#مرز_ما_عشق_است
راستش قصه از جایی شروع شد که مراسم وداع و تشییع شهید علی جمشیدی و شهید سعید کمالی را دیدم..
آقا سعید و علی آقا !🍃
از آن روز دلم بدجور هوایی شهادت شده..
و ناراحت از اینکه نمیتوانم پرواز کنم..🕊💔
مراسماتتان راکه دیدم بدجور دلم شکست..
بدجور دلم هوایی جان دادن برای بی بی زینب(س) شد..🌿
از آن روز شب و روزم شده فکر کردن به شما و شهادت !
راستش..راستش علی آقای جمشیدی در آن میان بدجور دلبری کرد.. :)
یک ارادت قلبی خاص نسبت به شما پیداکردم علی آقای جمشیدی..❤️
وقتی مادرت و پدرت را دیدم که همراه با اندوه فراوان به تو افتخار میکردند و با غرور مادرت از تو صحبت میکرد..🍃
میگفت بسیجی بودی ؛ اطلاعاتی بودی ؛ جهادی بودی ؛ مسجدی بودی ؛ هیئتی بودی ؛ اردوهای جهادی و خادمی راهیان نور میرفتی..✨
آقا سعید کمالی ؛ پدرت چقدر با غرور از تو حرف میزد ؛ چقدر خوشحال بود که در این راه قدم زدی :)
میخواهم دستم را بگیرین..
علی آقای جمشیدیِ عزیز🌷
حالا که به تو ارادت قلبی پیداکردم ؛ میخواهم توهم رهایم نکنی و بتوانم از تو الگو برداری کنم..
دعا کن همسرم هم آخر و عاقبتش ختم به شهادت شه داداش☘
+ دعایم کن که در راه اهل بیت(ع) ؛ دینم ؛ کشورم ؛ رهبرم شهید شوم..🌙
" من شنیدم سَرِ عشاق به زانوی شماست ؛ و از آن روز سَرَم میل بریدن دارد.."
#کلناعباسکیازینب..
#شهادت..
#بذارمنم_شهیدت_شم
شرکت کننده: فاطمه کریم پور
🌸 #متن_عاشقی
با ما همراه باشید در #زنگ_تفریح
https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
هشتگ یاب: #مرز_ما_عشق_است