شهید حاج محمد جعفر نصر اصفهانی🌿 یک روز پیش از عملیات بیت المقدس رفت حمام برای غسل شهادت. وقتی برگشت گردان، با هم از جنگ و جبهه حرف زدیم. خواست برود با اصرار من راضی شد تا برسانمش. تا نشستیم تو ماشین گفت 《روضه حضرت زهرا سلام الله علیها را بخوان.》 روضه که شروع شد، حالش تغییر کرد. از شدت گریه شانه هایش تکان میخورد، صورتش خیس شده بود، وقتی رسیدیم گفت 《 اگه شهید شدم روز قیامت شهادت بده برای حضرت زهرا گریه کردم. (((': 》 راوی: غلامرضا رمضانی منبع: کتاب راز شکست قله سپید، غلامرضا رمضانی، صفحه ۱۲۶ #بچه‌زرنگ @BORHAN_180

شهید سید کمال فاضلی عملیات محرم مجروح شد. دکتر ها از زنده ماندنش قطع امید کردند. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را خواب دید. فرموده بودند 《پسرم تو شفا گرفتی، بلند شو، فقط باید قول بدهی که جبهه را ترک نکنید.》 بعد از این خواب سر از پا نمی شناخت. عملیات خیبر فرمانده گردان حضرت علی اکبر علیه السلام شد. اسم گردانش را عوض کرد و گذاشت یا زهرا. وقتی شهید شد ایام فاطمیه بود. ترکش خورد به پهلویش..(((": راوی: شهید ایرج آقابزرگی منبع: کتاب سردار فضایل علی گرجی #بچه‌زرنگ @BORHAN_180

شهید گمنام سال ۱۳۷۲ محور فکه، محدوده ارتفاعات ۱۱۲، هرچه می گشتیم شهیدی پیدا نمی شد. دست به دامان حضرت زهرا (علیهاالسلام) شدیم. توی دلم گفتم بی بی جان ما به عشق مفقودین اومدیم اینجا، اگه قابل بدونید عنایتی کنید تا شهدا به ما نظر کنند، اگر نه، برگردیم تهران. فردای آن روز با دل شکسته دست به کار شدیم. هرکس با حضرت زهرا (سلام الله علیها) زمزمه ای داشت. توی همین حال نگاهم افتاد به یک بند انگشت. با سرنیزه زمین را کندم خاک ها را با بیل دستی که برداشتم جنازه ی دو شهید کنار هم پیدا شد. پشت پیراهنشان نوشته شده بود: می روند تا انتقام سیلی زهرا بگیرم(": راوی: سید بهزاد پدیدار منبع : کتاب تفحص حمید داوودآبادی صفحه ۷۵ #بچه‌زرنگ @BORHAN_180

شهید ابراهیم هادی هیئت روضه میخواند. روضه های حضرت زهرایش خیلی جانسوز بود. به شهدای مفقودالاثر علاقه عجیبی داشت؛ شده بود همه فکر و ذکرش. همیشه نامعلومی مزارشان را تشبیه می‌کرد به مزار مخفی حضرت زهرا (علیها سلام). آرزویش شهادت بود. و این که شبیه بی بی قبرش گمنام باشد. همین هم شد. راوی: خواهر شهید منبع: ویژه نامه ادبی هنری دفاع مقدس مهر ۱۳۸۵ #بچه‌زرنگ #یک_درصد_طلایی #لحظه_طلایی @BORHAN_180