10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلینیک_ترک_بی_حجابی
#ولاگ
این روزها اسم این کلینیک به گوشتون خورده؟🤔
دیروز با ابداع کننده این طرح، خانم دارستانی صحبت کردم و خیلی خوشم اومد از این حرکت ایجابی و فرهنگی...👌✅
تو هفته ی کتاب و کتابخوانی ، باید این کتاب رو بهتون معرفی میکردم😍
لینکحمایت از کلینیک ترک بی حجابی👇👇
https://asle8.24on.ir/n/173
25.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از نیروهای انقلاب اسلامی
هدایت شده از کانال طلوع سنقر
34.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖤#اطلاعیه🥀 🖤#اطلاعیه🥀
🟡 مسابقه بزرگ کتابخوانی ایام فاطمیه
📒کتاب من فاطمه ام، پدرم محمد (ص)
✍اثر محمد باقر پورامینی
🎁 با اهدای جوایز متنوع و ارزشمند
🥇🥈🥉نفرات اول تا سوم:
ساعت مچی هوشمند⌚️
👥نفرات چهارم و پنجم:
پاکت نقدی 1000/000ریالی💶
👥نفرات ششم تا دهم:
کارت شارژ 200/000 ریالی 💳
📚 سؤال های مسابقه و پی دی اف کتاب در کانال و گروه طلوع سنقر «پیامرسان ایتا» منتشر شده است✅
🔸شرکت کنندگان از تاریخ جمعه 25 آبان 1403 تا روز سه شنبه 13 آذر 1403 فرصت دارند که پاسخ سؤال هارا همراه با نام و نام خانوادگی خود به آیدی↙️
🆔 @soltani_toloe_songhor
در «پیامرسان ایتا» ارسال کنند✅
🎁اسامی برندگان مسابقه ان شاء الله در روز چهارشنبه 14آذر 1403 مصادف با شب شهادت حضرت فاطمه (س) در کانال و گروه طلوع سنقر منتشر می شود✅
#جهاد_تبیین #فرهنگ_کتابخوانی
#ایام_فاطمیه
🟡گروه جهادی و رسانه طلوع سنقر
#لینک_گروه↙️
https://eitaa.com/joinchat/2840723656C6ad36dfc68
#لینک_کانال↙️
🟡 @toloe_songhor
🍀نویسنده نوجوان : ستایش احمدی
🍀سال : آذر 1398
🌳 قصه پندپیر وخام خان
🍁قسمت سوم
از هر طرف می خواستیم حمله کنیم با دوچشم بینا و دو شاخ تیز روبرو بودیم . یکی از آنها که روباه پیر نام داشت گفت : من کاری می کنم که چهار چشم آنها به دو چشم تبدیل شود و یک سمت آن کور شود و از سمت کور کمین کرده به آنها حمله کنید.
روباه پیر لباس قشنگی پوشید و عطر و ادکن به خود زد رفت پیش برادر کوچک و گفت :خان حالت چطور است .چرا شما دو برادر هر کدام به یک سمت علف می خورید ؟آیا تا حالا فکر کرده اید چرا برادرت اجازه نمی دهد شما به آن سمتی که او علف می خورد تو هم بخوری ؟
_نمی دانم .
روباه گفت :برای این است او علف های خوبتر را برای خودش انتخاب می کند و اجازه نمی دهد تو ببینی چه علفی می خورد ، شما برادرید با هم برابر هستید این را گفت و رفت . خام خان آمد پیش برادرش گفت چرا تو همیشه به یک سمت علف بخوری و من یک سمت دیگر ؟نمی خواهم به سمت دیگر چرا کنم من همان سمتی چرا می کنم که تو چرا می کنی.
پند پیر می دانست این نقشه دشمن است که برای آنها کشیده هر چه گفت خام خان قبول نکرد و شروع به دعوا کرد . گرگها خواستند حمله کنند اما روباه پیر گفت هنوز زود است تازه بین آنها دعوا شده
ادامه قصه را از طریق همین کانال دنبال کنید...