بچه حزب اللهی
تمرین لغات عراقی پرکاربرد در سفر اربعین
شحن =شارژ
رصید=شارژپولی
شاحنه=شارژر
خط=سیمکارت
کهرباء=برق
بطانیه =پتو
مخده=بالشت
خاولی=حوله
مَشُط=شانه
چَرچَف.ملحفه=ملحفه
تبرید .مبرده=کولر
سیاره=ماشین
مُکیف=کولر
غرفه=اتاق
اِنترنت نت=اینترنت
مَصعد=آسانسور
چُربایه=تخت
حجز=رزرو
بطاقه الائتمان=کارت اعتباری
جنسیه=شناسنامه
هویه=کارت ملی
سیطره =ایست بازرسی
حدود=مرز
جوازالسفر =پاسپورت، گذرنامه
تفتیش= بازرسی
شرطه الحدود=پلیس مرز
معبر.منفذ=گیت
زایر =زائر
شارع=خیابان
رصیف=پیاده رو
ختم=مهر زدن
غَراض=لوازم
ازدحام=شلوغی
مغاسل =دستشویی
حمامات=سرویسهای بهداشتی
جامع=مسجد
لطم=سینه زنی
جُنطه السفر=کوله سفر
گراج=گاراژ
کَیّه=وَن
منشاء=اتوبوس
مبیت=سوئیت ، منزل
فندق=هتل
کَروه=کرایه
امانات=امانات
کشوانیه=کفشداری
مطعم=رستوران
عطش=تشنگی
جوع=گرسنگی
استراحه .گعده=استراحتگاه
_وین :کجا
_ینطون:می دهند
_مای:آب
_بارد:سرد
_اکل:غذا(طَعام:غذا)
_گبل/عدل:مستقیم
_اهناک:آنجا (هُناکْ:آنجا)
_عدی: دارم، نزد من است (همان «عندی»که«ن»آن تلفظ نمی شود)
_مسئله ثانیه:سوال دوم
_اسال/سل:بپرس
_مرافق/مغاسل/حمامات/توالیت:دستشویی
_خلف:پشت
_عاشت:زند باشد/زنده باد
_ایدک:دستت (همان« اَیْدیَکْ »است)
عاشت ایدیک: اصطلاحی پر کار برد معادل دستت طلا /دمت گرم /زنده باشید و...
عِنوان: آدرس
شارع: خیابان
سوگ ، سوق: بازار
سیاره: ماشین
باص: اتوبوس
مشی: پیاده
بنای: ساختمان
دَربونَ: کوچه
میدان/ ساحه: میدان
جسر: پل
تقاطع: چهاراره
یمین: سمت راست
یسار: سمت چپ
نعم (بله)
الله یساعدک = خداقوت {پر کاربرد}
وین تروح (کجا میری؟)
کم یوم تبقی فی العراق؟(چند روز در عراق میمونی؟)
اشگده الکروه؟ ( کرایه چنده؟)
یک = واحد
دو = اثنین
سه = ثلاث
چهار = اربع
پنج = خمس
شش = ستّه
هفت = سبعه
هشت = ثمانیه
نه = تسعه
ده = عشره
عدکم مکان؟ (جای خالی هست؟)
عدکم مکان خاص النساء (جای خالی برای خانم ها هست؟)
- ۱۵۰۰۰ = مُستَ عَشَر
- بفرمایید = تَکرَم
- غالی (خیلی گرونه...)
- سَتّوته = سه چرخه
- نان = خُبز
- جُنطه = کیف ، چمدان
- لِفّه = ساندویچ
- عُربانَه = گاری
- شاوِرما = کباب ترکی
- ضَیَّعَت = گم کردم
- مای = آب
- تَعال = بیا
- روح = برو
- مرکز طبّی = درمانگاه
صِیدَلیَّه = داروخانه
عَلاج = دارو
عاشَت ایدَک (دست شما درد نکنه)
خوش آمدی = اهلا و سهلا
کم نَفَر عِندَک؟ (چند نفر جا داری؟)
عَفوا = ببخشید
آسِف = متاسفم
وَینَ (کجا؟)
حَرِّک = حرکت کن
جِسِر = پُل
اَکِل = غذا
فُلوس = پول
صباح الخیر = صبح بخیر
مساء الخیر = شب بخیر
وَجَع = درد
صُخونَه = تب
فُرگاس = تاول
دِجاج = مرغ
سِمِچ = ماهی
تِمِن = برنج
لَحَم = گوشت
شارِع = خیابان
فَرَع = کوچه
گِراج =ترمينال
اِشلون اَگدر اوصل الی الکوفه
چطور می توانم به کوفه برسم
اکو طریق اقل ازدحام
آیا مسیر خلوت تری هم وجود دارد
اِشگد المسافه للنجف
چقد تا نجف راه هست
شسم هذا الشارع
اسم این خیابان چیست
وصلنی صف الگاراج
من را کنار ترمینال برسان
اَجیعت به طریق خطء
مسیر را اشتباه آمدی
لازم ترجع ماکو طریق
باید برگردی راه بسته
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
⭕ خبرنگار: میزنیمشون؟
علی باقری: شدید...
🔹️در حاشیه حضور سرپرست وزارت خارجه در دفتر حماس در تهران
⭕️آقای باقری الحق جانشین بر حق شهید امیر عبداللهیان بودند، در این مدت وزارت امور خارجه همچون زمان شهید عبداللهیان راه خودشو ادامه داد امیدواریم در دولت جدید، سکان دار این وزارت خانه شخصی باشد همچون آقای باقری و شهید عبداللهیان و به شدت از باند ظریف دوری شود.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ درگیری بین مبارزان مقاومت و اشغالگران در جنین.
🔹️مقاومت تو کرانه باختری تا حد مطلوبی قدرتمند هست اگه حمله همه جانبه شکل بگیره کرانه باختری هم بریزه بیرون به راحتی میشه رژیم صهیونیستی را از داخل نابود کرد.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
🔘 انفجار پایگاه رژیم صهیونسیتی در اریتره را لرزاند
طبق گزارش رسانه های محلی، روز گذشته چند انفجار در پایگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در مجمع الجزایر دهلک در سواحل اریتره رخ داده است.
علت این انفجارها تا این لحظه مشخص نشده است، اما این احتمال وجود دارد که پایگاه اطلاعاتی صهیونیستها مورد حمله پهپادی و موشکی نیروهای مسلح یمن قرار گرفته باشد.
جزایر دهلک بخشی از مجمع الجزایر سواحل اریتره است که خالی از سکنه هستند و امتیاز کنترل آنها توسط ایزیاس افورکی رئیس جمهور پیشین اریتره، در دهه ۹۰ میلادی به اسرائیل واگذار شد.
ایسایاس آفورکی این اقدام را به دلیل تنشی که با یمن درباره جزیره حنیش داشت انجام داد و از اسرائیل خواست تا در برابر حملات احتمالی یمن به اریتره از دولت وی حمایت کند.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️اولین تصاویر از دستگیری رئیس سازمان خصوصیسازی که به دلیل فسادهای صورت گرفته توسط سربازان گمنام امام زمان(عج)دستگیر شد.
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
May 11
هدایت شده از کانال شماره ۱ تحلیلی/راهبردی @ج_رزما
تصویر مرتبط 👆🔺️
⭕مصاحبه دکتر عبدالحسین الله کرم، دبیر کل #جمعیت_رزما، با روزنامه اصلاح طلب هم میهن
که از چاپ آن طفره رفتند.
۰
🔸️️سوال ۱- نطق دکتر پزشکیان در مراسم تحلیف با استقبال تقریبا تمامی جریانهای سیاسی و تشویقهای پیاپی نمایندگان و حضار مراسم همراه بود. به نظر شما، رویکردها و محورهای مهم این نطق چه بود که نیروهای مختلف سیاسی و فکری از آن استقبال کردند؟
*
🔹️ج ۱- نیروهای انقلابی بر اساس موارد زیر از پزشکیان حمایت کردند :
۱- زیر سوال بردن عملکرد آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان که تجهیزات عمده نظامی رژیم صهیونیستی را در جنایت غزه به ویژه کودک کشی تامین کردند.
*
۲- زیر سوال بردن کنگره آمریکا که نتانیاهو جنایتکار را دعوت و هنگام سخنرانی او را مرتب مورد تشویق قرار دادند
*
۳- اعلام همکاری پزشکیان با کشورهای جنوب و کشورهایی مثل روسیه، ونزوئلا و ...که در روزهای سخت ایران را حمایت کرده اند.
*
۴- تلقی فرصت ساز بودن بیانات حضرت آقا درباره اتحادیه اروپا
*
۵- اعلام اینکه دولت پزشکیان هرگز تسلیم زورگویی، فشار و استانداردهای دوگانه نظام سلطه نمی شود.
*
🔹️- اما نیروهای غیر انقلابی به دلایل زیر از پزشکیان حمایت کردند :
*
۱- عادی سازی روابط تجاری و اقتصادی با جهان که مفهوم آن آمریکا را نیز در برمی گیرد.
۲- موضوع وفاق ملی که در صورت عدم تحقق باعث تزلزل پزشکیان می شود.
*
۳- اصلاحات ساختاری پزشکیان که می تواند حداقل شورای نگهبان و حداکثر تغییر جمهوری اسلامی به جمهوری محض یا غیر آن تبدیل کنند.
*
۴- بازگشت به سند چشم انداز بیست ساله که در دوران خاتمی نوشته شد و پزشکیان معتقد است در زمان احمدی نژاد به آن عمل نشد.
*
۵- وی یکی از خواسته های مردم را جلوگیری از تحقیر و مداخله های فراقانونی می شمرد که مفهوم آن دفاع از فتنه زن، زندگی، آزادی و حمله به طرح نور ناجا می باشد.
🔸️ س۲- یک روز پس از تحلیف رئیسجمهور که با شعار وفاق ملی در داخل و تعامل و عادیسازی در خارج روی کار آمده است؛ شاهد ترور دبیر سیاسی حماس از سوی اسرائیل بودیم. به نظر شما، این دو رخداد چه نسبتی با هم دارند و چه پیامدهایی برای دولت جدید در آغاز کار خود خواهد داشت؟
*
🔹جاج حسین الله کردم: ️نسبت ترور شهید والا مقام اسماعیل هنیه و مراسم تحلیف ریاست جمهوری مسعود پزشکیان در چند گمانه زیر می تواند باشد :
*
۱- رژیم صهیونیستی میخواست چون اسماعیل هنیه مهمان تحلیف پزشکیان بوده است با ترور او دولت پزشکیان را با چالش روبرو سازد در حالیکه اين درست نیست زیرا صهیونیستها اصلاح طلبان را سرمایه خود در ایران می داند.
*
۲- رژیم صهیونیستی میخواست با ترور شهید هنیه ، ایران و مقاومت اسلامی را تحقیر کند ، این در حالی است که در فرآیند حوادث پس از #عملیات_طوفان _الاقصی ، این رژیم صهیونیستی و حامیانش بودند که به شدت تحقیر شدند. این تحقیر بویژه در وعده صادق ، حملات حزب الله در شمال و انهدام بیش از ۱۶۰ کشتی ، ناو و ناو شکن رژیم صهیونیستی و حامیانش در تنگه باب المندب صورت گرفت.
*
۳- رژیم صهیونیستی میخواست با ترور شهید هنیه ، ایران را به جنگ با این رژیم بکشاند تا با ورود آمریکا ، انگلیس ، فرانسه و آلمان ، امکان خروج رژیم صهیونیستی از شکست سخت در غزه فراهم گردد این درحالی است که آمریکا پس از فرار از افغانستان ، راهبردش را از تهاجم به دفاع تغییر داده است.
*
۴- رژیم صهیونیستی قبل از ترور شهید هنیه شاهد ارتقای کیفیت گفتمان حسینی علیه السلام صورت گرفته در گرایش مردم غزه به کربلای حسینی و همسو دیدن نسل کشی ، کودک کشی ، تشنگی و گرسنگی غزه با عاشورای حسینی شد، لذا تلاش در خنثی سازی یا انتقام از مقاومت می باشد.
بر همین اساس ترورشهید هنیه در بهره گیری رژیم صهیونیستی از فرصت تحلیف برای انتقام از مقاومت غزه بوده است.
*
🔸️س۳- در گفتمان دکتر پزشکیان که در نطق تحلیف وی نیز بارز بود، در کنار مباحث توسعهگرایانه و اصلاحطلبانه موضع محکمی هم در حمایت از مقاومت و ضدیت با اسرائیل و تروریسم دولتی دیده میشد. به نظر شما، رویکرد توسعهگرایی و اصلاحطلبی در داخل با مواجهه با اسرائیل و حامیان بینالمللی آن چه نسبتی دارد؟
*
🔹ج- ️اگر توسعه را فقط در ارتباط با آمریکا بدانیم به تضاد دو موضوع توسعه با آمریکا و تعارض با اسرائیل و حامیان نظام سلطه می رسیم. این در حالی است که می دانیم توسعه دوران شهید رئیسی دقیقا در چارچوب خنثی سازی تحریم و پرداختن به اقتصاد مقاومتی و ارتباط با کشورهای شرقی مثل روسیه ،چین و... کشورهای جنوب مانندعراق ، ونزوئلا و... در توسعه برون زا صورت گرفته است به طوریکه رشد اقتصادی تقریبا صفر یا منفی دولت های ۱۱ و ۱۲ در دوران دولت ۱۳ شهید رئیسی به حدود ۶ درصد رسید.
و لله عاقبة الامور
۱۴۰۳/۵/۱۶
#ج_رزما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از وقتی سید علی فرمان حمله صادر کرده
۶.۴ تریلیون دلار سهام جهان تبدیل به کود شده :)))
خیلی جالبه
🔻 مفسر آمریکایی: ایران هنوز اقدامی انجام نداده جهان در حال فروپاشی است
🔹جکسون هینکل یک مفسر سیاسی در واکنش به سقوط شدید سهام در جهان گفت: «ایران هنوز یک موشک شلیک نکرده است، اما جهان در حال فروپاشی است.»
#ایران_قوی 🇮🇷
🌿اَݪٰلّہُـمَّعَجِِّلݪِوَلیِّڪَالفَࢪَج🌿
#بچه_حزب_اللهی
@BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_شصت_نهم 🎬: مردم دور کاروان جمع شده اند و پاره های جگر پیامبر را به نظ
داستان«ماه آفتاب سوخته»
ادامه از #قسمت هفتاد 🎬:
یزید جرعه ای دیگر از شراب می نوشد و باز چوب بر دندان امام میزند که ناگهان صدای ابو برزه که ازیاران پیامبر است او را از حالت مدهوشی میپراند:ای یزید! وای بر تو چوب بر لب و دندان حسین میزنی؟!من با چشم خود دیدم که پیامبر بر این لب و دندان بوسه ها میزد..
یزید عصبانی میشود، هیچ کس نباید عیش او را بر هم زند، دستور میدهد که او را از مجلس بیرون کنند و در همین هنگام کاروان اسرا را وارد مجلس میکنند، هنوز غل و زنجیر بر گردن امام است و رد آن چونان تسمه ای سیاه و دردناک شده.
اسیران را در مقابل مجلس نگه میدارند تا همه حضار آنها را ببیند، یکی از ثروتمندان مجلس چشمش به دختر امام حسین می افتد و مدهوش زیبایی او میگردد و هراسان از جا بلند میشود و همانطور که اشاره می کند،میگوید:ای یزید! من آن دختر را برای کنیزی می خواهم! بهایش هم هر چه باشد میپردازم.
فاطمه دختر امام حسین در حالی که میلرزد عمه اش را صدا میزند و میگوید: عمه جان! آیا یتیمی مرا بس نیست که امروز کنیز این نامرد شوم؟!
زینب که الان امید تمام کاروان است، امید حجت خداست،رو به مرد شامی می کند و میفرماید:وای برتو! مگر نمی دانی این دختر رسول خداست؟!
مرد شامی با تعجب به یزید نگاه می کند و میگوید: آیا دختران رسول خدا را به اسیری آورده ای؟! وای بر تو، خدا لعنت کند تو را ای یزید که حرم رسول الله را به اسارت گرفته ای،به خدا قسم که من گمان می کردم که اینان اسیران رومی هستند.
یزید دستور اعدام مرد شامی را میدهد، چرا که به او توهین کرده و باعث بیداری مردم میشد.
امام سجاد رو به یزید می فرماید: ای یزید! اگر رسول خدا ما را در این حالت ببیند با تو چه خواهد گفت؟!
یزید که انتظار همچین جسارتی از این جوان اسیر نداشت می گوید: پدر تو آرزوی حکومت داشت و حق مرا که خلیفه مسلمین هستم مراعات نکرد و به جنگ من امد و اما خدا او را کشت و خدا را شکر می کنم که او را ذلیل و خوار و نابود کرد.
امام جواب میدهد: ای یزید قبل از اینکه تو به دنیا بیایی، پدران من یا پیامبر بودند یا امیر! مگر نشنیده ای که جد من، علی مرتضی در جنگ بدر و احد پرچمدار اسلام بود اما پدر و جد تو پرچمدار کفر بودند!
یزید از سخن امام آشفته میشود و فریاد می زند: گردنش را بزنید!
زینب به سرعت از جا بلند میشود، آری این پناه غریبان است، این فاطمه دوران است باید به پاخیزد تا ولایت بماند،زینب قد علم می کند با نگاه حقارت به یزید مینگرد و میفرماید:از کسی که مادربزرگش جگر حمزه سیدالشهدا را جویده است،بیش از نمی توان انتظار داشت
انگار مهر سکوت برلبها زده اند،مجلس ساکت ساکت است و همگان به شیرزنی چشم دوخته اند که یادآور حیدر کرار است، پس صدای زینب..نه انگار صدای فاطمه و علی در مجلس می پیچد:«آیا اکنون که ما اسیر تو هستیم خیال میکنی خدا تو را عزیز کرده و ما را خوار نموده؟تو آرزو میکنی که پدرانت میبودند تا ببیند چگونه حسین را خون خدا را کشته ای.
تو چگونه مسلمانی هستی که خاندان پیامبرت را کشتی و حرمت ناموس او را شکستی و دختران او را به اسیری آوردی؟ بدان که روزگار مرا مجبور کرد تا با پستی چون تو،سخن بگویم وگرنه من تو را ناچیزتر از آن میدانم تا با تو همکلام شوم.
ای یزید! هر کار می توانی بکن،تمام تلاشت را به کار گیر، اما بدان که هرگز نمی توانی یاد ما را از دلها بیرون ببری، تو هرگز نمی توانی به جلال و بزرگی ما برسی.
شهیدان ما نمرده اند، بلکه زنده اند و نزد خدای خویش روزی می خورند
بدان که نام ما تا ابد همیشه زنده خواهد بود»
فاطمه ثانی،خطبه خواند و غوغا به پا کرد، حال تمام مجلس میدانند با چه کسی طرف هستد، یزید درهم شکسته و خوار و خفیف شده، پس دستور میدهد که مجلس را شروع نکرده، تمام کنند،تمام دعوتیان را بیرون میفرستد و اسیران را به زندان
ادامه دارد...
به قلم:ط_حسینی
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_هفتاد_یکم 🎬:
اسیران را زندانی کردند نه در زندانی با سقف و در بلکه در خرابه ای که دیوارهای نیم ریخته داشت و سقف بالای سرشان آسمان و فرش زیر پایشان زمین بود، روزها از گزند آفتاب در امان نبودند و شبها از سرمای استخوان سوز شام در اذیت بودند و هنوز بودند مردم زیادی که اسرا را نمی شناختند و برای نگاه کردن و تمسخر به خرابه می آمدند. یزید هم شب و روز جشن داشت و باده می نوشید.
چندین شب بود که کاروان اهل بیت در خرابه زندانی بودند، نه حق گریه و ناله داشتند نه حق اعتراض، با هر حرفی تازیانه ها بالا میرفت.
نیمه شب بود، صدای آهنگ و رقص و شادی از قصر یزید به گوش میرسید، رباب گوشهٔ خرابه نشسته بود و به یاد علی اصغر و حسینش اشک میریخت، سکینه دست مادر را در دست گرفت و گفت: گریه نکن مادر، دیشب در عالم خواب میدیدم که محملی از نور از آسمان پایین آمد و بانویی پهلو شکسته از آن پیاده شد و بر سر میزد و گریه می کرد، جلو رفتم و از او نامش را
بچه حزب اللهی
داستان«ماه آفتاب سوخته» #قسمت_شصت_نهم 🎬: مردم دور کاروان جمع شده اند و پاره های جگر پیامبر را به نظ
پرسیدم و متوجه شدم مادربزرگمان فاطمه زهراست، من از ظلم این ظالمان و کشته شدن عزیزانمان به او شکایت بردم و حضرت زهرا با گریه فرمودند:«دخترم! آرام باش، قلب مرا سوزاندی! نگاه کن دخترم!این پیراهن خون آلود پدرت حسین است و من تا روز قیامت هرگز آن را از خود جدا نمی کنم»
سکینه اشک چشم مادرش را پاک می کند و می گوید: گریه نکن مادر! عمه زینب تازه رقیه را که بی تاب پدر بود خوابنده، اگر هق هقت بلند شود ممکن است رقیه بیدارشود و باز بی تابی کند
رباب کمی آرام شد، انگار نام زهرا هم آرامش بخش است، ناگهان صدای رقیه که از خواب پریده بلند میشود..
انگار خواب پدر را دیده، مدام نام پدر را میگوید و گریه می کند، سربازان به خرابه هجوم می اورند باید این بچه را ساکت کنند که مبادا صدایش به گوش یزید برسد و عیشش را بهم بزند.
سربازان با تازیانه فریاد میزنند: خاموشش کنید تا کتک نخورده اید، رباب و سکینه، زینب و کلثوم به سمت رقیه می روند، هر چه نوازش می کنند کارساز نیست،ناگهان باران تازیانه بر سرشان باریدن میگیرد.
گریه رقیه بیشتر شده و با زبان کودکی فریاد می زند: هر چه می خواهید بزنید، فقط پدرم را به من برسانید..
صدا به گوش یزید میرسد، سربازی با طشتی سرپوشیده وارد خرابه می شود، چندین روز است رقیه غذای درستی نخورده، رقیه نگاهی به تشت می کند و رو به زینب می گوید: عمه جان! من غذا نمی خواهم، من پدرم حسین را می خواهم، نمی دانم چه می شود انگار رقیه بوی پدر را حس کرده، خود را جلو میکشد و پارچه را کناری میزند، بوی بهشت در خرابه می پیچد،رقیه سر پدر را دیده، با دستان کوچکش او را در آغوش می گیرد، بر دندان شکسته پدر بوسه میزند، موهای به خون آغشته شده پدر را نوازش می کرد و واگویه می کرد، رقیه هم شاعر شده بود،شعر می گفت و رباب و زینب گریه می کردند: به فدای رخ چون ماه و به خون نشسته ات، به فدای مرواریدهای شکسته ات، به فدای این چشمان مظلومت ، العی به فدای لبهای خشکیده ات، کجا بودی بابا آن زمان که خارمغیلان به پایم فرو رفت؟!چرا نیامدی آتش دامنم را خاموش کنی؟! چرا نیامدی تا نگذاری آن مرد مرا تازیانه نزند؟! بابا! آن مرد مرا زد، حتی عمه هم زد، آنها چادر و معجر ما را بردند، پدر رقیه ات اینک بدون چادر است، عمه جان هم مثل من است، کجا بودی آن زمان که از ناقه افتادم و با پای شتر لگد کوب شدم؟ کجا بودی که کودکان کوفه و شام مارا نشان میدادند و میخندیدند...کجا بودی بابا...
رقیه می گفت و همه اشک میریختند، انگار اینجا مجلس روضه حسین بود و رقیه هم روضه خوان مجلس..
رقیه آنقدر گفت که خاموش شد، سرباز یزید سر را از دامن رقیه برداشت و به زینب اشاره کرد، کودک خواب رفته مواظب باشید دوباره بیدار نشود.
رباب پیش رفت تا رقیه را در آغوش بگیرد، دستش به دختر خورد، رقیه به پشت افتاد، او راحت خوابیده بود، خوابی که دیگر بیداری نداشت، رباب از هوش رفت و زینب جلو آمد و ناگهان خرابهٔ شام کربلای دیگری شد..
ادامه دارد...
به قلم:ط_حسینی
🌿🖤🌿🖤🌿🖤🌿🖤
داستان«ماه آفتاب سوخته»
#قسمت_هفتاد_دوم 🎬:
جشن همچنان در قصر یزید برپاست، به او خبر میدهند، پیکی از روم به شام آمده، یزید قهقه ای میزند و اجازه ورود میدهد و با ورود پیک به استقبالش میرود و به او می گوید: چه خوش قدم و خوش روزی هستید.
پیک برکرسی مجلل کنار تخت یزید می نشیند، مشغول دیدن اطراف است و قصری را میبیند که به انواع زیبایی ها مزین شده، یزید جام شرابی میریزد و به سمت پیک رومی میدهد و میگوید: به سلامتی خودت و سلامتی خودم و مرگ دشمنانم بنوش...
پیک رومی جام را میگیرد ناگهان چشمش به طشت طلایی که سری آغشته به خون در آن است می افتد، زیر لب می گوید: چقدر این سر آشناست، او را کجا دیده ام؟! هر چه فکر می کند به خاطر نمی آورد، ناگهان صدای یزید رشته افکارش را پاره می کند: چه شده ای مرد رومی؟!
مرد رومی جام شراب را روی میز پیش رویش میگذارد اشاره ای به طشت می کند و می گوید، این سر کیست؟! برای من بسیار آشناست..
یزید قهقه ای میزند و میگوید: مطمئن باش اشتباه می کنی، تو در روم و حسین در مدینه، محال است یکدیگر را دیده باشید، مرد رومی زیر لب نام حسین را زمزمه می کند، و سپس رو به یزید می گوید این حسین کیست؟!
یزید با چوب دستش دوباره بر لب و دندان حسین میزند و میگوید: او حسین پسر فاطمه، دختر پیامبر است که بر ما که خلیفه مسلمین هستیم شورید و من هم او را کشتم؟.
نماینده روم انگار لرزه بر اندامش افتاده، رو به یزید میگوید: «ای یزید! بین من و حضرت داوود ده ها واسطه است اما مسیحیان به همین مناسبت برای تبرک خاک پای مرا بر می دارند و تو نواده پیامبر خودت را کشته ای و جشن میگیری و به این افتخار میکنی؟! آخر توچگونه مسلمانی هستی؟