هنوزم که از خواب بیدار میشم فکرم میره سمت اینکه مردم چیجوری به شخصی که حامل تفکر روحانی و ظریف و امثالهم بود ۱۶ میلیون رای دادن حقیقتا کاری به شخص ندارم هزار بارم گفتم جلیلی هم نمیتونست معجزه کنه بحثم روی تفکرِ
چیجوری تو این زمان به این حساسی زمانی که تو اوج قدرت منطقه ای و جهانی بودیم تفکری رو انتخاب کردن که چندین بار امتحانشو پس داده بود و ایران رو به ذلت کشونده بود !
صرفا برای آزادی و لخت شدن بیشتر ، خب بفرمایید لخت شید ببینیم کجای کارو میگیرید !
با قطعیت میگم ضربه این انتخاب اشتباه رو خیلی زود و محکم خواهیم خورد چه خوشتون بیاد چه خوشتون نیاد حتی کسایی که رای ندادن ...
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
هنوزم که از خواب بیدار میشم فکرم میره سمت اینکه مردم چیجوری به شخصی که حامل تفکر روحانی و ظریف و امث
10.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین سخنرانی رئیس جمهور منتخب
خودتون قضاوت کنید
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
1.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 #خیانت_خواص / عبدالله بن عمر
◾️ مروری بر دلایل انحراف عبدالله بن عمر که روزی از صحابه پیامبر به شمار میرفت؛ اما بعدها جزو کسانی بود که پیشنهاد بیعت با یزید ملعون را به سیدالشهدا علیهالسلام داد
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
چیزینَماندهِاَزبَدَناوحَیاکُنید
دستِمَرابهِجایِسَرِاوجُداکُنید 💔
▪️شب پنجم محرم متعلق است به حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام 🏴
#محرم
#امام_حسین
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_هشتم🎬: ولید در حالیکه آشکار لحن بیانش می لرزید گفت: ای کاش ولید از ما
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_نهم🎬:
رباب بوسه ای از گونهٔ علی اصغر گرفت و او را در دامان دخترش سکینه گذاشت وگفت: مراقب برادرت باش، در دلم آتش و ولوله ای برپاست، می خواهم با نگاه به چهرهٔ پدرت، خنکای آبی به شعله های این آتش بریزم و سپس از اتاق خارج شد و به سمت اقامتگاه مولایش به راه افتاد.
رباب آنچنان بی تاب بود و با هروله راه می رفت که توجهی به اطراف نداشت، سریع خودش را به حجره همسرش رساند، در باز بود و رباب که نمی خواست بی اذن مولایش داخل شود، گوشهٔ پرده را بالا زد و میخواست اجازه بگیرد که قامت زیبای دلبرش در لباسی سفید و پاکیزه در حالیکه مشغول کُرنش و عبادت در مقابل خداوند بود را مشاهده کرد.
رباب عاشق این صحنه بود، او عاشق بزرگمرد زمانش بود که خداوند عاشقانه او را می خواست و رباب بارها و بارها علاقهٔ خدا به ذبیح اللهش را از زبان پیامبر که برای او نقل شده بود، شنیده بود.
رباب نگاهی مملو از مهری بی انتها به حسین که بی شک تمام جانش بود، نمود، دستش را روی قلبش گذاشت تا آرام تر بتپد و به خود اجازه نداد وارد اتاق و مزاحم خلوت همسرش با خدا شود، همان کنار در نشست و همچنان گوشهٔ پرده را بالا گرفته بود تا عشقش را سیر تماشا کند، با هر رکوع او ،رباب شعری می گفت و با هر سجده حسین، خدا را شکر می کرد که چنین موهبتی به رباب عنایت شده...
بالاخره نماز عشق تمام شد. رباب فوری از جا برخواست ، رباب نمی خواست حسین او را در حالیکه بر درگاهش نشسته ببیند ،چون میدانست حسین او را بسیار دوست دارد و هر وقت رباب به همسرش وارد میشود ،بهترین جای را به او میدهد.
رباب شعری را که حسین برایش سروده بود زیر لب تکرار کرد:به جان تو سوگند! من خانهای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آنها را دوست دارم و تمامی داراییام را به پای آنها میریزم و هیچ کس نباید در این باره با من سخنی بگوید.
و ناگهان عشق آتشین رباب،آتشین تر شد، آنچنان که میترسید به درون حجره رود و تاب تحملش تمام شود و...
در این هنگام چندین مرد از بنی هاشم را دید که به سمت حجره امام می آیند، فورا در تاریکی شب در گوشه ای پناه گرفت تا مزاحم آنها نباشد.
مردان بنی هاشم جلوی حجره ایستادند و یکی از آنها پرده را به کناری زد و گفت: السلام علیک یا مولای یا ابا عبدالله...همانطور که امر کرده بودید، سی نفر از مردان شمشیر زن بنی هاشم آماده اند تا به هرجا امر کنید با شما آییم..
صدای این مرد چقدر برای رباب آشنا بود ....آری درست است او کسی جز قمر بنی هاشم نمی توانست باشد، آخر ادب عباس حکم می کرد که حسین را نه برادر بلکه مولای بخواند و این از عشق ام البنین به دختر رسول الله بود که فرزندانش را چنین بار آورده است..
رباب با خود فکر کرد ، یعنی چه شده و این موقع شب، مولایش حسین به کجا می خواهد برود؟ آنهم با سی مرد جنگی و باشهامت چون عباس...
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
♻️ دولت شهید رئیسی تنها دولتی که بدهی دولت قبل رو کاهش داده و داشته جبران میکرده
اینجا باشه که اصلاحطلبای شارلاتان حقیقت رو تحریف نکنن
تنها دولتی که بدهی ایجاد نکرد و نمودار بدهی هایش از زمان حسن روحانی است
و حتی برای خلاصی ملت از این فلاکت خود را درمعرض تهمتها قرار داد و بدهی های دولت قبل را می داد شهید رئیسی بود
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
🌐 در گزارشی اعلام شد؛
چرا پایگاههای نظامی آمریکا در اروپا به حالت «چارلی» درآمدهاند؟
منابعی در واشنگتن اعلام کردند به دنبال دریافت اطلاعاتی مبنی بر تحرک طرفهای مورد حمایت روسیه برای انجام حملاتی، پایگاههای نظامی آمریکا در سرتاسر اروپا طی هفته گذشته برای اولین بار در یک دهه به حال آمادهباش درآمدهاند.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
3.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢پزشکیان در جمع اعضای ستاد انتخاباتی استان تهران: صادقانه آنچه که با شما پیمان بستم را روی آن خواهم ماند
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
💢پزشکیان در جمع اعضای ستاد انتخاباتی استان تهران: صادقانه آنچه که با شما پیمان بستم را روی آن خواهم
🔰 تله «دور و بری»ها برای پزشکیان
👤 #جعفر_بلوری
🔸«حمله» به رئیسجمهور شهیدی که ۱۰۰۰ روز روی کار بوده و در این مدت، کارهای عظیمی انجام داده است، آن هم در ایامی که هنوز حملهکننده به قدرت نرسیده، چه معنایی دارد؟ انتشار گزارش عملکرد دولت سیزدهم، از سوی این دولت امری کاملا طبیعی است. هر دولتی در پایان کار، کارنامهاش را منتشر میکند.
🔸اما حمله به این دولت و کارنامهاش، آن هم ۲ ماه مانده به تشکیل دولت بعدی، چه معنایی میتواند داشته باشد؟ به عبارتی، آن «اطرافیان» و «دور و بریها»یِ دولتی که هنوز تشکیل نشده است، چرا باید از هم اکنون به دولت رئیسی این طور حمله کنند؟
🔸اینکه چرا این آقایانِ «دور و بری»ها، از حالا و دو ماه زودتر، این حملات را کلید زدهاند، میتواند پاسخهای گوناگونی داشته باشد. شاید برای خودشیرینی و دیده شدن، شاید هم به خاطر حقد و کینهای است که از دولت قبل دارند. آنها خوب میدانند این «عملکرد خوب» است که «عملکرد بد» را عیان میکند.
🔸«دروغ» و «تحریف» مهمترین ابزار این «دور و بری»هاست.
🔻این ابزار اگر از آنها گرفته شود، کاملا فلج میشوند. به عنوان مثال خیلی نزدیک، رجوع کنید به بازتاب همان گزارش مستند روز سهشنبه کیهان در رسانههای متعدد این طیف. اینبار، نه با جابهجایی کلمات و پس و پیش کردن جملات، که با افزودن جملات و کلماتی که اصلا در گزارش وجود ندارد، به جنگ با «آگاهی مردم» رفتند تا به «اسب زینشده زیر پای دولت چهاردهم» لگد بزنند!
🔸میخواهیم بگوییم این «دور و بری»ها بهتر از هر کس، تواناییهای خود، و انگیزههاشان را میشناسند فلذا از هم اکنون پیشبینی کردهاند که به احتمال قوی شکست خواهند خورد... چه چیزی میتواند این شکست را توجیه کند؟ حمله به دستاوردهای شهید رئیسی! از افتخارات ما این است که، دولت رئیسی را گردن میگیریم و از عملکرد و کارنامهاش با افتخار دفاع میکنیم. آیا این طیف هم دولت روحانی و کارنامه او را گردن میگیرد؟! تردید نداریم دولت آقای پزشکیان و کارنامه او را هم گردن نخواهند گرفت.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
2.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ نوحه ممد نبودی از کجا آمده؟
🔹حدود ۵۰ سال پیش جهانبخش کردیزاده معروف به بخشو این نوحه را سرود و اجرا کرد که سالها بعد کویتیپور و حسین فخری بعد از فتح خرمشهر در وصف شهید محمد جهان آرا خواندند.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
#روایت_انسان #قسمت_شصت_ششم🎬: گویی قیامت کبری برپا شده بود، از زمین بر آسمان و از آسمان بر زمین رودها
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_شصت_هشتم🎬:
این جوشش را پایانی نبود، زمین و آسمان تار شده بود و کور سو نوری یافت نمی شد، ناگهان در این هنگامه کشتی در دام گردابی سهمگین افتاد، انگار آبها بی قرارشده بودند و بی قرارتر از همیشه به بدنه کشتی می خوردند و این امواج ترس و وحشتی شدید را در دل ساکنان کشتی انداخته بود، گویی آبها نوید قیامت را میدادند، مردم به این سو و آن سو میدویدند و از ته قلب خدا را به یاری می طلبیدند اما آبها آرام نمی گرفتند و شاید می خواستند عمق بغضشان را به چشم بنی بشر بکشند.
مردم هراسان به دور نوح جمع شدند و دست به دامان نوح انداختند و یکی از میان جمع با ترسی در صدایش فریاد برآورد: ای نبی خدا! این زمان آبها را چه شده؟! چرا چنین طغیان کرده اند؟! شما را به خدا قسم، دوباره آن رمز و راز مقدس را بر زبان جاری کنید، تا کشتی آرام گیرد.
نوح به روی عرشه کشتی آمد و با زبان سریانی به خدا عرضه داشت: یارحمان اتقن(ای خدا! رحم کن)
در این هنگام به اذن خدا، جبرئیل با لباس مشکی عزا بر روی عرشه کشتی فرود آمد و فرمود: ای پیامبر خدا! می دانید چرا آبها چنین در اضطرابند؟! براستی شما در بالای سرزمینی قرار دارید که «کربلا» نام دارد، در این مکان طوفانی عظیم تر از طوفان تو به پا خواهد شد و فرزند رسول خدا را تشنه لب می کشند و به جای آب، خون خداست که در این سرزمین می جوشد.
نوح که قبلا در زمان ساخت کشتی از این واقعه با خبر شده بود، بر سر و سینه زنان در حالیکه باران اشک چشمانش به شدت هر چه تمام باریدن گرفته بود رو به مؤمنین کرد و فرمود: ای قوم نجات یافته من! آیا می دانید چرا در این زمان و این مکان آبها بی قرارند؟! گویی می خواهند ما را از واقعه ای بزرگ خبر دار کنند
مردم همه سراپا گوش شده بودند تا بدانند دلیل این تلاطم چیست و نوح اینچنین ادامه داد: نام سرزمینی که بر فراز آن قرار داریم نینواست و آنجا را کربلا می خوانند، بدانید که آخرین پیامبران ، همو که خود و اهلش همان کلمات مقدسی هستند که در همه حال باعث نجات بنی بشرند، محمدبن عبدالله است از نسل او دوازده نور مقدس به وجود می آید که هادیان و امامان تمام بشریتند و اما مردم آن زمانه هم گاهی بی وفا می شوند و اهل عذاب...
نواده محمد که نامش حسین است را در همین سرزمین، درحالیکه از وطنش دور است و کنار دو نهر آب در حالیکه تشنه لب است او را می کشند و به همین قناعت نمی کنند و این نور مقدس قبل از شهادتش، کشته شدن تک تک یاران و فرزندان و اهلش را به چشم خویش می بیند، او باید بدن ارباً اربای فرزند جوانش را بر روی دست خویشتن ببیند، او باید با دست مبارک تیر از چشم برادر نازنینش در آورد او دستان بریده علمدار سپاهش را به دور از تن او می بیند، او صدای العطش طفلانش را باید بشنود و برای جرعه ای آب، کودک شش ماهه اش را در جلوی سپاه دشمن به روی دست بالا می آورد و دشمن سنگدل به جای آب، تیر سه شعبه به گلوی فرزند شیره خواره حسین می زند، نوح روضه حسین و یارانش را می خواند و مومنین بر سر و سینه زنان برای نواده رسول آخرین عزاداری می کردند.
نوح گفت و گفت و گفت و رسید به آنجا که فرمود: ای مردم بدانید که نواده رسول خاتم، همان که پنجمین کلمه از کلمات مقدس است را در حالیکه زنده است از قفا سر می برند، او زنده زنده ذبح می شود...
نوح به اینجای روضه که رسید گویی زمین و آسمان تاب شنیدن این مصیبت، از کف داده بود، امواج متلاطم تر از قبل نمود می کرد و مردم بی توجه به موج های سهمگین، بر حسین اشک میریختند و ناگهان صدایی از جمع بلند شد: بس است یا نبی خدا! ما را طاقت شنیدن نیست...ما که سنگ و چوب خوردن شما را دیدیم....ما که بیهوشی و خون پاک شما را که از بدنتان جاری شده بود دیدیم، گمان نمی کردیم مصیبتی بالاتر از این باشد و اینک تاب شنیدن اینهمه مصیبت و روضه را نداریم...خدا به داد دل مادر حسین برسد خدا به داد دل اهل بیت حسین برسد خدا به داد دل زینب برسد که از بالای آن تل باید دست و پا زدن امامش، عشقش ، برادرش و تمام هستی اش را ببیند.
روضه جان گرفته بود و حالا نه تنها نوح روضه می خواند بلکه هر کدام از مومنین برای خود روضه خوان شده بودند، صدای« یاحسین» از عرشه کشتی به آسمان بلند بود و در این هنگام گرداب آرام گرفت و آب از تلاطم افتاد.
حالا تمام اهل کشتی می دانستند که کل اتفاقات این عالم، توسط همان پنج نور مقدس رقم می خورد، درست است که این کشتی، کشتی نجات است اما همگان می دانند که علت نجاتشان چیزی جز محمد و آل محمد نمی باشد.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi