایی (یا جعل آن): پروژه افشای "بیگانگان" (real یا fake) به‌عنوان پوشش برای آغاز یک نظم جهانی جدید استفاده می‌شه. ❌️ادامه دارد 👇   @DAR_KHATE_ATASH @BACHE_HEZBOLLAHi