eitaa logo
آموزشگاه هنری کوثر 😍😍😍
6هزار دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
24.3هزار ویدیو
69 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ تعرفه تبلیغات🥰🤝👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3202613328Cab
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
عباهای 2میلیونی رو اینجا ۸۰۰ بخر 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 عباهای 💃 🏴 🤱 🤰 🧖‍♀ جنس پارچه هاش عااااالیییی👌👌👌 💃💃💃تنخوراشون فوق العاده هرکی اومده عاشق عباهاش شده😍 👇 https://eitaa.com/joinchat/3422814470Cd9ebf33eba
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
. بدون اجازه باهم کردیم،وقتی رسیدیم خونه،شوهرم گفت تو ماشین بشین پیاده نشو تا خودم بگم..دیدم طول کشید کنجکاو شدم رفتم تو خونه،پشت در چیزی از زبون مادرشوهرم شنیدم که ....👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
. بدون اجازه باهم کردیم،وقتی رسیدیم خونه،شوهرم گفت تو ماشین بشین پیاده نشو تا خودم بگم..دیدم طول کشید کنجکاو شدم رفتم تو خونه،پشت در چیزی از زبون مادرشوهرم شنیدم که ....👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
تازه کرده بودم که گفتند افتاده و پاش شکسته...شوهرم گفت باید بیای خونه ما و به مادرم کمک کنی...اکثرا میرفت ماموریت کاری.‌..من و مادرشوهرم تنها بودیم...اونروزم برای مأموریت رفته بود شمال ...از مادرشوهرم اجازه گرفتم به مادرم سربزنم...یادم اومد گوشیمو با خودم نیاوردم و فورا برگشتم ..کلید انداختم و‌درُ باز کردم...ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
تازه کرده بودم که گفتند افتاده و پاش شکسته...شوهرم گفت باید بیای خونه ما و به مادرم کمک کنی...اکثرا میرفت ماموریت کاری.‌..من و مادرشوهرم تنها بودیم...اونروزم برای مأموریت رفته بود شمال ...از مادرشوهرم اجازه گرفتم به مادرم سربزنم...یادم اومد گوشیمو با خودم نیاوردم و فورا برگشتم ..کلید انداختم و‌درُ باز کردم...ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
هدایت شده از تبلیغات نازبانو💖🍡🍰
تازه کرده بودم که گفتند افتاده و پاش شکسته...شوهرم گفت باید بیای خونه ما و به مادرم کمک کنی...اکثرا میرفت ماموریت کاری.‌..من و مادرشوهرم تنها بودیم...اونروزم برای مأموریت رفته بود شمال ...از مادرشوهرم اجازه گرفتم به مادرم سربزنم...یادم اومد گوشیمو با خودم نیاوردم و فورا برگشتم ..کلید انداختم و‌درُ باز کردم...ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d