eitaa logo
بسیـ⚘ـج دانش اموزی مازندران
1.8هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.6هزار ویدیو
249 فایل
『بسیـ⚘ـج دانش اموزی مازندران』 جایی برای آغاز آغاز یک جنگ جنگی در دل . . .❣🍃 🌷 با سربازان کوچک امام خامنه ای عزیز 🌷 🌱 محل شناسایی و پرورش استعدادهای دانش‌آموزان‌ بسیجی استان مازندران🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
32.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امام رضا قربون کبوترات🕊🕊 یه نگاهی هم بکن به ما ...❣ تدوینگر نوجوان🎞📽: از شهرستان بهشهر🌷 با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
از لطف امام مهربانی ها یه خانواده ای بود متشکل از ۵ نفر ی دختر ۱۳ ساله و ی پسر ۸ ساله و ی دختر ۳ ساله.. پدر این خانواده کارگر ساختمان بود و درآمد چندانی نداشت.. حتی بعضی شب ها دست خالی به خانه میامد و شام را با خوردن تکه نانی به پایان میرساندند.. حتی بعضی شب ها هم بدون خوردن شامی.... اما آن مرد بسیار شریف بود.. بسیار با خدا و با ایمان بود و همیشه اعتقاد داشت که روزی همه چی درست میشود.. اما این حرفا که برای بچه هایش آب و غذا نمیشد... او حتی بعضی شب هایی که میبایست دست خالی به خانه بیاید، چون روی دیدن چشمان شکست خورده و غم زده ی کودکانش را نداشت، حتی به خانه هم نمیامد... اتفاقا آنها ساکن شهد مشهد هم بودند.. یه روز خواهر کوچیکه از شدت گرسنگی خیلی بیتابی میکرد و همش درحال گریه کردن بود.. اما دریغ از تکه ای نان خشک.. دختره بزرگ خونه خسته از این شرایط ناله و گریه کنان اومد به حرم رفت تو صاحب الزمان و شروع کرد به گله گذاری.. اون همش میگفت: ای امام مهربونی ها.. ما رو فراموش کردی.. ما تو شهر تو زندگی میکنیم‌.. ولی لقمه نونی نداریم بخوریم.. آبجیم از گرسنگی خوابش نمیبره.. بابام از روی شرمندگی خونه نمیاد. کو اون امامی که حواسش به همه هست.. پس چرا من نمیبینمش.... و کلی گله گذاری دیگه.. همینجوری که سرش رو زانوش بود و داشت گریه میکرد دستی رو رو شونش احساس کرد.. برگشت و دید ی پیرزنه که داره با مهربونی نگاش میکنه و انگار همه چیو میدونه.. اون پیرزن بعد از پاک کردن اشک های دختر کیسه ای رو به دختر قصه ما داد و بهش گفت: هیچوقت از لطف خدا و امام رضات نا امید نشو دخترم.. اگه سختی ای کشیدی حتما حکمتی توش بوده.. بیا اینو ببر برسون به دسته مامانت و بهش بگو نذر امام رضا هر چهارشنبه ی بسته خرما تو حیاط حرم پخش کنه اما دهتره هیچی از ماجرا نفهمید.. وقتی برد و داد به مادرش، مادرش از خوشحالی شروع کرد به گریه کردنو گفتنه خدایا کرمتو شکر..امام رضا ممنونتم.. و او اینگونه ماجرا را برای دختر خود گفته است: در جعبه سنگی عقیق و قیمتی است که با پولش میتوان یک خانه نقلی اجاره کرد و شمارا مدرسه فرستاد و زندگیمان را سروسامان داد.. او همان زنه نشونه ای از مهربانی امام رضاست که به ما کرده است..او ما را فراموش نکرده و به یادمان بوده..ما تا آخر عمر مدیون او هستیم نویسنده نوجوان 📝: از شهرستان آمل🌷 با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان مقام معظم رهبری در رابطه با امام رضا علیه السلام کاری از تدوینگر نوجوان🎞📽 خوش ذوق 😍 از شهرستان قائمشهر 🌷 با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
به روی جلالت می ایستم تا اشک هایم را قطره قطره در حرمت جاری کنم ... طراح نوجوان📸📱: از ساری🌷 با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
آمدم ای شاه پناهم بده ... طراح نوجوان📸📱: از شهرستان قائمشهر 🌷 با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻 حرمت قطعه ایی از بهشت است✨ گوینده نوجوان:🎙خانم با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
⚘بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم⚘ سلام امام خوبی ها سلام ای شمسُ الشموس سلام ای غریب الغُرَبا سلام ای آفتاب درخشنده ، از دور سلام عجب حسِ عجیبی دارد سقا خانه ات آقا جان ، وقتی کنار پنجره فولادت مینشینم ؛ وقتی صدا از نقاره خانه ات به پا میشود قلبم آکنده از آرامش و خاطرم به یاد کودکانی می افتد که با یک نگاهت شفا گرفتند. یکی میگه با یه فریاد، را میندازه داد و بیداد ، بچه ام آقا شفا داد ⚘ وقتی کنار پنجره فودلادت دخیل بسته بودم ،مادری را دیدم اشکبار و بیقرار او را گفتم تو را چه شده ؟ در کنار امام خوبی ها هستی و اینگونه میگِریی؟ مادر فریاد کرد: فرزندی دارم ۲۰ ساله از بَدوِ تولد تا حال علیل و ناتوان بود . شبی در عالم خواب دیدم مردی با قامت بلند مرا به مشهد میخواند و میگوید: فرزندت مهمان من شد او را نزد من بیاور. وقتی از عالم خواب با وحشت برخواستم به سرعت ساک را بستم تا صبح زود عازم مشهد شویم . وقتی وارد حرم شدیدم دو پایم سست شد . فرزندم را با چرخ به داخل حرم بردیند طولی نکشید وقتی در را گشودند فرزندم که علیل و ناتوان بود بر دو پای خودش ایستاد و از در بیرون آمد . وقتی مادر ماجرای معجزه ات را برایم شرح داد دلبستگی ام به تو بیشتر شد ای امام خوبی ها . داستان واقعی👇 مادربزرگِ من کربلایی سکینه علیپور چشم راستش کم سو بود . به اتفاق عمه ی کوچک ترم (فاطمه) برای درمان چشم و زیارت حضرت امام رضا به مشهد رفتند . چند روزی در آنجا اقامت کردند روزی که قراربود به نزد دکتر برای علاج چشم بروند ناگاه مادر بزرگم فرمود: فاطمه، دخترم باری دیگر به زیارت آقا برویم وقتی وارد صحن شدند خادمان حرم مشغول تکاندن فرشهایی زیر پای زائران آقا بود و گرد و غبار گرفته بود ، بودند . مادربزرگم از خادمی تقاضا کرد تا یکی از فرش ها را به مادربزرگم بدهند تا بتکاند. مادربزرگم وقتی فرش را گرفت درحالی که پر از غبار بود بر سرش نهاد و به خواب رفت . تا اینکه از مناره ها بانگ اَللهُ اَکبَر برخواست. وقتی برای بستن اقامه نماز صبح برخواستن عمه ام فاطمه به شدّت متعجب شد . و گفت: مادرجان چشمانت دیگر سپید نیست . مادر بزرگم گفت: وقتی در عالم خواب بودم امام رضا را دیدم که مرا میگفت: شفایت دادم با آن فرش غباری که به زیر پای زائرانم بود. امام رضا، هرگاه دلم میگیرد هوای پنجره فولادت میکنم..... ای ضامن آهو ضامن ما هم باش شاه پناهم بده خسته از راه آمدم آه نگاهم مَکُن ، غرقِ گناه آمدم نویسنده نوجوان 📝: از شهرستان بهشهر 🌷 با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
🍃🦋🍃 ✨زندگینامه امام رضا(علیه السّلام)✨ مأمون عباسی(لعنت الله علیه) ، "او" را به اجبار به خراسان آورد و به اکراه، ولیعهد خویش کرد.  که در نیشابور از "ایشان" نقل شده معروف است. مأمون(لعنت الله علیه) میان وی و بزرگان دیگر ادیان و مذاهب جلسات مناظره‌ تشکیل می‌داد که سبب شد همگی به برتری و دانش "او" اقرار کنند. "آن حضرت" در طوس به دست مأمون(لعنت الله علیه) به شهادت رسید. حرم "او" در مشهد زیارتگاه مسلمانان است . با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ بسم رب الثامن الحجج حضرت رئوف دلم؛ عشق تو لانه کرده در قلب بی قرارِ من ... کبوتر دلم جلد صحن و سرایت شده است؛ گاهی چنان گنبد طلایی تو در کنجِ دنجِ انقلاب؛ نیمه شب هایی که بدجور با دلم بازی میکرد ؛ نقش میبندد که نفسم می ایستد ! در کنجِ دنجِ صحن انقلابت؛ در دلم انقلاب کن ! دست هایم در قنوت این گونه تو را نجوا میکند: "اللهم الرزقنا التوفیق الزیاره علی ابن موسی الرضا" بی آنکه لب هایم تکانی بخورد، چشم های بی قرارم تو را می خواند دلم بی قرار دیدار توست و دیدار تو درمان من است ! دخیل پنجره فولادت نذر میکنم برای آرامش چشمانم فکر کن من هم غزالم ضامن چشمان آهوها بیا و ضامن من باش ...! حرف های دلم را نگه داشته ام برای باب الجوادت ! باب الجوادت که بماند؛ عجیب به دلم نشسته است... تو را جان دردانه جوادت قسم! اربعین؛ کرببلا نکند جا مانده شویم! حضرت والای دلم مهرت چنان بر جانم نشسته است ... که گویی سال هاست دلم در تسخیر چشمان توست ... ایوان طلایت دُرِ نجف دارد گویی عطر علی ز عراق به مشهد می رسد .! صحن و سرایت را که به یاد می آورم آرامش عجیبی وجودم را فرا میگیرد صدای نقاره خوان ها گویی در سرم می پیچد و من در حسرت لحظه ایی که جاروکش حیاطت شوم! صدای بال کبوتر ها حوالی سقاخانه نوید کرامت وجود تو را می دهد قدسیان از تو می نویسند بر در و دیوار آستان هو هوی حرم صدای باد و بوران نیست ... خیل ملائک جمع اند بر در شاه خراسان صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا نویسنده نوجوان📝: با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
43.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام با تو بودن ز همه دست کشیدن دارد... تدوینگر نوجوان🎞📽: 🌷 با ما همراه باشید در زنگ تفریح ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب:
مژده 💥مژده 💥 قرعه کشی و اعلام برندگان پویش 😍 همزمان با میلاد امام مهربانی ؛ امام رضا(ع)🌸🌸 زمان⏰: جمعه ۱۳ تیرماه ۱۳۹۹ مکان: کانال زنگ تفریح ✨ ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب‌: