eitaa logo
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
258 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
88 فایل
"بــسم‌اللهـ‌النور✨" خدا گفت تو ریحانه خلقتی . . .✨🙂 کنارهم‌جمع‌شدیم تاحماسه‌ای‌بزرگ‌خلق‌کنیم حماسه‌ای‌ازجنس‌دختـــران😍✨ #فرشتگان_سرزمین_من جهت ارتباط با ما👇 @Zah7482
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼فریب عبادت زیاد بعضی ها را نخورید ✍امام علی علیه السلام به "کمیل بن زیاد" فرمود: ای کمیل! شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند و گمان می کنند که آدمهای موفقی هستند، مباش و فریب آنها را نخور. زیرا ممکن است که به این عبادات "عادت" کرده باشند یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند.ای کمیل! وشیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل ، شراب خواری، ریا و آنچه شبیه این گناهان است می نماید. عبادات زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع پیش آنان محبوب می گرداند. وقتی خوب آنها را به دام انداخت. آنگاه آنان را دعوت به ولایت و دوستی پیشوایان ظلم و ستم می نماید. 📚بحارالانوار ، جلد ۸۱ ، صفحه ۲۲۹ 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 @BOYE_PELAK
‌∞♥∞ ⚠️ 🍂به ، دقت ڪرده اید این روزها؟! هایشان را دیده اید ؟! هجده ، نوزده ، بیست ، بیست و یڪ بیست و دو ...😔 @BOYE_PELAK
ما مدیونیم! مدیون اون تازه داماد‌هایی که هیچ‌وقت به خونه‌ی عروس برنگشتن🙃 (: 🕊 @BOYE_PELAK
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. تا اسمموخوند بدوبدو دویدم سمت درب دانشگاه ولی از اتوبوس خبری نبود خیلی دلم شکست. گریه ام گرفته بود. الان چجوری برگردم خونه؟! چی بگم بهشون؟! آخه ساکمم تواتوبوس بود بیچاره مامانم که برای راه غذا درست کرده بود برام تو همین فکرها بودم که دیدم از دور صدای جناب فرمانده میاد. . بدو بدو رفتم سمتش و نفس نفس زنان گفتم: . سلام. ببخشید..هنو حرفم تموم نشده بود که گفت: . اااا.خواهر شما چرانرفتید؟! . -ازاتوبوس جا موندم . -لا اله الا الله...اخه چرا حواستون رو جمع نمیکنید اون از اشتباهی سوار شدن اینم از الان. . -حواسم جمع بود ولی استادمون خیلی گیر بود. . -متاسفم براتون.حتما آقا نطلبیده بود شما رو. . -وایسا ببینم.چی چی رو نطلبیده بود.من باید برم . -آخه ماشین ها یه ربعه راه افتادن. . -اصلا شما خودتون با چی میرید؟! منم با اون میام. . -نمیشه خواهرم من باماشین پشتیبانی میرم.نمیشه شما بیاید. . -قول میدم تابه اتوبوسهابرسیم حرفی نزنم. . -نمیشه خواهرم.اصرار نکنید. . -اگه منو نبرید شکایتتون رو به همون امام رضایی میکنم که دارید میرید پیشش. . -میگم نمیشه یعنی نمیشه..یا علی . اینو گفت و با راننده سوار ماشین شد و راه افتاد.و منم با گریه همونجا نشستم . هنوز یه ربع نشده بود که دیدم یه ماشین جلو پام وایساد و اقا سید یا همون اقای فرمانده پیاده شد و بدون هیچ مقدمه ای گفت: . لا اله الا الله...مثل اینکه کاری نمیشه کرد...بفرمایین فقط سریع تر سوار شین.. . سریع اشکامو پاک کردم و پرسیدم چی شد؟! شما که رفته بودین؟! . هیچی فقط بدونید امام رضا خیلی هواتونو داره. هنوز از دانشگاه دور نشده بودیم که ماشین پنچر شد فهمیدم اگه جاتون بزاریم سالم به مشهد نمیرسیم . راننده که سرباز بود پشت فرمون نشست و آقا سید هم جلوی ماشین و منم پشت ماشین و توی راه هم همش داشتن مداحی گوش میدادن...(کرب و بلا نبر زیادم/جوونیمو پای تو دادم/) . . حوصلم سر رفت... . هنذفریم که تو جیبم بودو برداشتم و گذاشتم تو گوشم و رفتم تو پوشه اهنگام و یه آهنگو پلی کردم... 🎼🎤💃🏻🎼💃🏻 یهو دیدم آقا سید با چشمهای از حدقه بیرون زده برگشت و منو نگاه کرد. یه نگاه به هنذفری کردم دیدم یادم رفته وصلش کنم به گوشیم . آروم عذر خواهی کردمو و زیاد به روی خودم نیاوردم و آقا سیدم باز زیر لب طبق معمول یه لا اله الا الله گفت و سرشو برگردوند . توی مسیر... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁به انتظارلبخندی نشسته ایم که عطرش دنیارابهشت می کند! پای هر گلـ🌼ی که میرسیم عطرنگاهت رابومی کشیم هیچ گلی اماعطرنگـاهِ تورانداشت و ندارد ونخواهدداشت اللهم عجل لولیک الفرج ★☆بوی پلاک★☆
آذر ۹۴ که می‌خواست برای اولین بار به سوریه برود دلم آشوب بود اما اصلا نمی‌گفتم نه. همه‌اش می‌گفت: عارفه خانم نمی‌دانی عمه سادات چقدر مظلوم است. حسین آقا می‌گفت اولا فقط به خاطر مظلومیت سیده زینب. دوماً اگر به سوریه بروید قطعاً زمینه ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می‌بینید. تاریخ تولد ★☆بوی پلاک★☆
آیت اللہ بهجٺ (ره) میفرمایـند: اگہ تونستے یه عمـر به خدا بگے چشـم ، خدا یه جایی ڪه خیلی گیری ، لطف میکنه و بهټ میگه چشـم! پس تمـرین ڪن🌱(: ‌•○●بوی پلاک‌●○•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . . توی مسیر بودیم و منم در حال گوش دادن به آهنگام ولی همچنان حوصلم سر میرفت. اخه میدونید من یه آدمی هستم که نمیتونم یه جا ساکت باشم و باید حرف بزنم. اینا هم که هیچی دوتا چوب خشک جلو نشسته بودن. . -آقای فرمانده پایگاه . -بله؟! . -خیلی مونده برسیم به اتوبوس ها ؟! . -ان شاالله شب که برای غذا توقف میکنن بهشون میرسیم. . -اوهوووم.باشه. باهاش صحبت میکردم ولی بر نمیگشت و نگامم نمیکرد.دوست داشتم گوشیمو بکوبم تو سرش . تو حال خودم بودم ویکم چشمامو بستم که دیدم ماشین وایساد . -چی شدرسیدیم؟! . . -نه برای نمازنگه داشتیم . -خوب میزاشتین همون موقع شام خوردن نمازتونوبخونین . -خواهرم فضیلت اول وقت یه چیز دیگست.شما هم بفرمایین . -کجا بیام؟! . -مگه شما نماز نمیخونین؟! . . -روم نمیشد بگم که بلد نیستم.گفتم نه من الان سرم درد میکنه.میزارم آخر وقت بخونم که سر خدا هم خلوت تره . -لا اله الا الله...اگه قرص چیزی هم برا سردرد میخواین تو جعبه امدادی هست . -ممنون . -پیاده شدم و رفتم نزدیک مسجد یکم راه رفتم. آقا سید و سرباز داشتن وضو میگرفتن.ولی وقتی میخواستن داخل مسجد برن دیدن درمسجده بسته بود. . مسجد تومسیر پرتی تویه میانبر به سمت مشهد بود. . مجبورا چفیه هاشونو رو زمین پهن کردن و مشغول نماز خوندن شدن. سرباز زودتر نمازشو تموم کرد و رفت سمت ماشین و باد لاستیک ها رو چک میکرد. . ولی اقا سید از نمازش دست نمیکشید. بعد نمازش سجده رفت و تو سجده زار زار گریه میکرد وداشت با خدا حرف میزد. . اولش بی خیال بودم ولی گفتم برم جلو ببینم چی میگه اخه...آروم آروم جلو رفتم و اصلا حواسم نبود که رو به روش وایسادم. . گریه هاش قلبمو یه جوری کرده بود. راستیتش نمیتونستم باور کنم اون پسر با اون غرورش داره اینطوری گریه میکنه.برام جالب بود همچین چیزی. تو حال خودم بودم که یهو سرشو از سجده برداشت و باهام چشم تو چشم شد.سریع اشکاشو با استینش پاک کرد و با صدای گرفته که به زور صافش میکرد گفت: بفرمایید خواهرم کاری داشتید با من؟؟ . من؟! نه...نه.فقط اومدم بگم که یکم سریعتر که از اتوبوسها جا نمونیم باز . چشم چشم..الان میام.ببخشید معطل شدید. . سریع بلند شد.وجمع و جور کرد خودشو ورفت سمت ماشین. . نمیدونستم الان باید بهش چی بگم. . دوست داشتم بپرسم چرا گریه میکنه ولی بیخیال شدم. . فقط آروم توی دلم گفتم خوشبحالش که میتونه گریه کنه.. . بالاخره...
*.# منتظرانه‌...🍃🌸* *هر‌زمان...* *؎فرج‌مهد؎(عج)* *ࢪازمزمه‌کند...* *همزمان‌ (عج)‌* *دست‌ها؎مباࢪکشان‌ࢪابه* *سو؎آسمان‌بلندمی‌کنندو‌✨☁️* *برا؎آن ‌جوان‌ میفرمایند؛* *چه‌خوش‌سعادتندکسانی‌که‌* *حداقل‌ࢪوزی‌یک‌باࢪ ؎فرج* *ࢪازمزمه‌می‌کنند... :)...💫❤* *# السلام علیک یا اباصالح المهدی* *ادرکنی* 🍃🧡🌸🌿♥️🌱💛 دعآےفرج بھ نیت ظھور اقآ 🌹⃟🌸 «دعاےفرج...🕛♥️» ِاِلهی عَظُمَ الْبَلاء ُوَبَرِحَ الْخَفآءُ وَانْکَشَفَ الْغِطآء🍃 ُوَانْقَطَعَ الرَّجآء ُو َضاقَتِ الاَْرْض🌏 ُوَمُنِعَتِ السَّمآء وَاَنْتَ الْمُسْتَعان🌸 ُوَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآء ِاَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَالِ مُحَمَّد💛 اُولِی الاَْمْر ِالَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ🌿 فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِاَو ْهُوَ اَقْرَب ُیا مُحَمَّدُ یاعَلِیُّ یاعَلِیُّ یامُحَمَّدُ ✨ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ و َانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ🌼 یا مَوْلانا یاصاحِبَ الزَّمان ِالْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی🌹 السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل🌸 َیااَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَالِهِ الطّاهِرین🌺 @BOYE_PELAK
° سلیمانی چگونه سلیمانی شد... ° ___ ••• افراد پاک دست و معتقد و خدمتکار به ملت را به کار گیرید، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند، خاطره خان‌های اسبق را تداعی می‌کنند... @BOYE_PELAK
تا وقتی که قلبتان نبض دارد پای آدمهایتان باشید. دل بدهید برای حال هم. عاشقی کنید با هم... چای عصرانه را همه دور هم باشید. بی بهانه بخواهید صدای هم قسم هایتان را بشنوید. لبخند های هم را سنجاق کنید به تنتان که مبادا فراموش شود... دلخوری ها را بگذارید اشک شوق دیدار بشوید و ببرد... سر بگذارید روی سینه‌ی عزیز جانتان و صدای زندگی را بشنوید... هرتپش، تصدقی‌ست که برای کنار هم بودنتان میزند... روزی میرسد که دلتان برای همین نوشتن ها، صدا و لبخندها همین دست‌هایی که الان می‌شود گرفت و بوسید تنگ می‌شود... باید نگاهتان وصله‌ی تن هم باشد تا ابد... @BOYE_PELAK
زِندگیاتونو وقفِ امام زمان کنین.... وقفِ جبهِه ی فرهنگی وقفِ ظهور وقتی زندگیاتون اینشِکلی شه، مجبور میشین که گناه نکنین! وَ وقتیَم که گناه هاتون کمُ کمتر شد؛ دریچه ای از حقایق بِه روتون باز میشه...! اونوقته که میشین شبیهِ شُهدا... ! @BOYE_PELAK
•♥️🌱• ○•من گشته ام در هیچ جا پیدا نخواهد شد حال خوشی که زیر پرچم میشود پیدا 🥺🥀 "السلام‌علی‌الحسین "🦋 🌙 @BOYE_PELAK
حواسِ مارو از غیرِخودت پرت کن :)🌱 °•| 🌱☘🍀🍃🎋 @BOYE_PELAK
•|✨🌻|• ⁉️ چرا امام زمـاݩ ڔا ݩمےبیݩـیم؟ 💠 روز؎ از عارفے سؤال شـد: «چڔا ما امام زماڹ را ݩمے ‌بیݩـیم؟» عارف گفٺ: «لطفا برڱـردید و پشٺ به مڹ بݩـشیݩـید... شاڱـرد ایݩ ڪار را اݩجام داد. آیـا الاݩ مےٺوانید مرا ببیݩـید؟» 🔸شاڱـرد عرض ڪرد «خیر! ݩمےتواݩم ببیݩـم.» عارف فرمود: «چرا ݩمےٺواݩے مݩ را ببیݩے؟» شاگرد گفت: «چۅݩ پشٺ مݩ به شماسٺ.» عارف فرمود: «حالا مٺۅجه شدیـد چرا ݩمےٺۅاݩید امام زماݩ را بیݩـید؟! چۅݩ شما پشٺـٺاݩ به امام زماݩ اسٺ.» 🔺(با ڱݩـاهاݩ ۅ ݩافرماݩےها به امام زماݩ پشٺ ڪرده‌ایم ۅ در عیݩ حـال ٺقاضاے دیدارشاݩ را داریم....) @BOYE_PELAK
4_6030756347035781648.mp3
11.36M
اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِ اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ از تو خواهم به همه مراتب جمالت خدایا تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس دعایم را به اجابت رسان.. 🤲 ★☆بوی پلاک★☆
🌸﷽🌸 از هادی ذوالفقاری پرسیدم، هادی از چیزی ناراحتی!؟ چرا اینقدر گرفته‌ای؟ گفت: خیلی از وضعیّت حجاب خانم‌ها توی تهران ناراحتم! وقتی آدم توی کوچه راه میره نمی‌تونه سرش رو بالا بگیره! بعد گفت: یه نگاه حرام آدم رو خیلی عقب می‌اندازه!.. و ★☆بوی پلاک★☆