eitaa logo
فرشتگان سرزمین من الیگودرز 💖
240 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
88 فایل
"بــسم‌اللهـ‌النور✨" خدا گفت تو ریحانه خلقتی . . .✨🙂 کنارهم‌جمع‌شدیم تاحماسه‌ای‌بزرگ‌خلق‌کنیم حماسه‌ای‌ازجنس‌دختـــران😍✨ #فرشتگان_سرزمین_من جهت ارتباط با ما👇 @Zah7482
مشاهده در ایتا
دانلود
●حسین پسر غالم حسین این را میگوید در شلمچه بودیم و می خواستیم آنجا عملیات بکنیم. برای اینکه دشمن متوجه ما نشود، نیروهای اطلاعات عملیاتمان را مستقر کرده بودیم. مقابل ما آب بود. آن روز دو نفر از بچههای ما به نام حسین صادقی و اکبر موسایی پور رفتند شناسایی؛ اما برنگشتند. یــک بــــرادری داشــتــیــم کــه خیلی عـــارف بـــود. نــوجــوان بــود، دانش آموز بود؛ اما خیلی عارف بود؛ یعنی شاید در عرفان عملی ای رسیده بود که بعضی از اولیا مثل او کم پیدا میشد. به درجه ای رسیده بود که بعضی از اولیاو بزرگان عرفان، بعد از مدت طولانی، مثالا هفتاد هشتاد سال به آن درجه میرسیدند. من در اهواز بودم که این برادر نوجوان ما با بیسیم راکال با من تماس گرفت و گفت: 《بیا اینجا.》رفتم آنجا. گفت: 《اکبر موسایی پور و صادقی برنگشتند.》 خیلی ناراحت شدم و گفتم: 《ما هنوز شروع نکردیم، دشمن از ما اسیر گرفت و این عملیات لو رفت!》 با عصبانیت هم این حرف را بیان کردم. یک روز آنجا ماندم و بعد برگشتم؛ چراکه جبهه های متعددی داشتیم. دو روز بعد، دوباره آن برادر با من تماس گرفت و گفت: 《بیا.》 من هم رفتم. آن برادر ما که اسمش حسین بود، به من گفت: 《فردا اکبر موسایی پور بر میگردد.》 گفتم: 《حسین! چه میگویی؟》خندۀ خیلی ظریفی گوشۀ لبش را باز کرد و گفت: 《حسین پسر غلام حسین این را میگوید.》 اسم پدرش غلام حسین بود. او هم دبیر خیلی ارزشمندی بود. مادرش هم دبیر بود. حسین معلم زاده از پدر و مادر. اصلا واقعاً به سن نوجوانی، معلم بود. وقتی اسم حسین آقا را می برند یک حسین آقا بیشتر نداشتیم.شاید صدها دارد