3738190087.mp3
2.32M
خوشحال کردن دختران👱♀
🎤استاد پناهیان
#پیشنهاددانلود
@BAMBenamemard
نامحرم نامحرم است...👇
دختر عزیزم عکس پروفایلت آنگونه هست که باید باشد!؟
👈مرز بین محرم و نامحرم را حفظ کرده ایی!؟
آری ...
👈اینجاهمه چیز مجازیست....
همه چیز...
👈اما اینجا هم ،نامحرم نامحرم است.
نکند عکست آنگونه باشد که نباید...
و یاحرفهایت آنگونه باشد که نباید...
آری اینجا محیط محیطی مجازیست...
اما خدایش همان خدای همیشگی ست.
👈 یادمان نرود اینجا هم در محضر خداییم 👉
آیا (انسان) نمیداند خدا می بیند!؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونستن کجا شوخی کنن
میدونستن کجا مرد باشن!
#داداش مون شهید حسین معز غلامی ✨
بنام مرد 🇵🇸
میدونستن کجا شوخی کنن میدونستن کجا مرد باشن! #داداش مون شهید حسین معز غلامی ✨
یه آقایے بود ڪه
توے آخرین مداحیش گفت:
[یعنے قسمت میشه
منم شهید بشم تو سوریه؟]
دقیقا بعد از اون مداحے
رفت سوریه و شهید شد. 🙃
#شهیدحسینمعزغلامے✨
بنام مرد 🇵🇸
شهید مدافع حرم حسین معزغلامی تاریخ تولد: 1373/01/06 تاریخ شهادت: 1396/01/04 محل تولد: ایران - خوزست
#زندگینامه
حسین معزغلامی، ششم فروردین ماه سال 1373 در امیدیه اهواز(پایگاه پنجم شکاری) متولد گشت. وی از مداحان و سینه سوختگان اباعبدالله الحسین(ع) بود و همواره برای مصائب اهلبیت(ع) مداحی و نوحهخوانی میکرد. بعد از اخذ مدرک دیپلم به دانشگاه امام حسین(ع) راه یافت.
معزغلامی که از اعضای فعال پایگاه بسیج قمر بنی هاشم حوزه ۱۱۳ تهران بود، به پیروی از عموی شهیدش"شهید محمدحسین معزغلامی" به سبز پوشان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و برای دفاع از حریم اهل بیت و اسلام به سوریه اعزام شد.
حسین، در سالروز تولد ۲۳ سالگی اش در روز جمعه ۴ فروردین ماه سال 1396 در منطقه حماء سوریه به شهادت رسید.3 تیر به چشم چپ، گونه راست و کتفش اصابت نمود. به دلیل موقعیت بد حضور وی در سنگلاخ، دندان ها و استخوان پایش نیز هنگام سقوط به زمین شکسته و پیکر وی چندساعتی تا برگشت به نیروهای ایرانی(مقاومت) بر زمین مانده بود.
پیکر پاکش را در هشتم فرودین ماه در قطعه50 بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.
هدیه خداوند
هدیه خداوند بعد از ۹ سال پس از خواهر دومش، هنگام اذان به عنوان سومین و آخرین فرزند خانواده در ششم فروردین ۱۳۷۳ در پایگاه پنجم شکاری(امیدیه) چشم به جهان گشود. پدر وی افسر ارشد بازنشسته نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و با درجه سرهنگ تمامی با ۳۲ سال خدمت صادقانه است و مادرش به دلیل بیم از دوندگی های شناسنامه ای و با واسطه یکی از اقوام، به دلیل اصالت همدانی داشتن، شناسنامه وی را از همدان گرفت و به همین دلیل تاریخ تولد سجلی وی ۱۵ فروردین و صادره از همدان ثبت شده است.
حسین معزغلامی(با شهرت های معز و غلامی) از ۱۵ ماهگی، با انتقالی پدر به پایگاه قصر فیروزه تهران به تهران آمد و در سال های انتهایی خدمت ایشان، در محله بلوار فردوس اقامت گزید.
ازهمان کودکی جذب نیروهای مسجدی و ائمه جماعات مساجد محل شده و در سال های ابتدایی حدود ۲ سال بطور آزاد درس حوزوی در محضر اساتیدی که از محضر آیت الله مجتهدی تلمذ می کردند، می خواند.
مدافع حرم
فتنه ۸۸ و دیدن گریه های سید مظلوم امام خامنه ای، حسین را که تنها ۱۵ سال داشت جذب بسیج کرد و در درگیری با عناصر فتنه در همان سال از ناحیه کتف آسیب دید که هرگز قابل درمان نبود.
وی پس از آن مسئول حلقه صالحین بسیج شد و به اذعان اهالی محله، تاثیر شگفت انگیزی روی جوانان داشت. از جذب جوانان منحرف تا جلوگیری از اقدام به خودکشی دوستان و ... با رسیدن به سن دانشگاه و علی رغم برخورداری از رتبه خوب کنکور، وی که در دانشگاه امام حسین(ع)نیز شرکت کرده بود، در سن ۱۸ سالگی به این دانشگاه رفته و با طی مراحل علمی به بهترین نحو و با بالاترین نمرات، به انتخاب خود وارد سپاه قدس شد.
در همان سال های دانشجویی به عنوان آموزش دهنده ارشد به عراق و سوریه اعزام شد و پس از اتمام تحصیلات، با عنوان مستشار نظامی ۳ مرتبه به سوریه و یک بار به عراق اعزام شده و به خیل مدافعان حرم پیوست.
یادعلی آقا
روز عملیات آزاد سازی ارتفاعات مشرف به خان طومان علی که تو مخابرات کار می کرد تحمل نکرده بود و به قول خودش با سلاح و تجهیزاتش فرار کرده بود اومده بود تو روستای حمره. روز پر تلاطمی بود. ما جلو بودیم. به دستور مسلم برگشتم یه تعداد نیرو ببرم تزریق کنم روی تپه ای که روبروی قراصی بود. اون تپه مشرف به خان طومان بود و ما به سختی تونستیم تصرفش کنیم و بمونیم. وقتی برگشتم (به همراه یه ماشین دیگه و یکی دیگه از دوستان) دیدم علی وایساده سر دوراهی. تا مارو دید گفت کجا میری داداش؟
گفتم میریم سمت خان طومان. گفت میشه منم ببرید؟ گفتم بچه ی کجایی؟گفت من عملیاتی ام. گذاشتنم مخابرات. فهمیدم عملیاته و بچه ها دارن اون جلو عرق میریزن و خون میدن نتونستم بمونم اونجا و فرار کردم اومدم. بهش گفتم مسئولتون اذیتت نکنه. گفت مهم نیست حالا شما منو ببرید یه کمکی بهتون کنم. گفتیم پس بشین تو ماشین عقب تویوتا. نزدیک ده تا سوری[اهل سوریه] نشستن و رفتیم. تو راه تیراندازی زیادی بود.
رسیدیم؛ نیروها رو از تپه کشوندیم بالا و به علی گفتم نیروها رو از فلان جا بچین تک تک پشت یه موضع مناسب آماده باشن. واقعا با دل و جرأت بود و ترسی نداشت از گوله.
تیراندازی خیلی زیاد بود. به نحوی که نمی شد تکون بخوریم. تو اون شرایط با فریاد گفتم داداش اسمت چیه؟ گفت علی. گفتم بچه هم داری؟ گفت آره اسمش امیره. گفتم پس ابوامیر صدات می کنیم. خیلی هم خوشحال شد.
ظهر شد و وقت نماز. زیر گوله خمپاره و قناصه و تیربار دشمن یه نماز با پوتین و تیمم و نشسته ی مشتی خوندیم هممون.
تا عصر درگیری ادامه داشت و یکی از بچه هامون بصورت معجزه آسا تیر خورد از پشت سر و از زیر گونه ش اومد بیرون و الانم سالمه. ولی خداروشکر تلفات دیگه ای ندادیم.
شب که شد هوا خیلی سرد بود. روی اون تپه غیر از یک اتاقک خرابه چیزی نبود برای استراحت.
مه همه جارو گرفته بود. یه ماشین داشتیم تویوتای تک
بنام مرد 🇵🇸
شهید مدافع حرم حسین معزغلامی تاریخ تولد: 1373/01/06 تاریخ شهادت: 1396/01/04 محل تولد: ایران - خوزست
کابین که جای دونفر بود. سید و من و علی ایرانی بودیم و چهل تا سوری حدودا.
سید قبلا مجروح شده بود و سرما براش زجرآور بود. گفتیم نشست تو ماشین. به علی گفتم تو هم برو هر دو ساعت جابه جا می کنیم. هرکاری کردم قبول نکرد. یه بخاری بنزینی جیبی داشت و کیسه خوابم را ازم گرفت و رفت زیر ماشین خوابید تا صبح.دیگه.
دو سه روز دیگه موندیم اون جا و مقاومت کردیم تا خان طومان بطور کامل آزاد شد و وارد خان طومان شدیم. اون جا هم خط تحویلمون دادن و نیرو گذاشتیم و هر شب سرکشی می کردیم با علی . چند شب علی رفت توی اتاق دوربین. از اون جا آتیش رو هدایت می کرد. بعد چند شب اومد گفت آقا من از یجا موندن تنفر دارم. نمیرم دیگه تو اتاق دوربین و دوست دارم برم تو خط کار کنم. با صحبت حلش کرد خلاصه و دوباره با هم می رفتیم تو خط.
یه بار بهش گفتم تو هم داغون، دنبال شهادتیا! گفت: نه. من برا شهادت نیومدم. اومدم خدمت کنم تا جایی که می تونم.
یه بار به خونه زنگ زد. گفتم به امیر سلام برسون ابوامیر. گفت: خیلی دلم براش تنگ شده. تازه زبون باز کرده.
دوسه بار مشت و مالم داد تمام خستگی از تنم رفت بیرون. بچه ی ایثارگر و فدا کاری بود. دم از خستگی نمی زد.
یه بار بهم گفت فلانی چرا آنقد لباسات کثیفه. گفتم کثیف بهتره و اصلا وقت نکردم لباس بشورم. به زور لباسامو درآورد انداخت تو لباسشویی دستی و برام شست. خیلی شرمنده ش شدم اون روز.
تا یه مدت هم باهم بودیم تا این که بچه های اطلاعات شناسایی می گشتن دنبال نیروی جوون ما دوتا رو درخواست دادن که بریم برای کار گشتی شناسایی. خوشحال بودیم جفتمون. که مسئول لشگر اومد و با رفتن جفتمون مخالفت کرد.
بار دوم که درخواستمون اومد علی رو موافقت کرد ولی منو نذاشت برم و اون روز جدایی خیلی بد بود.
یه شب اومد پیشمون دیدم لباساش تا کمر گلی شده؛ فهمیدم شب قبل رفته بود شناسایی. پوتینشم داغون شده بود. بهم گفت هروقت رفتی شهر یه پوتین خوب برام بخر پولشو میدم.
بعد دو روز رفتیم برای نیروها وسیله بگیریم و رفتم مغازه نظامی فروشی، پوتیناش همه چینی بود و نگرفتم. خلاصه مجبور شد از پشتیبانی پوتین بگیره و بپوشه(ناگفته نماند که از قیافه پوتینای پشتیبانی بدش میومد). هم علی و هم من. جفتمونم از تهران پوتین خودمونو برده بودیم.
راوی: شهید معزغلامی
https://harfeto.timefriend.net/16226167451361
👆🏻
به اندازه ی مرامت واسشون صلوات بفرست🙃
میدونی که همه ی ما مدیون شونیم😓
دوست دارم تا آخر شب ۵۰۰۰صلوات فرستاده بشه اگه بیشتر هم شد چه عاالیی😍
ببینم چه می کنین😊
🔴 آیت الله مجتهدی (ره):
🔵 اگر میخواهید که دعایتان مستجاب شود توسل پیدا کنید به حضرت نرجس خاتون که مادر ولی عصر (عجل الله ) است وقتی ایشان به پسرش بگوید که کسی به من متوسل شده، پسر مجبور است به حرف مادرش گوش کند.
🆔 @BAMBenamemard
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ دلنوشتــه
هموطنی که خیلی شیک و مجلسی این روزا میشینی پای bbc و manoto و بعد هرچی که اون آقایون به ظاهر مجلسی آدم میگن توهم میای این حرفارو به اطرافیانت میگی و این روزا نمیشه لحظه ای تریبونُ ازت بگیرن و ادعای روشنفکریت میشه و میگی آره من رای نمیدم..🙄
میگی چهل سالُ خورده ایه رای دادیم چی شد؟🤦🏻♀️
خواستم اینجا بگم دست مریزاد فقط هموطن زیباروی من.👏🏻💔
این ویدیو انگار واسه شخص تو ساخته شده..
مگه داریم مگه میشه؟😥
از این چهل سالی که تو داری عرض مینمایی ۳۲سالش فقط دست اصلا طلبای لیبرال غرب گراها بوده..😑
که نکته مهمش اینه امثال شماها برای بالا اومدنشون یقه پاره کردین..😕
میگی انتخابات فرمالیتس و خودشون هرکیو دوس داشته باشن میارن روی کار؟🤔
حتی لفظشم خودت میدونی خنده داره..😏
اگه دست نظام بود که دارودسته خاتمی هرکدومشون۸ساااال رییس جمهور این مملکت نمیشدن که بلدم بلدم راه انداختن و مملکتُ کوبیدن ولی ساختن بلد نبودن..🤗
مملکتتو به چی داری میفروشی برادر من،خواهرمن؟؟🙃💔
ارزشش برابره یه قطره خون شهدامون میشه؟😪
اگه حضور پیدانکنی و نیای پای صندوقای رای روت میشه پس فردا،روز قیامتی نگاکنی تو چشای معصوم شهدا که تو اوج جوونی رفتن تا این مملکت باقی بمونه..😣😓
تو چشای بچه هایی که با دستای بسته زنده بگور شدن،سربریده شدن،اربااربا شدن و..😭
ماهرچقدر اگرعقیده هامون مخالف هم باشه ولی تهش هموطنیم،زاده همین کشوریم..
گوشتای همو بخوریم استخون همو که به خاطر امثال جاسوس و خائنای این مملکت که دور نمیندازیم..😕❤
مملکتتو به چند میفروشی هموطن؟!🚶🏻♀️💔
✍🏻فاطمه قیاسوند
#نشر_دلی
#می_آییم ✌🏻❤