eitaa logo
بنام مرد 🇵🇸
243 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
4.2هزار ویدیو
129 فایل
تاریخ شروع کانال :99/10/13 اسم کانال مخفف اسم شهداست ب: بابک ن: نوری ا : احمد م: مشلب م: محمد ر: رضا د : دهقان ادمین ↶ @FB_135_18 تبادل‌و‌مدیر ↶ @Shahidehdahe80
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀❤️ شهیــ🍂ـــد داور یسري: ، لبـاس رزم زن استـــ ڪه تمــام نقشــہ هـاي شـوم استعمـارگــران و ابـرخـون‌خـواران شـرق و غـرب را نقـش بـرآب ڪرده و برنده‌تر از من نوعي، سرخـم مي بـاشـد؛ سعي ڪنیـد حجابــ اسلامي را رعایتـــ ڪرده، را یـاد بگیـریـد و بہ دیگـران بیـاموزیــد.🌹💖 🆔@ghasem_girls
بنام مرد 🇵🇸
🔸| #روز_اول به نیابت از شهیدمدافع حرم #محمد_سخندان متولد:۱۳۷۱/۱/۲۵مشهد شهادت:۱۳۹۴/۸/۲۸حلب سوریه م
ګلڼٵ؋دٵڪ ېٲزېڼب: 🍃نسیم نوازشگرانه موی سَرو را شانه میزند و صورتم را نوازش میکند، گلبرگ یاس باغچه مان میزبان قطرات بازیگوشی است که چندی پیش میهمانش شدند و ابرها کم‌کم خسته از بازی هرکدام گوشه‌ای از این جای میگیرند وَ عده ای‌شان همپای از این دیار کوچ میکنند. 🍃پرستوی خیال من نیز بر بام مینشیند. آنجا نسیم پچ‌پچ کنان در گوش طبیعت از میگوید♡ 🍃میشنوی پرستو؟! ندای یا زهرایش را شمیم زینبیه با خود به اینجا آورده، آنقدر است که سرو استوار خانه مان قد خم کرده یاس با طراوت دیروز، امروز با همین شمیم در خود فرو رفته و رنگش به کبودی گراییده. 🍃ببین پرستو! از پهلویش میرود و فریاد های یا زهرایش فضا را معطر میکند به عطر . نفس های آخرش با یا زهرا های خونینش به شمارش می‌افتد🌷 🍃تو هم می‌بینی؟ این دم آخری خانمی قد خمیده دست به به این سو می‌آید سرش را به دامن میگیرد و برای بار آخر زمزمه می‌کند سرم بر دامن زهراست مادر... 🍃دیگر خبری از عطر یاس نیست، صدای یا زهرا نمی‌آید این همه ارادت یک جا او را به وصل کرد. 🍃خوشا به حالت پرستو همسفر پرستوی مدافع شدی و با بال خونین به اوج آسمان رفتید، جایی هزاران فرسخ دورتر از اهل زمین به وصال شتافتید🕊 🍃آنجا جایی برای ما هم هست؟ صدایمان میرسد؟ سیم خاردار های بدجور به پاهایمان پیچیده برای آزادیمان کاری کن. لازمیم🌺 ✍نویسنده : 💐به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۵ فروردین ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه 📅تاریخ انتشار : ۲۴ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا @shahid_dehghan
دخترها هم می شوند یا می شوند خواهرم تو مانده ای که دفاع کنی. از آنچه که برایش دادند دفاع کنی از ...✨ 🆔@ghasem_girls
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷 🌷 قسمت _بخاطر شهادت امین عذاب وجدان داشتین؟ 😥 _من تو مدتی که سوریه بودم،.. آدمهایی دیدم که آرزوی شهادت داشتن ولی شهید نشدن..😔بعضی ها هم بودن که حتی خوابش هم دیده بودن.😢اوایل خیلی مراقب کسانی بودم که میگفتن حتما شهید میشن.بارها تو موقعیت های مختلف،فهمیدم هر کاری هم بکنم،هر کی باشه،میره.😞👣نه اینکه من مراقب نیرو هام نباشم،نه.مراقب نیرو هام هستم ولی وقتی بخواد من دیگه کاری بکنم. بخاطر شهادت امین عذاب وجدان نداشتم،گرچه خیلی دلم سوخت.😣😞واقعا انگار دوباره برادرمو از دست داده بودم. ولی برای اینکه نتونستم زودتر برگردونمش عذاب وجدان دارم.😓 -شما دنبال شهادت نیستید؟😥 -نه..من دنبال هستم.گرچه دوست دارم شهادت باشه ولی هر وقت که .الان من مفید تره تا من. -شما میخواین با من ازدواج کنین؟🙁 _اگه اشکالی نداره دلیلشو اگه خدا خواست و شما راضی بودید و ازدواج کردیم، بعد ازدواج میگم.👌 -ولی من میخوام الان بدونم. -پس مختصر میگم.اول از یه شروع شد ولی بعد که بیشتر شد،هم جنبه ی هم احساسی قوی تر شد.دوست داشتم باور کنم.البته دلیلی هم برای باور نکردن نبود. -اگه من بگم با شغل شما مشکل دارم،چکار میکنید؟😟 چند لحظه سکوت کرد.بعد گفت: _قبلا به این موضوع فکر کردم.نمیگم بخاطر شما شغلمو میذارم کنار.من دربرابر هایی که خدا بهم داده و باید جوابگوی خدا باشم....اما ...بخاطر شما...از زندگی ...میگذرم. دیگه حرفی برای گفتن نداشتم.گفتم: _من میخوام پیش امین بمونم.ماشین آوردم، خودم برمیگردم.اگه شما حرفی ندارید، بفرمایید.من بیشتر از این مزاحمتون نمیشم. خداحافظی کرد و رفت.... مطمئن بودم پسر خوبیه، 😊مطمئن بودم دوستش دارم ولی میترسیدم بخاطر دوست داشتنم انجام وظیفه ش بشم.😥من خودمو خوب میشناسم.وقتی به کسی علاقه مند بشم،تحمل نبودنش کنارم،تحمل حتی یک روز ندیدنش برام خیلی سخته. ولی کار وحید طوریه که حتی اگه شهید هم نشه،خیلی وقتها نیست.😧☝️ با خودم کلنجار میرفتم، بالا پایین میکردم،سبک سنگین میکردم.این من بود. بعد یک ماه بالاخره به نتیجه رسیدم.... خیلی دعا کردم.گفتم: خدایا*هر چی تو بخوای*.خیلی کمکم کن.💖🙏 رفتم پیش عمه زیبا،عمه ی امین.با کلی شرمندگی و خجالت گفتم: _امین قبل رفتنش ازم خواسته بود بعد شهادتش ازدواج کنم.🙈 عمه زیبا بغلم کرد و گفت: _امین بهم گفته بود اگه یه روزی زهرا اومد پیشت و ازت اجازه خواست ازدواج کنه،بغلش کن و براش آرزوی خوشبختی کن.خوشبخت باشی دخترم.😊🤗 فرداش رفتم پیش خاله مهناز.همون حرفهایی که به عمه زیبا گفته بودم بهش گفتم.خاله مهناز هم گفت: _امین گفته بود اگه یه روزی زهرا اومد پیشت و ازت اجازه خواست که ازدواج کنه بهش بگو دعای خیر امین همیشه خوشبختی توئه.😊🤗 روز بعدش گل نرگس خریدم.🌼رفتم پیش امین.🌷🇮🇷اول مزارشو با گلاب🌸 شستم.بعد گل نرگس رو مثل همیشه روی مزارش چیدم.یه کم ساکت فقط نگاه میکردم. گفتم: _سلام...دلم برات تنگ شده...روزهایی که با هم بودیم برام مثل برق و باد گذشت،روزهایی که بدون تو گذشت برام یه عمر بود.😒همیشه عاشقانه دوست داشتم.😊💝هیچ وقت نگفتم کاش بجای امین با یکی دیگه ازدواج میکردم.هیچ وقت نگفتم کاش با امین ازدواج نکرده بودم.یادته روز آخر بهم گفتی... ادامه دارد... 💓💓💓🌷🌷💓💓💓 اولین اثــر از؛ ✍